نیمرخ: به عنوان نخستین سوال میخواهم خودتان را برای مخاطبان نیمرخ معرفی کنید و اینکه چه مسیر را پیودهاید تا امروز به عنوان یک دادخواه و فعال در زمینه برابری و مشارک دگرباشان جنسی شناخته شوید؟
آرتمیس اکبری: پدر و مادرم در سال ۱۹۹۶ به ایران مهاجرت کردند. من در ایران بهعنوان یک مهاجر افغانستانی و عضو جامعه الجیبیتی زندگی سختی داشتم. در ایران مجازات همجنسگرایی اعدام و در افغانستان زندان بود. در ۱۷ یا ۱۸ سالگی متوجه همجنسگراییام شدم، اما به دلیل کمبود منابع، شناخت خودم زمان برد. خشونت و تبعیضهای زیادی از اطرافیان و جامعه دیدم و در ۲۰ سالگی به ترکیه فرار کردم تا زندگی جدیدی را آغاز کنم، زندگی بدون خشونت، مشکلات، آزار و اذیت و… بر مبنای گرایش جنسی خود و بهعنوان یک فرد جامعۀ الجیبیتی.
ترکیه کشوری مدرن است، اما مردماش بهشدت مذهبی، سنتی و بر ضد جامعۀ الجیبیتی هستند. همین امر باعث شد که کار اکتویسیتی خود را از آنجا شروع کنم؛ چون خودم یک نوع تبعیض و خشونت را در ایران تجربه کرده بودم. سالها پناهجو و مهاجر بودم، در ترکیه نیز تبعیض و خشونت بود، در حالی که از اعضای جامعۀ الجیبیتی از افغانستان و جاهای دیگر در این کشور حضور داشتند. آنجا بود که تصمیم گرفتم به الجیبیتیهایی که در داخل افغانستان، ایران و ترکیه هستند کمک کنم. برای همین، من کار خودم را از کمک به پناهجوهای الجیبیتی که به ترکیه مهاجر میشوند شروع کردم. سعی کردم برای زندگی اولیهشان به آنها خدماتی ارائه کنم، در کارهای ترجمه، ثبتنام، درخواست پناهندگی و کار پیدا کردن، سپس با رادیو رنگینکمان، رسانه الجیبیتی فارسیزبان، همکاری کردم. از ۲۰۲۰ بخش افغانستان رادیو را مدیریت کردم و برنامههای آموزشی و مصاحبههایی برای تغییر نگرش مردم افغانستان ارائه دادم. با سقوط افغانستان، درخواستهای کمک بسیاری دریافت کردیم.
ما از طریق رادیو نمیتوانستیم کمکی به آنها بکنیم زیرا کار رادیو مشخص بود. برای کمک به الجیبیتیهای افغانستان، سازمان الو یا افغان الجیبیتی را تأسیس کردیم و کمکهای مالی و تخلیه افراد را انجام دادیم. به دلیل فعالیتهایم در ترکیه مورد خشونت قرار گرفتم و در نهایت به جمهوری چک مهاجرت کردم. در چک، سازمان الو را بهطور رسمی ثبت کردیم و زندگی جدیدی را شروع کردیم. هماکنون من دانشجوی روابط بینالملل و سیاست در اروپا هستم و پارتنرم نیز چالشهای جهانی Global challenges)) میخواند.
نیمرخ: وضعیت حقوقی و اجتماعی جامعه دگرباشان جنسی در افغانستان در بیست سال گذشته چگونه بوده است؟ با توجه به وجود نهادهای حقوق بشری، رسانههای آزاد و نظام دموکراتیک در افغانستان، این وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
آرتمیس اکبری: اگر اجازه دهید یک دوره قبل از جمهوریت، یعنی از دور اول طالبان شروع کنم و بعد مقایسهای بین این دو انجام دهم. در سال ۱۹۹۶ که افغانستان برای اولینبار بهدست طالبان سقوط کرد، گزارشهای مختلفی هست که در همان دوره، جامعۀ الجیبیتی توسط طالبان سرکوب می شدند. بهطور مثال: در قندهار سه نفر زندهبهگور شدند بهخاطر روابطی که با همجنس داشتند، بهدستور ملاعمر در تخار سال ۱۹۹۸، سر دو نفر که نام یکی از آنها بسمالله بود، زیر دیوارشان کردند و آنها را کشتند. اینها گزارشهای خیلی موردی از آن دوره بوده است. اما زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد، طالبان سقوط کرد و نظام جمهوریت شکل گرفت. دموکراسی آمد در افغانستان، اما متأسفانه آن دموکراسی شامل افراد جامعۀ الجیبیتی نمیشد. نهتنها هیچ قوانینی نبود که از جامعۀ الجیبیتی حفاظت کند و آنها را در برابر خشونتها مصون نگه دارد، بلکه متأسفانه قوانینی بود که روابط آنها را جرمانگاری میکرد. مثلاً روابط با همجنس زندان داشت که این خشونت از طرف دولت و قانون بر افراد الجیبیتی اعمال میشد. از طرف دیگر، نیروهای پلیس بهصورت خودسرانه و نیروهای امنیتی افغانستان جامعۀ الجیبیتی را مورد آزار و اذیت قرار میدادند. در رادیو رنگینکمان با افراد زیادی در همان دوران جمهوریت مصاحبه کرده بودم که میگفتند: توسط پلیس افغانستان مورد آزار و اذیت جنسی و اخاذی قرار میگرفتند. اگر پوشش یا ظاهر متفاوتی میداشتند، آنها را دستگیر کرده و به حوزۀ پلیس میبردند و در آنجا سرشان تجاوز جنسی میکردند.
به یاد دارم فردی که زن ترنس بود و نام خودش را سارا انتخاب کرده بود، به من گفت: دو پلیس او را دستگیر کرده، به حوزه بردند و سرش چندینبار تجاوز کردند. میگفت: بارها التماس کردم که مرا آزاد کنید، در نهایت گوشی تلفن و پولهایش را گرفته و او را در یک مکان دیگر برده و رهایش کرده بودند. این فقط یکی از روایتهایی بود که گفتم. ما در رادیو رنگینکمان هنوز روایتهای زیادی را داریم که پلیس آنها را مورد آزار و اذیت جنسی قرار میدادند. شوکهکنندهتر این بود که یک زن ترنس در هرات، میگفت: یکی از قومندانهای افغانستان سر مراسم بچهبازی او را میرقصاندند و به او تجاوز میکردند. داستانهایی به این شکل زیاد داریم در افغانستان. اکثراً میگفتند که قانون زندان داریم و آن هم با حد و حدود مشخص. اول باید اثبات شود که رابطه با همجنس داشته و پروسۀ قانونی را طی کند تا مجازات زندان انجام شود. اما خیلیها بهصورت فراقانونی جامعۀ الجیبیتی را مورد آزار و اذیت قرار میدادند که این یک نوع خشونت بود. لایههای دیگری از خشونت را نیز جامعۀ الجیبیتی در افغانستان تجربه کردند که متأسفانه بیشتر از طرف خانوادهها هست. خانوادهها فرزندانشان را مورد ضربوشتم قرار داده و کتک میزدند. از زبان یک راوی شنیده بودم که یک فرد در شهر مزار شریف از طرف خانوادۀ خود مورد خشونت قرار گرفته بود. این شخص میگفت: وقتی پدر من متوجه شد که از جامعۀ الجیبیتی هستم و با همجنس خود رابطه دارم، میخواست مرا با چاقو بکشد که با کمک خواهر و دیگر اعضای خانواده توانستم فرار کنم و از مزار شریف رفتم و در خیابانهای شهر کابل آواره شدم. میگفت: در خیابانها هم مرا مورد آزار و اذیت جنسی قرار میدادند، بهخاطر پوشش، شکل و… کارگری میکردم، در مغازهها کار میکردم و صاحب مغازهها مرا مورد آزار و اذیت جنسی قرار میدادند. خشونت را در جاهای مختلف تجربه میکرد. شخص دیگری هست که کمکش کردیم و الآن در سویدن زندگی میکند، میگفت: با شخصی پارتنر شده بودم، از طریق فیسبوک و فضای مجازی با همدیگر صحبت کرده و همدیگر را ملاقات میکردیم. زمانی که با پارتنرم صحبت میکردم، یکی از برادرانم گوشیام را گرفت و پیامهایم را چک کرد. به برادرهای دیگرم گفت و همهشان مرا بسیار لتوکوپ کردند، موهایم را کشیدند و به دیوار زدند. موهایم را بهصورت وحشیانهای قیچی کرده و مورد لتوکوب قرار دادند. این نوع خشونت را از سمت خانواده تجربه میکردند که باید کانون امن افراد باشد و یک مکانی باشد که افراد در آن احساس امنیت کنند. اما متأسفانه جامعۀ الجیبیتی در بیشتر موارد این خشونت را از سمت خانوادۀ خود متحمل میشوند. بعد از خانواده، دوستان، اقوام و خویشان هستند که آنها را مورد خشونت، آزار و اذیت قرار میدهند. بسیاری از این روایتها در وبسایت رادیو رنگینکمان ممکن است هنوز باشد که میگفتند: از سوی خانواده، اقوام، کاکا، بچههای کاکا و… مورد خشونت و حتی مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. هنوز بسیاری از این تروماها را با خودشان دارند و میگویند که کابوس میبینند بهخاطر تجاوزهایی که بر آنها صورت گرفتهاست.
افراد الجیبیتی در محیط مکتب و دانشگاه مشکل دارند، آنها بهخاطر آزار و اذیت نمیتوانند خوب درس بخوانند. در محل کار، یکی از مشکلات بزرگی که جامعۀ الجیبیتی دارد، این است که مستقل نمیتوانند باشند، مخصوصاً افراد ترنس که استایلشان متفاوت است. بهخاطر پوشش متفاوتی که دارند، کار برایشان پیدا نمیشود. اگر پیدا شود و بروند سر کار، مورد آزار و اذیت جنسی قرار میدهند یا از اول بهخاطر ظاهرشان به آنها کار نمیدهند. بههمین خاطر در وضعیت اقتصادی خوبی نیستند و همین عامل باعث میشود که روی بیاورند به کارگری جنسی؛ متأسفانه در همین کار نیز مورد خشونت قرار میگیرند. این روایتها آنقدر در دورۀ جمهوریت زیاد هست که سازمانی وجود نداشت در افغانستان که برای آنها کار یا فعالیتی بکند و برای حقوق آنها دادخواهی نماید. هیچ تلاشی نیز از نهادهای بینالمللی نمیشد. یکی از نهادهایی که میشود نام برد یوناما بود. آنها دو دهه در افغانستان حضور داشتند، دریغ از اینکه یک گزارش در مورد وضعیت افراد الجیبیتی منتشر کنند.
همین عوامل باعث شد که جامعۀ الجیبیتی در موقعیت بسیار آسیبپذیرتری قرار بگیرند تا اینکه افغانستان سقوط کرد؛ شرایط از قبل نیز پیچیدهتر شد. دیدیم که طالبان همان هفتههای اول گفتند که مجازات روابط دو همجنس این است که یا سنگسار شود و یا دیوار بر سرشان خراب شود.
نیمرخ: بعد از سقوط افغانستان برای بار دوم بهدست طالبان، چه چالشها و موانعی در حال حاضر برای دگرباشان جنسی در افغانستان وجود دارد یا بهگونهای، طالبان چه تأثیری بر آزادیهای افراد در داخل افغانستان داشته، طالبانی که یک گروه تکجنسیتی، تکقومی و متعصب هستند. تجربۀ این سه سال گذشته، ارتباطات شما و تحقیقات که انجام دادید بیانگر چیست؟
آرتمیس اکبری: افغانستان که سقوط کرد، طالبان خشونت علنی را علیه جامعۀ الجیبیتی شروع کرد. یعنی شواهد و مدارک بسیار زیادی وجود دارد. سازمان دیدبان حقوق بشر با ۶۶ نفر مصاحبه کردند که توسط طالبان مورد خشونت قرار گرفته بودند. در این گزارش آمده بود که فردی به نام غلام توسط طالبان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و بعد کشته شدهاست. این بهنقل از افراد خانوادۀ همین شخص بوده که برادرش با دیدبان حقوق بشر مصاحبه داشتهاست. خودم به یاد دارم که محمد اولین کسی بود که بعد از سقوط تماس گرفت، فرد همجنسگرایی بود که میگفت: در ایست و بازرسیهای طالبان او را ایستاد کرده و گوشیاش را چک نمودند، عکس و ویدیوهایی دیدند از رابطه با همجنس و جامعۀ الجیبیتی. او را به حوزه برده و شلاقش زدند. بهگفتۀ خودش خوششانس بوده که نجات پیدا کرده و زنده بیرون آمده بود. ما با افراد زیادی مصاحبه کردیم و یک گزارشی را به تازگی منتشر کردیم. در گزارش ما که در ۱۲ فوریه منتشر شد، روایت ۱۶ نفر بود که توسط طالبان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. حالا ما از نامهای مستعار این افراد استفاده میکنیم. زن ترنسی که نام صوفی را انتخاب کرده، گفت: توسط ۶ سرباز طالب بهشمول فرماندهشان دستگیر و ربوده شد، او را در جایی برده و به او تجاوز کردند. فرد دیگری که به او کمک کردیم و الآن درآلمان زندگی میکند، اهل بامیان بوده، در ایران زندگی میکرده و زمانی که بهصورت قاچاق از مرز ترکیه میگذشته، پلیسها او را گرفته و به افغانستان برگشت میدهند. همان روزی که او برگشت میخورد، چند روز بعدش افغانستان سقوط کرد. میگفت: استایل زنانه داشته، ظاهرش متفاوت بوده با بقیه. به این شخص چندینبار تجاوز شده، هم در شهر هرات و هم زمانی که به کابل رفتهاست. میگفت: در کابل میخواستم سیمکارت بخرم، در خیابان مرا دستگیر کردند، به جایی نامشخص بردند و با شکلی بسیار زننده صحبت میکردند، اندام مرا لمس کرده و بعد به من تجاوز کردند. فرد الجیبیتی دیگری میگفت که من برای گرفتن پاسپورت رفته بودم، در بخش بایومتریک، مرد سن بالایی که مسئول بود انگشتان مرا لمس میکرد و وقتی دستم را عقب کشیدم، بلند شد و بدن و اندام جنسی مرا لمس میکرد. این فرد فقط ۱۹ سال سن داشت و آنقدر ترسیده بوده که میگفت: ترسیده بودم و به او میگفتم: مولوی صاحب مرا کار نداشته باشید، ولی او گوش نمیکرد و مرا لمس میکرد. کار مرا آن روز انجام نداد و گفت: فردا باید بیایی که بقیه کارهایت را انجام دهی. این فرد میگفت: من چندین هفته میرفتم و او مرا آزار میداد. تا اینکه مجبور شدم رشوه بدهم که کار مرا انجام دادند.
روایت دیگری هست از یک مرد ترنس که میخواهد عمل تغییر جنسیت انجام دهد. این فرد از ولایت بغلان بود، خیلی سختی کشیده بود، پشت خانهشان آمده بودند و میخواستند او را به عقد یک سرباز طالب در بیاورند. بارها کتک خورده بود بهخاطر ظاهرش و… سازمان ما کمک کرد که این فرد قبولی سویدن را بگیرد و از افغانستان خارج شود. این شخص در سویدن تابهحال ۱۲ یا ۱۳ بار اقدام به خودکشی کرده، بهخاطر اتفاقی که در افغانستان برایش رخ دادهاست. اتفاق این بود که روز آخری که در میدان هوایی افغانستان بود، طالبان او را ایستاد کردند و گفتند که تو زن هستی، مرد هستی، چی هستی؟ ظاهرت یک قسم دیگر است. او را به یک اتاق بردند، لخت کردند و اندام جنسیاش را نگاه کردند، همانجا نیز سر او تجاوز کردند. این شخص از اتفاق روز آخرش آنقدر تروما زده شده، آنقدر رنج کشیده و آنقدر ترسیده که حدود دو سال میشود به سویدن رسیده، بارها اقدام بهخودکشی ناموفق داشته، افسردگی شدید گرفته، چون میگوید: نمیتوانم بخوابم، بهخاطر مورد آزار قرار گرفتن در روز آخری که در افغانستان بودم. این روایتها بسیار است.
این گزارشی که ما منتشر کردیم نشان میدهد که طالبان چطور از تجاوز جنسی بهعنوان یک ابزار برای سرکوب جامعۀ الجیبیتی بهصورت سیستماتیک استفاده میکند. این روایتها برای ۲۰۲۳ بود، سال ۲۰۲۳ که در شورای امنیت صحبت داشتم گفتم که ۶۶ نفر در سال ۲۰۲۲ به ما گفته بودند که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. تجاوز یکی از ابزارها است، ابزارهای مختلفی استفاده میکنند. اسنادهای مختلفی را که دادگاههای طالبان صادر کردهاند. اسنادی که طالبان دستگیر کردند، حکم زندان، حکم شلاق زدن و اسنادهای اینگونه را داریم و بررسی کردیم، با نهادهای بینالمللی به اشتراک گذاشتیم که نشان میدهد بهصورت قطعی مورد خشونت قرار میگیرند. طالبان در گذشته نترس بودند و در ملأعام اعدامهای خود را انجام میدادند، افراد میتوانستند فیلم بگیرند، اما حالا در خفا این کار را میکنند به دور از چشم سازمانها و رسانهها. شاید یکی از علتهایش فشارهای جهانی باشد.
نیمرخ: با توجه به اینکه شما در نشستهای مختلف بینالمللی حضور پیدا کردید، با نهادهای مختلفی صحبت کردید و فعالیتتان طی سه سال گذشته داشتید، میخواهم بپرسم که نقش جامعۀ بینالمللی در حمایت از جامعۀ دگرباشان جنسی در افغانستان چگونه بوده یا عملکرد شما چقدر تأثیرگذار بوده در اینکه آنها توجه بیشتری به این موضوع انجام دهند؟ آیا شما تجربههای موفقی دارید که میتواند توجه بیشتر نهادها و سازمانهای بینالمللی را در حمایت از جامعۀ الجیبیتی در افغانستان بهدست بیاورید؟
آرتمیس اکبری: جامعۀ جهانی قبل از سقوط هیچ کاری نکردند، بعد از سقوط نیز سکوت کرده بودند. وقتی ژورنالیستها، شهروندان، فعالین حقوق زنان، فعالان حقوق بشر تخلیه میشد، هیچ سهمی برای جامعۀ الجیبیتی نبود. ما نهادی را به راه انداختیم از طرف سازمان خودمان در رسانههای اجتماعی از جامعۀ جهانی درخواست کردیم که برای جامعۀ الجیبیتی اولویت قائل شوند و آنها را هم تخلیه کنند. این کمپین ما بسیار موفق بود، چون نمایندههای پارلمان انعکاس دادند، رسانههای بینالمللی و سازمانهای بینالمللی انعکاس دادند. این امر باعث شد که سازمان ما از طریق این کمپین با نهادها و سازمانهای بینالمللی ارتباط بگیریم، موفق شدیم که تعدادی از افراد الجیبیتی را از افغانستان تخلیه کنیم. سویدن تنها ۱۰ نفر را قبول کرد، تعدادی را اسپانیا، کانادا و تعدادی را نیز به آلمان معرفی کردیم که کمکم عملیات تخلیۀ آنها آغاز شد. ما از طریق نهادهای بینالمللی، کمپین کمکهای مالی را نیز به راه انداختیم و توانستیم که کمکهای مالی زیادی را دریافت کنیم، هم از طریق نهادهای بینالمللی و هم از طریق افرادی که بهصورت خصوصی کمک کردند. ما توانستیم در سال اول به بیش از ۳۰۰ نفر کمک مالی کنیم، سال ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ نیز بههمین گونه. صدها نفر کمک مالی دریافت کردند. کمکهای مالی ما بیشتر در قالب هزینههای غذا، بودوباش آنها و یا در قالب اینکه هزینۀ تیکت و ویزایشان را بتوانند بدهند، بودهاست. ما در این زمینه بسیار موفق بودیم. ما بهعنوان یک سازمان کوچک و بهصورت کاملاً داوطلبانه این کارها را انجام میدادیم. نهادهای بینالمللی و کشورها هیچ کمکی نمیکردند و ما بر آنها فشار وارد میکردیم بهخصوص یوناما که سکوت کرده بود و شورای امنیت سازمان ملل که هر قطعنامهای برای افغانستان صادر میکرد برای جامعۀ الجیبیتی سکوت کرده و قطعنامهای صادر نمیکردند. ما با سینیرلیاوغلو گفتوگو کردیم و خواستار این شدیم که در نشستهای سازمان ملل مبحث جامعۀ الجیبیتی را بیان کرده و در گزارش خود به مشکلات این بخش از جامعه نیز اشاره کند که متأسفانه انجام نداد. تنها اتفاق مثبتی که در این اواخر افتادهاست، جلسۀ دورهای بازنگری جهانی سازمان ملل بود که در ماه آپریل برگزار گردید، ما دیدیم که بعضی از کشورها آمدند دربارۀ جامعۀ الجیبیتی صحبت کردند و حمایت نمودند. آن هم به این خاطر بود که ما یک گزارش سایهای را به سازمان ملل در ماه اکتبر سال گذشته فرستاده بودیم و با نمایندگان ۱۵ کشور جلسه داشتیم و از آنها خواستیم در نشستهای سازمان ملل صحبت کنند.
آنها جامعۀ الجیبیتی را فراموش کردهاند و نمیدانند، زمانی حقوق بشر رعایت میشود که ما به حقوق تکتک افراد جامعه احترام بگذاریم و حقوقشان را رعایت کنیم. اگر یک نفر در افغانستان حقوقش پایمال شود، آن آزادی و برابری نیست. جامعۀ الجیبیتی یک جامعۀ کوچک نیست، طبق تحقیقاتی که روانشناسان آمریکا انجام دادهاند، بین ۵ تا ۷ درصد جامعه میتواند جزو جامعۀ الجیبیتی باشد. ما اگر ۵ تا ۷ درصد جامعۀ افغانستان را حساب کنیم، جمعیت زیادی شامل جامعۀ الجیبیتی میشود که دارند سرکوب میشوند و نهادهای بینالمللی نیز در قبال این سرکوب سکوت کردهاند.
نیمرخ: میخواهم از شما بپرسم غیر از نهاد شما آیا نهادهای دیگری هم از افغانستان هستند که مشخصاً در این عرصه فعالیت میکند؟ ارتباطات و همکاریهای شما با آنها چگونه است؟ آیا با زنان فعال یا نهادهایی که در عرصۀ زنان فعالیت میکنند نشستهای مشترک یا صحبتهای مشترکی داشتهاید بهنحوی که در حوزۀ زنان فعالیت میکنند این موضوعات را هم در قالب فعالیتهایشان بگنجانند؟ روابط شما با این نهادها و فعالین چگونهاست؟
آرتمیس اکبری: رسانهها سهم مهمی دارند، مثلاً: خیلی از مردم افغانستان فکر میکنند جامعۀ الجیبیتی افرادی هستند که از غرب آمدهاند. یک چیزی جدید و نو است؛ در صورتی که یک چیز نو و جدید نیست. همیشه بوده و هست و خواهد بود. فقط بهخاطر سرکوبها همیشه مخفی بودهاند، ولی الآن در دنیای سوشال مدیا، اینترنت و رسانهها، روایتهای بیشتری را میشناسیم و نکتۀ دیگر اینکه رسانهها یک نقش مهم دارند.
اما در رابطه به سؤالی که پرسیدید، مشخصاً باید بگویم بله، ما با فعالین حقوق زنان ارتباط خیلی نزدیکی داریم، چون به عقیدۀ من و همکاران ما، ریشۀ خشونتی که زنان افغانستان و جامعۀ الجیبیتی تجربه میکنند، فقط یک چیز است و آن هم مردسالاری سیستماتیک و افراطی است که در افغانستان حاکم است و وجود دارد. همین ریشۀ مشترک باعث میشود که ما در کنار هم ایستاد شویم، با یک هدف مبارزه کنیم و دردهای مشترکی داریم. همۀ ما قربانی شدیم یا بازماندۀ خشونت مردسالاری هستیم که در افغانستان جریان دارد. همین ارزشهای مشترک ما باعث شده که بیشتر با همدیگر کار کنیم. ما یک ارتباط نزدیک با فعالین حقوق زنان افغانستان داریم، در کنفرانسها با هم دادخواهی میکنیم، در قطعنامهها، بیانیهها سعی میکنیم در کنار همدیگر کار کنیم و ارتباط نزدیکی داشته باشیم. نهادهای الجیبیتی دیگر هم هستند و با آنها نیز همکاری نزدیکی داریم. با کنشگران و فعالان دیگری هم ارتباط داریم.
مسئلۀ دیگر این است که نهادهای حقوق بشری و فعالین حقوق زنانی هم هستند که جامعۀ الجیبیتی را نادیده میگیرند و خودشان هم ما را مورد خشونت قرار میدهند. این واقعاً جای تأسف دارد، من نام نمیبرم، ولی به شخصه چندینبار از طرف کسانی که خودشان را عضو فعالین حقوق بشر و فعالین حقوق زنان میدانند مورد خشونت قرار گرفتم. در کنفرانسی که در بلژیک بود به من دشنام دادند. بعد از اینکه سخنرانیام تمام شد، یکی از فعالین شناختهشدۀ زنان به من توهین کرد. ما با مسئولین کنفرانس صحبت کردیم و مسئله را مطرح کردیم، ولی در کل دردناک است که یک فعال حقوق زن چنین کاری میکند. یا مثلاً در پارلمان اروپا با حضور ریچارد بنت سخنرانی داشتم و اتفاقاً ویدئوی مربوط در صفحۀ اینستاگرامم هست و من انتقاد میکنم از ریچارد بنت که در گزارشش از الجیبیتیها صحبت نکرده و وقتی جلسه تمام شد، من از راهروی پارلمان اروپا داشتم خارج میشدم، فردی که خود را از فعالین حقوق بشر میداند، با خنده و تمسخر به من گفت: همجنسباز هستی؟ حالا همجنسبازها برای ما گپ میزنند؟
همجنسباز یک کلمۀ توهینآمیز است، همجنسگرا کلمۀ درست است. ولی این فرد با حالتی تحقیر و تمسخر این حرفها را به من گفت. یا در کنفرانسهای مختلف دیگر حق حرف زدن نمیدهند یا نادیده میگیرند و یا وقتی حرفهای ما تمام میشود میگویند: ما مسائل مهمتری داریم، بگذار مسائلی مثل اقلیتهای قومی یا مسئلۀ زنان افغانستان حل شود؛ بعد در مورد جامعۀ الجیبیتی صحبت میکنیم. حقوق بشر چیزی نیست که ما اولویتبندی کنیم، جان همۀ افراد اهمیت دارد. من خودم هزاره هستم ولی از طرفی دیگر من به این اعتقاد نیستم که بگویم اول جان یک هزاره اولویت دارد یا جان یک همجنسگرا. جان همۀ افراد اولویت دارد. متأسفانه این دیدگاهها وجود دارد و این گفتمان باید بین جامعۀ مدنی افغانستان ایجاد شود که ما از همدیگر یاد بگیریم و جامعۀ الجیبیتی را دغدغۀ خودمان کنیم. همینطور که لازم نیست من آرتمیس حتماً یک زن باشم که بیایم از حقوق زنان دفاع کنم. لازم نیست شما جزو جامعۀ الجیبیتی باشید که از حقوق ما دفاع کنید. همۀ ما میتوانیم در مورد این مسئله فعالیت کنیم، باید این گفتمان ایجاد شود و ما بتوانیم با یکدیگر کار کنیم و در مورد جامعۀ الجیبیتی دادخواهی کنیم.
نیمرخ: پس از تصرف دوبارۀ افغانستان توسط طالبان، دغدغۀ اصلی افرادی که از افغانستان خارج شدهاند این است که بتوانند تغییری اساسی در داخل افغانستان بهوجود بیاورند تا مردم بتوانند با هر طیف و شیوهای که زندگی میکنند، آزادی و آرامش داشته باشند. با توجه به این مسئله، شما چه نظام سیاسی و حکومتی را برای آیندۀ افغانستان پیشنهاد میکنید که بتواند زمینۀ زندگی مسالمتآمیز و آزادانۀ همه افراد، بدون توجه به جنسیت، قومیت و مذهب را فراهم کند؟
آرتمیس اکبری: برای آینده افغانستان، باید دو مرحله انجام شود: اصلاح ساختار حکومت و اجرای عدالت انتقالی. حکومت متمرکز برای افغانستان که از نظر جنسیت، قومیت و مذهب متنوع است، پاسخگو نیست. پیشنهاد میشود که حکومت غیرمتمرکز شود؛ یعنی یا نظام پارلمانی باشد یا فدرالی، هرچند در نقدهای جدی در مورد نظام فدرالی نیز وجود دارد اما من فکر میکنم نظام پارلمانی به همۀ افراد و اقلیتها اجازه میدهد نمایندگان خود را داشته باشند و صدای آنها شنیده شود، در حالیکه نظام ریاستی و حکومت متمرکز این امکان را نمیدهد. همچنان افغانستان به یک پروسه عدالت انتقالی نیاز دارد که نقض حقوق بشر، خشونت علیه زنان، اقلیتهای مذهبی و قومی، و جامعۀ الجیبیتی را بررسی و اذعان کند. تجربه کشورهای دیگر مثل کلمبیا نشان میدهد که عدالت انتقالی شامل جامعۀ الجیبیتی نیز باید باشد. بدون اجرای عدالت، صلح و امنیت در افغانستان ممکن نخواهد بود. مردم باید به رسمیت شناختن ستمها و جنایاتی که علیه آنها انجام شده را احساس کنند تا چرخه خشونت متوقف شود.
نیمرخ: ما در مورد چگونگی ایجاد یک نظام دموکراتیک در افغانستان با تعدادی از معترضان و فعلان زن صحبت کردیم، ریشۀ تمام خشونتها و جنایتهایی که در افغانستان شکل میگیرد با اعمال قوانین مذهبی و اسلامی است، از طالبان گرفته و تمام نظامهای دیگری که داشتیم. پیشبینی میشود ما در آینده یک نظام سکولار در افغانستان داشته باشیم. حالا سؤال این است که شما درمورد پسوند اسلامی در نظام سیاسی افغانستان چه فکر میکنید؟ آیا نباید نهاد دین از سیاست جدا شود؟
آرتمیس اکبری: اسلام و دین یک مسئلۀ شخصی است و باید از عرصۀ عمومی منتقل شود به عرصۀ خصوصی افراد. این خیلی مهم است که ما باید دین را از سیاست جدا کنیم. دین را از مسائل عمومی منتقل کنیم به مسائل شخصی، افغانستان یک کشور مسلمان است و این یک حقیقت است که ما نمیتوانیم انکارش کنیم و این واقعیت افغانستان است. ما اگر بخواهیم ضد دین حرف بزنیم، عواقبی خواهد داشت، مردم در برابرش مقاومت خواهند کرد. اما ما میتوانیم مسئلۀ دین را یا نهادهای دینی را به عرصۀ خصوصی منتقل کنیم، ملاها کار خودشان را انجام دهند، یعنی یک حریم خصوصی را برای افراد ایجاد کنیم که کاری به سیاست و مسائل عمومی نداشتهباشد. باید کمکم و طبق یک روند طولانی دین را از سیاست جدا کنیم، ولی هر نظامی که بیاید اگر پسوند اسلامی داشته باشد دوباره آن چرخۀ خشونت را ایجاد میکند و دوباره باعث میشود که زنان و اقلیتهای جنسیتی و مذهبی … سرکوب شوند؛ چون ما میدانیم که در اسلام تفاسیر مختلفی وجود دارد. هر چهقدر بگوییم نظام بعدی قرار است تفسیر ملایمی داشته باشد، باز میبینیم که در همان نظام، یک ملا میآید و میگوید که نه! طبق این آیه، حدیث یا این روایت که پیامبر گفته: زنان حق تحصیل ندارند و دوباره ممکن است جرقۀ بازتولید خشونت دربگیرد. علناً مجازات جامعۀ الجیبیتی را سنگسار، زندهبهگور و مرگ بیاورد. ما نمیتوانیم دوباره همان پسوند اسلامی را اضافه کنیم که جامعۀ الجیبیتی، سیکها و دیگر اقلیتها را سرکوب میکند، این نظر شخصی من است که باید پسوند اسلامی نباشد.
نیمرخ: با توجه به این وضعیت، چه اقدامات و تغییراتی در سیاستهای بینالمللی و داخلی افغانستان لازم است که ما بتوانیم یک نظام سیاسی فراگیر و عادلانه در افغانستان داشته باشیم؟
آرتمیس اکبری: جامعۀ جهانی اول باید چند کار را انجام دهد، یکی اینکه دروغ نگویند. نمایندۀ آمریکا با نمایندۀ طالب دیدار میکند، ما میبینیم اتحادیۀ اروپا هنوز با طالبان در ارتباط است، بستههای کمک مالی هر هفته ارسال میشود. آن ۴۰ میلیون دالری که میرود هنوز وجود دارد، در صورتی که هیچ شفافیت مالی وجود ندارد و همان کمکها باعث شده که طالبان تقویت شوند. این تعامل باید کامل خشک شود و باید از بین برود، مرحلۀ بعد این است که طالبان را بهرسمیت نشناسند، تعاملی هم که الآن وجود دارد و همۀ ما میدانیم، باید از بین برود. نکتۀ آخر این است که باید اپوزیسیون افغانستان را زیر یک نهاد، زیر یک پرچم جمع کنند و بر علیه طالبان تقویت کنند. بسیار مهم است که ما بتوانیم یک اتحاد خارج از افغانستان با کمک و پشتوانۀ جامعۀ جهانی داشتهباشیم و طالبان مجبور شوند که با آنها مذاکره کنند.
نیمرخ: به نکتهها و اتفاقات مهمی اشاره کردید، بهعنوان سؤال آخر اگر نکتهای یا مطلب دیگری مانده، بفرمایید؟
آرتمیس اکبری: تشکر از شما، فقط میخواستم یک نکته را خطاب به فعالین حقوق بشر و نهادها و… بگویم که اگر ما بخواهیم هر کاری یا فعالیت حقوق بشری انجام دهیم، جامعۀ الجیبیتی نیز باید شامل این فعالیتها بشود. اگر در فعالیتهای حقوق بشری از لنز یک فرد جامعۀ الجیبیتی نگاه نکنیم، آن کار همهشمول نخواهد بود. جامعۀ الجیبیتی افغانستان در حال حاضر به هیچیک از کمکهای بشردوستانه دسترسی ندارد. جامعۀ الجیبیتی را در تمام کارها مد نظر داشته باشیم، آنها را ببینیم، کمی از درد آنها را نیز درک کنیم. باید بدانیم که حقوق بشر شامل حقوق جامعۀ الجیبیتی هم میشود. مسئلۀ دیگر این است که هیچ شخصی در دنیا نباید بهخاطر گرایش جنسی، بهخاطر هویت جنسیتی، بهخاطر کسی که هست و همانگونه بهدنیا آمده، خشونت ببیند،کشته شود و یا تجاوز را تجربه کند. خیلیها حتی خانوادهشان را از دست دادهاند بهخاطر اینمسئله، خودم نیز بههمین خاطر خانوادهام را از دست دادهام، ولی امیدوارم که نسلهای بعدی این مسئله را تجربه نکنند.