نویسنده: شهرزاد
از روزی که کابل به دست طالبان افتاد، فرمانهای پیهم طالبان یکبند صادر شد. هرچند این فرمانها وسیع و گاهی تا ریش و شلوار مردان هم میرسید، اما عموم این فرمانها در خصوص سرکوب و سیاهروزی زنان بود.
در اوایل هرچند که ترس و واهمه زیاد بود، اما کمابیش امیدی هم وجود داشت. هنوز مردم باور نمیکردند که راستی راستی به زودی آنهمه فرمان عملی و زنان محروم شوند.
اما اندکاندک بیسروصدا، بیمقاومت عمومی، فرمانهای طالبان عملی و زنان تباه شدند. اکنون پس از تقریبا سه سال، به عنوان یک شاهد منزوی، از یک جای پنهان و خلوت وقتی که به شهر میبینیم، اگر نه شهر را به کلی خالی از زن ببینیم، تکوتوک زنانی را میبینیم که با لباسهای اجباری، با ماسکهای اجباری، با دستهای خالی و با نگاههای ناامید، لرزان و نگران در شهر ممنوعهای گشتوگذار میکنند که در روزگار نه چندان دور محل کار و زندگی و امید و آیندهشان بودند.
آخرین فرمانهای طالبان تیر خلاص بر امید و آیندهی زنان بود. مکتب، دانشگاه، سفر، وظیفه، اعتراض، انتقاد، همه تا پیش از این ممنوع شده بود، در آخرین مورد گشتوگذار در شهر و پوشیدن لباس بالاتر از زانو نیز ممنوع شده است.
اگر بخواهیم صریح و قاطع، بیترس و ریا تقریبا تمام محدودیتهای طالبان را در یک عبارت نسبتا کوتاه و جامع بیان کنیم، به صورت قاطع میتوان گفت که «اختیار تا زانو، جغرافیا تا دهلیز». به زنان همین قدر حق داده شدهاند فقط.
زنان در حاکمیت طالبان در چهاردیواری خانه محصور شده و جغرافیای فراتر از دهلیز خانه ندارند. تمام بیرون را ترس و اسلحه گرفته است. گرسنه و فقیر، بیکار و بیآینده، خسته و دلتنگ، شب و روز در درون خانه باید زندگی کنند. در بیرون، امر به معروف و نهی از منکر حتما یک راهی پیدا میکنند که جا را برای آنان به طور روزافزون هرچه تنگ و تنگتر کنند.
در حال حاضر شهر، از زنان خالی شده است. همین چند روز پیش، پس از مدت زیاد انتظاری کابل برف و باران کرد. دختران که عصرهای فردای پس از باران بسیار زودتر از پسران بیرون میشدند و گویا همان گلهای سرخی بودند که ناگهان میشکفتند، امسال به اجبار خانهنشین بودند. چه کسی میداند که برای کسانی که با برف و باران و شهر و گشتوگذار خاطره داشتند، خانهنشینی اجباری چقدر دشوار بودهاند.
در حاکمیت طالبان جای شکفتن را کشتن و بردن و بازداشت و شکنجه گرفته است. حتا زنان حق ندارند که زیر دامنهای سیاه دراز اجباری، پطلون چسپ کوبای بپوشند. گذشته از اذیت و آزار خیابانی و تهدید و بگیر و ببند، و گذشته از توصیهها و تهدیدهای زبانی نیروهای امر به معروف، در مکتوبها و مقررات کتبی طالبان هم بار بار و به تاکید تذکر داده شده است که زنان باید شؤنات اسلامی را مراعات کنند.
شؤنات اسلامی طالبان که زنان باید رعایت کنند، یکی هم شامل همین حوزهی حریم خصوصی زنان میشود. بسیار صریح و بیپرسان، مردان طالب در بارهی پوشش زنان دستور میدهند و در صورت سرپیچی، آنان را بازداشت و شکنجه و زندان کشتار میکنند.
دو سال پیش زینب عبداللهی را در ایستگاه انچی، در دشت برچی به خاطر پوشش، به خاطر لباسی که در یک محفل عروسی پوشیده بود، کشتند. درست در پیش چشم دو کودک، در قلب او شلیک کردند.
تا همین چند روز پیش بنا به چشمدید بسیاری از مردم محل، طالبان گروه گروه از دختران نوجوان را به بهانهی بدحجابی با خود از کوچه و جاده بردند و بعضی از آنان هنوز گماند. ظاهرا دلیل عمدهای که طالبان مدعیاند که باید آنان را بازداشت میکردند این بود که لباس برابر با شؤنات اسلامی نمیپوشند.
این لباسها که در مکتوبهای طالبان، از جمله مکتوبی که در اوایل ماه جدی ۱۴۰۲ برای کورسهای آموزشی غرب کابل فرستاده شده بودند و از طریق گروههای واتسپ دانشآموزان اطلاعرسانی میشدند، مشخص شده بود. نخستین دستور آنان این بود که «لباسهای چسپ و بالاتر از زانو نپوشند». «ماسک بزنند و موهایشان دیده نشوند».
طبق مکتوبات طالبان، زنان در حاکمیت طالبان فقط تا زانو حق دارند که در مورد خود و پوشش شخصی خود تصمیم بگیرند. در مورد بالاتر از آن، که ساحات ممنوعهی شریعتِ طالبانی است باید مردان ریشدارِ دور از زن که سالها در مدرسههای پیشاور بچهبازی کردهاند، تصمیم بگیرند. اما در حوزهی عمل و لحظات وحشیانهی بگیر و بازداشت، همان مقدار اختیاری که از زانو به پایین را در مکتوباتشان مشخص نکردهاند و انتظار میرفت که لااقل این قدر را به خود زنان واگذار کنند، هم از آنان گرفتهاند. گزارشهایی در دست است که طالبان دختری را بازداشت کرده بودند فقط به این دلیل که کرمچ مردانه پوشیده بودند…