هشت مارچ یعنی هیچ زنی مال کسی نیست | روایت سقوط ـ بخش چهارم
بیست و هفتم اکتبر سال ۲۰۲۱ و دومین پرواز شرکت هوایی کامایر به ابوظبی بود، در میان اعضای خانواده، تنها من شرایط سفر به کشور امارات متحدهٔ عربی را داشتم. باید ساعت ۴ صبح از...
بیست و هفتم اکتبر سال ۲۰۲۱ و دومین پرواز شرکت هوایی کامایر به ابوظبی بود، در میان اعضای خانواده، تنها من شرایط سفر به کشور امارات متحدهٔ عربی را داشتم. باید ساعت ۴ صبح از...
نسرین، نیلوفر و رویا نامهای (مستعار) دختران است که روزگاری اعضای کمپین (نامم کجاست؟) بودند و این روزها یکیشان در ولایت بلخ و یکی در هرات و دیگر در کابل در وضعیت دشوار روزگار سپری...
از نظر من زنان افغانستان، در حال حاضر غمگینترین زنان دنیا هستند، زیرا تمام اختیارات اجتماعی و هنجارهای روزمرهٔ آنها سلب شده، ترس و وحشت از آیندهٔ نامعلوم در چشمان همهٔشان هویدا است.
وقتی داخل دانشگاه رسیدیم، جز خودمان احدی آنجا ندیده نمیشد. با خود گفتم؛ حالا صبحِ وقت است، ممکناست اساتید و دانشجویان تاحال نیامده باشند. لحظهای در پیش روی دانشکده ایستاد شدم، یک کارگر خدماتی آمد...
من یکی از دانشجویان دختر در دانشگاه کابل هستم، بعد از شنیدن خبر بازگشایی دانشگاهها، با امید و هیجانی بسیار به کابل آمدم. اما فراموش کرده بودم که حالا همه چیز فرق میکند. هیچجایی برای...
بالآخره، طالبان پس از شش ماه و جدا سازی صنفهای دختران و پسران، طرح رفتن دوباره به دانشگاه را با محدودیتهای زیاد تصویب کردند. وقتی امروز برای رفتن به دانشگاه آماده میشدم نمیدانستم با چه...
ماهها بود وقتی به دفتر میرفتم خبرهای ناامید کنندهای میشنیدم. پوشش لحظه به لحظهٔ وضعیت امنیتی کشور، هر روز به بیم ما میافزود؛ اما هیچگاهی به سرانجام سیاه آن فکر نکرده بودم. این را حتا...
امروز جمعه بود، دیگر غروب جمعهها دلگیر نیست. ثانیهثانیههای این ماه، شبیه غروبهای جمعه بود. از ورود طالبان به کابل و سقوط پایتخت فقط یک ماه سپری شده، اما این یکماه به اندازۀ ده سال...
آرزو گلزاری خانم ۵۶ ساله که درست ۴۱ سال پیش، زمانی که افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی اشغال شده بود، همراه با شوهرش مجبور به ترک وطن گردید و در آوان نوجوانی خویش طعم تلخ...
شجاعت زنانی که امروز در خیابانهای کابل با تنها اسلحهای که صدایشان است، برای برابری و بهدست آوردن ابتداییترین حقوقشان در مقابل طالبان مبارزه میکنند.
ساعت یک و سیوپنج دقیقۀ بامداد یازده سپتامبر است و کمتر از چند روز دیگر یک ماه از آمدن طالبان، فرار رییس جمهور و سقوط کابل میگذرد. خواب از چشمهایم پریدهاست.
این روزها زمان در افغانستان به کندی در گذر است؛ اما در شهر کابل زندگی سختتر و ناممکنتر شده و سردی هوا، فقر و ناداری و بیکاری، چنان دست و پاگیر مردم گشته که نمیتوان...