دمیتا فریزیر1، که یک عمر فمینیست سیاه، فعال عدالت اجتماعی و نویسنده بوده است، ششساله بود که مادرش او را نشاند و گفت: «از مردم خواهی شنید که فکر میکنند از تو برترند، چون سفیدپوستاند. دروغ است».
فریزیر، که از دانشگاه نورثایسترن با مدرک دکترای تخصصی حقوق فارغالتحصیل شده است، گفت: «و بارها و بارها، همچنانکه بزرگ میشدم، این تذکر به تأکید به من داده شد».
در ۱۹۷۴، فریزیر با خواهران باربارا اسمیت2 و بِوِرلی اسمیت3، «گروه رودخانهی کومباهی4» را در بوستون تأسیس کردند که یک سازمان متشکل از فمینیستهای سیاه و لزبین بود و در برابر ستم نژادی، جنسی، دگرجنسگرایانه و طبقاتی مقاومت میکرد. بیانیهای که آنها برای گروه رودخانهی کومباهی نوشتند، به سندی مهم برای توسعهی فمینیسم سیاه معاصر تبدیل شد.
فریزیر در دومین سمپوزیم سالانهی بل هوکس5، که برنامهی مطالعات آفریقاییِ6 دانشگاه نورثایسترن ترتیب داده بود، گفت: «آنچه طی تمام این سالها برای من بهعنوان یک فمینیست سیاه جالب بود، دیدن تمامی زنان ستایشناشده و بعضاً ستایششده، و نادیدهشدهای است که در این اقدام مهم مشارکت داشتهاند. من قدردان تمام کسانی هستم که به تعریف و اندیشههای مربوط به آزادی و آزادی واقعی، که در نظریههای فمینیسم سیاه نهفتهاند، اهمیت میدهند».




رژین میشل جین چارلز7، مدیر برنامهی مطالعات آفریقایی، استاد پیشکسوت8 فرهنگ و امور اجتماعی، و استاد مطالعات آفریقایی و مطالعات زنان، جنسیت و سکسوالیته، در سخنان مقدماتیاش گفت: موضوع سمپوزیم «فمینیسم سیاه، آزادی سیاهان9» است که از تاریخ طولانی فمینیسم سیاه، بهمثابه یک پروژهی آزادیخواهانه از آغاز پیدایشاش، الهام گرفته است.
جین چارلز گفت: «مفهوم گیرا و در بسا موارد مبهمِ آزادی، مفهومی است که ذهن فمینیستهای سیاه را برای قرنها، از نخستین مفهومیسازی این اصطلاح و حتی قبل از آنکه برای آزادی مبارزه یا جد و جهد کرده باشیم، به خود مشغول کرده است».
جوونا جونز10، استادیار ادبیات و فرهنگ سیاهپوستهای آمریکایی در بوستون کالج، آسیه پاتس11، دانشجوی دکترای ادبیات معاصر سیاهان در دانشگاه نورثایسترن، و فریزیر، اعضای پنلی تحت عنوان «تا زنان سیاهپوست آزاد نشوند، هیچکدام ما آزاد نیستیم»، به خاستگاه فمینیسم سیاه، مفهوم آزادی و آفروفتوریسم12، بهمثابه یک جنبش فمینیستی سیاه که همچنان به دختران و زنان سیاهپوست قدرت میبخشد، پرداختند.
فریزیر در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در شیکاگو بزرگ شد. به گفتهی فریزیر، پدر و مادرش در دو باشگاه بزرگ شیکاگو، که مراکز سازماندهی فرهنگی سیاهپوستها بودند، کار می کردند؛ از اینرو، فریزیر از سنین پایین در معرض اندیشههای روبهرشد جنبش حقوق مدنی13 قرار گرفت.
فریزیر گفت که در آن زمان یک حس واقعی ناآرامی وجود داشت. مردانی مثل پدرش هنوز احساس ناباوری زمان بازگشت از جنگ جهانی دوم و جنگ کره را در خود داشتند و دریافته بودند که وضعیتشان در آمریکا، علیرغم خدمتشان به کشور، اصلاً تغییر نکرده بود.

فریزیر گفت که انتظار سیاهپوستان به پایان رسیده بود و آنها برای تصدیق واقعی نادرستی برتری سفیدپوستان و گامگذاشتن به دنیای آزادی و امکان داشتن انتخاب و عاملیت آماده بودند.
با اینحال، به قول فریزیر، گرچه هم مردان و هم زنان در سازماندهی اجتماع شرکت کردهه بودند، اما تأکید بر حمایت از مردان سیاهپوست، صرفنظر از حمایت از عاملیت زنان سیاهپوست، صورت میگرفت. به زنان گفته شده بود که منتظر نوبتشان باشند، پا پس بکشند و به مردان سیاهپوست مجال مردبودن بدهند.
فریزیر گفت: «در نوجوانی، به هر جایی میرفتم، دائماً مردانی سر راه من سبز میشدند که سعی میکردند به من بگویند چه کار کنم».
فریزیر گفت که متوجه شد که مردان سیاهپوست بر قدرتمندشدن خودشان متمرکز بودند و علاقهای به گفتگو دربارهی برابری و تساوی حقوقی زن و مرد نداشتند. فریزیر گفت که او همچنین رفتهرفته به این درک رسید که قدرت و کنترل، امکانهای زندگی فرد را تعیین میکنند.
این کشاکش داخلی در جامعهی سیاهپوستها، فریزیر را به سمت تبدیلشدن به یک فمینیست، فعال و سازماندهندهی سیاسی سوق داد.
فریزیر گفت: «من معتاد آزادیطلبی هستم. هنوزم معتادم».
جونز سخنانش را در سمپوزیم به تعریف آزادی سیاهان اختصاص داد و در این تعریف، از سه الگو اقتباس کرد: نینا سیمون14، خواننده و ترانهسرا؛ بل هوکس، محقق، نویسنده و فعال فمینیست؛ و تینا کمپت15، نظریهپرداز فمینیسم سیاه. بل هوکس اسم مستعار گلوریا جین واتکینز16بود.
جونز مصاحبهی سال ۱۹۷۰ سیمون را مرور کرد که در آن این خواننده نهتنها میگوید که آزادی برای او معادل نبود ترس است، بلکه همچنین میگوید که آزادی «مثل روشی جدید برای دیدنِ» چیزی است.
جونز سپس به بل هوکس پرداخت که در کتاب «اشتیاق: نژاد، جنسیت و سیاستهای فرهنگی17» مینویسد که «میل سیاسی برای رهایی باید با امیال و علایق تجسمیافتهی روزمرهی ما هماهنگ باشد».
جونز گفت: «آزادی شاید این باشد که تایر نیکولز18 بتواند در ممفیس19، در جنوب، پرسه بزند و از مناظر عکس بگیرد و زنده به خانه برگردد. آزادی این است که جاسمین استار پارکر20 بتواند با خاطر آرام در اطراف [واشنگتن] دیسی قدم بزند و خندان و رقصان به خانه نزد دوستان و اقاربش برگردد. اما ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن این چیزها، در طول کل زندگی این افراد، یکبار مصرفاند».
جونز از تمرینی که بلافاصله پس از مرگ دلخراش نیکولز با دانشجویانش انجام داد، دریافت که آنچه به حال نسل جوانی که مضطرب و عصبانی اینسو و آنسو پرسه میزنند، مفید است، تصور دنیایی است که در آن همان احساسی را داشته باشند که میخواهند داشته باشند.
جونز گفت: «آرامش، شفقت و همکاری. اینها تمام خواستهها و ارزشهایی بودند که از این دو دانشجویی که بر بدنهایشان تمرکز کردند، پدیدار شدند».
به باور جونز این تمرین به دانشجویانش این امکان را داد تا زمان دستوری (گرامری) متفاوتی را تجربه کنند: آنگونه که تینا کمپت مینویسد، گرامر آیندهی فمینیسم سیاه، نمایش آیندهای که هنوز اتفاق نیفتاده است، اما باید اتفاق بیفتد.
جونز گفت: «باید درست باشد که من میتوانم در وجودم احساس آرامش و امنیت کنم».
جونز نتیجه گرفت که بر اساس آنچه نینا سیمون، بل هوکس، تینا کمپت و شاگردانش بیان کردهاند، آزادی یک احساس و روشی جدید برای نگریستن است که با لذات، علایق و رضایتمندیهای افراد، که مستلزم زیستن آینده در اکنون است، ارتباط دارد.
پاتس، نویسندهای خلاق و جوانترین عضو این پنل، گفت که آشنایی او با فمینیسم سیاه در کتابفروشیها اتفاق افتاد و با «چشمان آنها به خدا مینگریست21»، یک کتاب کلاسیک از دوران رنسانس هارلم22 که زورا نیل هرستون23 در ۱۹۳۷ منتشر کرده بود، شروع شد.
تحقیقات پاتس اکنون بر آفروفوتوریسم تمرکز دارد -مفهوم و ژانری روبهتکامل در ادبیات، موسیقی و هنرهای تجسمی که بر اساس تاریخ و فرهنگ سیاهپوستان شکل گرفته است و گذشته و حال را از طریق داستانهای علمی-تخیلی، فناوری و عناصر آیندهگرایانه، برای فردایی توانبخشتر و همهپذیرتر بازانگاری، بازتفسیر و بازسازی میکند.
پاتس میگوید: «پژوهشهای من آفروفوتوریسم را چیزی بیش از یک ژانر و بهمثابه یک جنبش فمینیستی سیاه و یک اتفاق فرهنگی که در آن پدیدآورندگان سیاهپوست خواستار عدالت اجتماعی میشوند، بررسی میکند».
پاتس میگوید در آثار آفروفوتوریستی که به هدف قرارگرفتن در هردو حوزهی خلاقیت و انتقادی نوشته میشوند، جاییکه درونانگیزی (الهام) با بررسیهای تندوتیز تلاقی میکند، زنان سیاهپوست فضایی را ادعا و اشغال میکنند. پاتس استدلال میکند که آفروفوتوریزم از دیرباز بخشی از کار نویسندگان زن سیاهپوست و متفکران زن سیاهپوست بوده است.
پاتس میگوید که او برای دختران جوان رنگینپوست «که هنوز حتی وجود ندارند» مینویسد، «بنابراین، آنها میدانند که وقتی به دنیا میآیند، چیزی در انتظارشان است»، چون آفروفوتوریزم به آنها نشان میدهد که زنان سیاهپوست «میتوانند همچنان تلاش کنند، همچنان خلق کنند و همچنان تخیل کنند».
پاتس میگوید: «برای من، آفروفوتوریسم نامهای عاشقانه به خود آیندهی ماست. نامهای سرگشاده و بیوقفه. با این سطرهای آغازین: «دختر سیاه کوچک عزیز، کارها را انجام بده؛ بهطور شایسته، متمردانه و آزادانه عمل کن»».
1 Demita Frazier
2 Barbara Smith
3 Beverly Smith
4 Combahee River Collective
5 Second annual bell hooks symposium
6 Africana Studies Program
7 Régine Michelle Jean-Charles
8 Dean’s professor
9 Black feminism, Black freedom
10 Jovonna Jones
11 Asia Potts
12 Afrofuturism
13 Civil Rights movement
14 Nina Simone
15 Tina Campt
16 Gloria Jean Watkins
17 Yearning: Race, Gender, and Cultural Politics
18 Tyre Nichols
19 Memphis
20 Jasmine Star Parker
21 Their Eyes Were Watching God
22 Harlem Renaissance
23 Zora Neale Hurston