دامنۀ وضعیت وحشتناکی که بعد از تسلط گروه طالبان بر افغانستان حاکم شده، بسیار وسیع بوده و منع آموزش زنان یکی از تاریکترین نقطههای آن است، زنان افغانستان بعد از نابودی دور اول حاکمیت این گروه، توانسته بودند با هجم بزرگ زنستیزی و پدرسالاری که در دورههای مختلف تاریخ این سرزمین شکل گرفته و به اوج خود رسیده بود، مبارزه کنند و با رفتن به مکتب و دانشگاه راههای امید را برای خود ترسیم کنند.
حاکمیت دوبارۀ این گروه تروریستی یکبار دیگر تمام تلاش و امیدهای زنان و دختران افغانستان را بهسوی نابودی برده و حالا با گذشت نزدیک به سه سال، دیگر امیدی به باز شدن مکتب و دانشگاه به روی دختران نیست.
اما، آنچه که میان زنان و دختران امروز با دو دهۀ قبل تفاوت ایجاد کرده، آگاهی، مبارزه و استقامت است، حالا یکی از بزرگترین نگرانی گروه تروریستی طالبان زنان و دخترانی هستند که در بیست سال اخیر به آگاهی رسیده و در بیشتر از دو سال و هشت ماه گذشته، در برابر این گروه و حامیانش به شیوههای مختلف مبارزه کردهاند.
طالبان در این مدت شیوههای زیادی را در پیش گرفته تا زنان و دختران افغانستان را به گونهای که میخواهند از جامعه حذف و مانع دسترسی آنها به آموزش و آگاهی شوند، ولی در این طرف زنان و دختران افغانستان با ایجاد مکتبهای زیرزمینی، حلقههای کتابخوانی و آموزش آنلاین، همچنان به پویایی و مبارزه با تاریکی ادامه دادهاند.
در این میان دختران روستا که به امکانات چندانی دسترسی ندارند و از رفتن به مکتب و دانشگاه منع شدهاند، با شکل دادن گروههای کتابخوانی تلاش میکنند تا به آرزوهایشان نزدیکتر شوند.
حلقۀ کتابخوانی «دختران خورشید» دخترانی هستند که در یکی از دورترین نقاط ولسوالی جاغوری در ولایت غزنی شکل گرفتهاست، بسیاری از این دختران در اوقات فراغتشان خامکدوزی میکنند و با پول فروش آنها کتاب میخرند و میخوانند.
از اولین روز شروع این حلقه، بیشتر از یک سال میگذرد. در این مدت دختران عضو این حلقه نزدیک به بیست کتاب مطالعه کرده و در جلسههایشان که هفتهای یک روز برگزار میشود، در مورد آن صحبت میکنند.
این گروه را «نجیبه سروش» که دانشآموختۀ رشتۀ تیاتر دانشگاه کابل میباشد، به هدف مبارزه در برابر جهل و تاریکی شکل دادهاست. زمانی که گروه طالبان بر افغانستان تسلط پیدا میکند، او دچار افسردگی میشود و مدتی بعد تصمیم میگیرد از کابل به روستایش برگردد و در آنجا به کمک دخترانی که از آموزش بازماندهاند، این گروه کتابخوانی را شکل دهد. نجیبه در این مورد به نیمرخ گفت: «وقتی کابل سقوط کرد، دچار افسردگی شدم و زمانی که به روستا رفتم، آنجا با حمایت مالی یک نهاد آموزشی به عنوان معلم کار پیدا کردم، مدتی هم بهگونۀ مخفی برای دختران کلاس برگزار میکردیم، ولی خیلی دوام نیاورد و مجبور شدیم تعطیل کنیم.»
مدتی بعد از اینکه آنها مجبور میشوند، کلاسهای دخترانه را ببندند. نهاد آموزشی که از معلمها حمایت مالی میکرد نیز به دستور گروه طالبان فعالیتاش متوقف میشود. او تنها راه را که بتواند به دختران روستایش انگیزه بدهد، در شکل دادن حلقۀ کتابخوانی «دختران خورشید» میبیند. «وقتی همه چیز دوباره متوقف شد، تصمیم گرفتم این گروه را شکل بدهم تا اجازه ندهیم که تاریکی پیروز شود، نامش را هم دختران خورشید گذاشتیم؛ زیرا باورمندیم که این سیاهی در برابر نور خورشید دوام نمیآورد و ما برای فردای روشنتر تلاش میکنیم.»
این گروه بهعنوان یک روش نرم مبارزه، به هدف مبارزه با جهل، تقویت پایگاه معرفتی زن در جامعه، نهادینه سازی فرهنگ کتابخوانی، به کتاب و کلمات پناه برده و تلاش میکنند به نیروی خودآگاهی مسلح شوند تا هیچ نیروی دیگری نتواند آنان را سرکوب کند.
دختران خورشید، در کنار مشکلات مالی و کمبود کتاب با چالشهای زیادی روبهرو هستند، یکی از اصلیترین آنها؛ باورهای زنستیزانهای است که بعد از قدرت گرفتن گروه طالبان دوباره در حال پا گرفتن است و مردان خانواده به آسانی اجازه نمیدهند تا در این حلقه شرکت کنند.
فرشته، دختری است که قبل از تسلط گروه طالبان کلاس دوازدهم را تمام کردهاست. او در این مورد به نیمرخ گفت: «خانوادهها میگویند: وقتی اجازۀ درس خواندن و دانشگاه رفتن را ندارید، چرا کتاب میخوانید؟ تا هنوز ما مبارزه کردیم و این گروه ادامه یافتهاست. در کنار این مشکل، نبود کتاب باعث شده یک کتاب را چندین بار بخوانیم و بههمین خاطر، تعدادی از دختران از اشتراک در حلقه منصرف شدهاند.»
افسردگی یکی از عمدهترین چالشهایی است که بعد از بسته شدن مکتب و دانشگاه، دختران بازمانده از آموزش، با آن دست و پنجه نرم میکنند، دخترانی که در روستاها زندگی میکنند، بهدلیل نبود امکانات آموزشی که در شهرها قابل دسترس است و سنتهای حاکم که اکثراً زنستیزانه است، بیشتر از همیشه به افسردگی گرفتار میشوند.
“کامله” 18 ساله یکی دیگر از دختران عضو این گروه است، او که بعد از بسته شدن مکاتب دچار افسردگی شدید شده بود، حالا با اشتراک در این حلقه و خواندن کتاب، دوباره انگیزۀ آموختن برایش ایجاد شدهاست. به گفتۀ او، اگر گروه طالبان مکتبهای دخترانه را نمیبست، حالا او کلاس یازدهم بود و آرزو داشت در دانشگاه کابل، رشتۀ سینما بخواند و بازیگر شود، ولی با آمدن گروه طالبان تمام رویاهایش نابود شدهاست. اعضای این گروه هرکدام بهنحوی تلاش میکنند سدی را که گروه طالبان در برابر آرزوهای آنها قرار دادهاست، از بین ببرند.
عادله، صالحه، شکوفه، سیما و دیگر دخترانی که عضو حلقۀ کتابخوانی دختران خورشید هستند، برای رسیدن به آرزوهایشان بهسختی تلاش میکنند، شبها تا دیروقت در کنار خواندن کتاب، خامکدوزی میکنند تا هزینۀ خرید کتاب را تأمین کنند.
این دختران هرکدام کتابهای دلخواه زیادی دارند که در این مدت آنها را خواندهاند، اما برای عادله، کتابی با عنوان «رستاخیز بازماندگان» یکی از اثر بخشترین کتابهایی بوده که در این مدت خواندهاست.
به گفتۀ او این کتاب، روایت گذشتۀ تلخ مردم هزارهاست، از قتل عام هزارهها در دورۀ عبدالرحمن گرفته تا ایستادگی «گلبیگم» و «شیرین هزاره» و تن ندادن آنها به جبر و ظلم.
«من با خواندن این کتاب دریافتم که ما چگونه به اینجا رسیدهایم، اینکه استبداد هرگز پیروز نمیشود و روشنایی راهش را پیدا خواهد کرد.»
عادله، در میان حرفهایش از متن کتاب نقل قول آورد و گفت؛ در جایی از کتاب نوشته شدهاست: «اول باید دانش خود را افزایش بدهی. پس از آن نوبت ساکنان قریه میرسد. وقتی آموزش را به تمام جاهای هزارستان ببری، آنوقت متوجه میشوی که سالها پیش “جابربیگ” را کشتهای.»
به باور او، یگانه راه برای برونرفت از وضعیت خفقانآور و ظلمهای بیپایان مبارزه است، اما نه مبارزه با سلاح. از آنجایی که «خشونت، خشونت میآفریند» باید از راه دانش و آگاهی مبارزه کرد.