آفاق

آفاق

مادرم مرا فروخت

وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد 72 ساله به خواستگاری‌ام آمد. مردم محل می‌گفتند که مرد پولداری است. مادرم چون شیفته‌ی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم برادرم را...

قربانی فقر جنسی

مادرم همیشه سرزنشم می‌کرد، برایم آزادی نمی‌داد، به من قید می‌گرفت و نمی‌گذاشت خیلی به بیرون از خانه بروم. چون قبلا شاهد اذیتم توسط یک مرد بود و آن اتفاق را هرگز فراموش نمی‌کرد. 

نوروز در سایه‌ی طالبان؛ از کفچه و دفچه خبری نیست

دو روز مانده به نوروز 1402 خورشیدی، اما حس می‌کنم ا‌مسال نوروز نیز از افغانستان کوچیده و رفته است. سال‌های قبل عمه‌ خدیجه پیش از سال ‌نو سمنک می‌انداخت و وقتی در نوروز سمنکش سبز می‌شد، دیگ و دیگدان بزرگی...

صفحه 1 از 3 1 2 3