خانم بتول سید حیدری، عضو هیات علمی دانشگاه تعلیم و تربیه کابل و دانشجوی مقطع دکترای روانشناسی است. خانم حیدری پس از سقوط جمهوریت در سازماندهی گروههای زنانه نقش فعال داشته است. ایشان در دوران جمهوریت مدتی در شفاخانه صحت روان، شفاخانه فرانسویها و مرکز مشاوره معنای زندگی به عنوان رواندرمان و مشاور روانی کار کرده است. این گفتوگوی نیمرخ با خانم حیدری به مناسبت به ۲۵ نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان انجام شده است.
نیمرخ: شما چندین سال قبل از سقوط جمهوریت به کار رواندرمانی در افغانستان مشغول بودید، بیشتر زنان و دختران جوان از چه مشکلاتی رنج میبردند؟
بتول حیدری: بیشتر زنان و دختران جوان از مشکلاتی رنج میبردند که متاسفانه برایش جامعه تعریفی باز نکرده بود. دختران نوجوان در دوره سنی بلوغ و همچنین دختران جوان دردوران رسش و بلوغ جنسی بودند و هم به مرحله نخست رشد اجتماعی میرسیدند و بسیار دوست داشتند به سرعت به جامعه وارد شوند و سرکار بشوند و به درآمد برسند. این استقلال و داشتن تجربههای کاری و ارتباطی برایشان دردسرهایی را ایجاد میکرد. خانوادهها همچنان ذهنیتهای بسته داشتند و مشکلاتی در ارتباط و فهم یکدیگر پیدا میکردند. در کل دختران برای داشتن آیندهی بهتر وپر امیدتر با یکدیگر در رقابت بودند و شور و شوق داشتند که حتما تحصیلات دانشگاهی داشته باشند. حتا برای اینکه چه رشتهای را بخوانند تا در آینده بهتر بتوانند کارامدتر شوند، به جلسات مشاوره میآمدند .
نیمرخ: با قدرتگیری طالبان در افغانستان زندگی برای زنان در خانه و اجتماع سختتر شده است. این تنگنای خانه و اجتماع چه پیامدهای روانی برای زنان خواهد داشت؟
بتول حیدری: متاسفانه اوضاع روانی زنان، بخصوص قشر جوان دختران ما بسیار وخیم است. هر روز پیامهای پر از یاس و ناامیدی مبنی بر آیندهی نامعلوم دریافت میکنند که سبب افسردگی میشود. در مشاورههای آنلاین روانی که اکنون نیز با دختران داخل افغانستان دارم بارها به این موضع برخورد کردم که نشان میدهد قضایای خودکشی و تمایل به خودکشی در میان دختران افزایش یافته است. زنان در مرحله بسیار سخت روانی قرار دارند. اغلب این زنان رنجدیده در موقعیت و شرایطی هستند که فکر میکنند در آن گویا زندانی شدهاند و هیچ راه و پنجرهای روشن برای فردایشان نیست. این تنگنای خانه و اجتماع پیامدهای منفیاش حتا به شهر و خانواده کشیده شده است و فقط زن از این مساله متضرر نیست، فرزندان خانواده و اطرافیان زن و دختری که محبوس در چهاردیواری خانه شدهاند از این بیسرنوشتی زنان درد میکشند و رنج میبرند چرا که روح خانواده به سمت احتضار در حال حرکت است. خصوصا دختران نوجوان که دیگر حق رفتن به مکتب را ندارند. ما در آینده با نسلی روبرو خواهیم شد که از اختلالهای اضطرابی رنج میبرند. مکتب رفتن جزئی از مراحل رشد شخصیتی و اجتماعی دختران نوجوان است و وقتی این حضور فیزیکی را از دختران جدا بسازند، در حقیقت بخشی از حلقهی زنجیر رشد را از این عزیزان گرفتهاند و اجازه این که در مسیر درست و سالم رشد پیش بروند، به آنها نمیدهند. بعدها حتا اگر شرایط بهبود یابد و فضا برای حضور دختران به مکاتب باز شود، هیچ چیزی قابل جبران برای ضرری که این دوره خانهنشینی به دختران زده است را نمیتواند جبران کند. آنها برای مدتها از طرحوارههای ناکامی و طرد رنج میبرند و به دنبال این خواهند بود که چگونه این خشمهای سرکوب شده را تخلیه کنند .
نیمرخ: قتلها و خشونتها در این پانزده ماه اخیر بسیار بالا رفته است. شما هر روز با زنان زیادی در افغانستان در تماس هستید، این خشونتها بیشتر شامل کدام دسته از خشونتها میشود؟
بتول حیدری: متاسفانه به مورد مهمی اشاره کردید. آمار خشونتهای خانگی و همچنین خشونتهای اجتماعی متاسفانه بالا میرود و هر روز با اخبار بسیار تکاندهنده از وضعیت زنان روبرو میشویم. در حقیقت زنان نمیدانند برای فریادرسی و دادخواهی به کدام نهاد و مرجع قانونی و حتا شرعی مراجعه کنند تا بتوانند از تعرضها و خشونتها دور شوند، آنقدر فضا خفقان است که زنان نمیتوانند این حجم از درد را با چه کسی مطرح کنند تا کمی از رنج آنها بکاهد. مردان خانواده چون راهکار دیگری را جهت حفظ امنیت زنان بلد نیستند، برای اینکه آنها تنهایی و بدون محرم بیرون نروند و یا برای اعتراض به خیابان نروند، از خشونت و لتوکوب استفاده میکنند. بسیاری که در گذشته با همدیگر خصومتهایی داشتهاند ویا مسائل حل نشده برایشان وجود داشته است، با سواستفاده از موقعیت و وضعیت بیسرنوشتی کشور به خشونتهای پنهان و یا دوسیهسازی برای دیگری اقدام کرده است. این رویه مشکلات زیادی را برای زنان و دختران خانوادههای درگیر منازعه به بار میآورد و بسیاری اوقات زنان قربانی منازعههای دوطرف میشوند. خشونتهای دیگری که به سرعت در حال گسترش است، توسط مردانی که در خیابانها و اماکن عمومی حاضر هستند؛ کافی است پوشش یا طرز راه رفتن یک زن طبق میل مردان نباشد، قبل از جنگجویان طالبان به زن تذکر میدهند، تهدید و توهین و تمسخر میکنند. اما زن قربانی اینگونه آزارها حتا نمیتواند اعتراض کند، کافی است صدایش را بکشد، فوری مرد متعرض این حق را به خود میدهد که عسکر طالبان را صدا بزند تا یکی دو تازیانه به زن برای این تمرد بزند. از آنجا که زنان سر کار نمیروند و فشار اقتصادی به خانوادهها هم زیاد شده است درگیریها بین زن و شوهرها هم رو به افزایش است. مورد تکاندهندهتری که با آن روبرو هستیم، افزایش ازدواجهای زیر سن و همچنین نکاحهای اجباری است که فامیلها دختران جوان خود را به مردان دو-سه زنه در ازای دریافت گله و یا به تهدید میدهند و هیچ فریادرسی برای این حجم از جنایت که برای دختران روا میشود، وجود ندارد. برخی دختران هم که یارای مقاومت در برابر این بددادنها و ازدواجهای زوری را در خود نمیبینند و یا دل در گرو عشقی دارند، نهایت خود را حلقآویز میکنند و یا فرار از منزل را انتخاب میکنند؛ بدا به روزگار دختری که در مسیر فرار به دست عسکران طالبان و یا مردان فامیل خود بیفتد که او را زنده زنده سنگسار میکنند. در ضمن اینها قصههایی است که ما مطلع میشویم ولی حتما ماجراهایی در جریان است که هیچگاه بیان نمیشود.
نیمرخ: برای مبارزه با چالشها و بحران جاری بر زنان، در داخل افغانستان گروههای متعددی از زنان به مبارزهی مدنی پرداختند، شما کثرت گروههای زنانه را چگونه ارزیابی میکنید؟
بتول حیدری: اوایل این کثرت گروهها مرا رنج میداد چون فکر میکردم گروهها به جای اینکه باهم حرکت کنند و باهم پیش بروند بیشتر در حال تقابل با یکدیگر هستند و بسیار مایل بودم که تمام گروهها زیر یک چتر حرکت کنند. ولی بعدها به این نتیجه رسیدم که چند فکر برای حل یک مشکل و چندین مسیر حرکت برای یک هدف بسیار بهتر از داشتن یک گروه است. چون میدیدم برخی حلقات اعتراضی که توسط طالبان شناسایی میشد و فرو میپاشید، گروههای دیگر در کنار دادخواهی برای همرزمان خودشان، پر قدرت از گروهی که مورد فروپاشی قرار گرفته بود، حرکت میکردند. برای همین است که صداهای زنان را طالبان هیچوقت نمیتوانست خاموش کند. مورد بعدی این حس رقابت است که در گروهها باعث میشود هر بار جهان با برنامههای اعتراضی و تازه از سوی زنان افغانستان مواجه شود و صداها هیچوقت خاموش نمیماند. به طورمثال: اگر این هفته گروه الف اعتراض میکرد، هفته بعد دو گروه دیگر به خیابانها میآمدند و یا اگر هم شرایط برای حضور درخیابانها برایشان سخت بود، برنامههای اعتراضی شان را در خانهها برگزار میکردند. اخیرا که اغلب گروهها را شاهد هستیم با توجه به موجودیت گروهها، مبارزات را با همفکری و همرایی همدیگر پیش میبرند و به یک همبستگی و همفکری رهبران و اعضای گروههای مبارزاتی رسیدهاند. این بسیار اتفاق میمون و مبارکی برای جریانهای اعتراضی زنان است. در حالی که گروه طالبان بسیار کوشش کرد زنان را ازهم دور کند و یا رو به روی هم قرار دهند ولی امروز اغلب این زنان در کنار هم هستند و از یکدیگر حمایت میکنند .
نیمرخ: بیشتر دختران معترض از حمایت خانوادههای خود نیز در راه مبارزه حمایت نمیشوند، شما به خانوادههای این دختران چه توصیه دارید؟
بتول حیدری: این مساله دردناک است که روایتهای ناراحتکننده از دختران مبارز میشنویم. از لتوکوب کردن دختران مبارز تا حبسهای خانگی و حتا در مواردی که فامیل در ازای این حجم از علاقه دختر خود که میخواست در راه عدالتطلبی و حقخواهی صدای اعتراض را بلند کند آنها را به ازدواج اجباری واداشتند تا دردسری برای خود و فامیل خویش نسازند. واقعا توصیه میشود به خانوادهها با همدلی و تفاهم در کنار اعتراضات دختران خودشان باشند و سعی کنند اگر حمایت نمیتوانند، راهکار درست و سالمی را از لحاظ روانی و فیزیکی برای بودن در کنار دختران خود انتخاب و فراهم کنند تا بتوانند مساله را به خوبی با همدیگر مدیریت کنند و شرایط بهتری را برای فرزند خود بسازند؛ نه اینکه حس بد و حتا خشم را در دختران حتا نسبت به خانواده تقویت کنند و آنها وقتی از جامعهای که همه چیز را از آنها گرفته است، روی بر میگردانند و به خانواده میخواهند پناه ببرند به دلیل نوع دید خانواده از فامیل هم دچار خشم و ناکامی بشوند.
نیمرخ: بعد از پانزده ماه از قدرتگیری طالبان وضعیت زنان هرروز بدتر میشود و فرمانهای طالبان هرروز سختگیرانهتر از قبل، اما هنوز زنان معترض با تمام قربانیهایی که در این راه دادهاند، راه شان را ادامه میدهند، به نظرشما فعالیت مدنی زنان در مقابل یک گروه تروریستی نتیجه خواهد داد؟
بتول حیدری: قطعا نتیجه داده است و یکی از دستاوردهایی که جهان شاهد آن بوده، همین اعتراضاتی است که تمام پلانهای طالبان را برهم ریخته است و دنیا هم از هرگونه تایید دادن و مشروعیت بخشیدن به طالبان عقبنشینی کرده است. طالبان به هرترفندی که دست میزنند ولی چون زنان سر سازگاری در برابر ایدئولوژی زنستیز طالبان از خود نشان نمیدهند، مرتب با دروازههای بسته روبرو میشوند و تمام معادلات آنها برهم میخورد. هم فشار اقتصادی سر آنها زیاد شده است و هم اینکه هیچ کشوری روی خوش به آنها نشان نمیدهد، به نوعی تزلزل در برخی از باورهایشان در حال وارد شدن است. من به آیندهی زنان زیر بیرق دیکتاتورانه طالبان جایگاه چندان درخشان نمیبینم، هیچ چیزی شفاف نیست ولی با این حال مقاومت و ایستادگی زنان همچنان یکی از عوامل مهم برای خشم طالبان و حذف شدن این گروه از تمام پلتفرمهای جهانی است .
نیمرخ: اکنون رایزنیها و لابیگری در بیرون از افغانستان برای به رسمیت شناختن طالبان و آیندهی افغانستان جریان دارد، شما نقش و حضور زنان را در این نشستها چگونه میبینید؟
بتول حیدری: من بیشتر حضور زنان را در این نشستها یک نوع حضور سمبولیک و برای سرگرمی میبینم. هیچ امیدی به این نشستها با حضور زنان ندارم. اگر در میزهای مذاکره زنان را جای بدهند بیشتر برای گم کردن رد نگاهها و قضاوتهای جهانیان است و الا به گمانم مساله اصلی این لابیگریها در بیرون از افغانستان، برای چرایی معترض بودن زنان به سیستم رژیم طالبان نیست، مساله این نشستها تغییر نگاه و قرائت طالبان به موجودیت وجود زن است و بعد هم بررسی و پیگیری مشکلات دیگر کشورها با طالبان؛ کلا نوع تفکر و سیاست این گروه در برابر مردم و دنیا است که مورد پرسش و بررسی قرار میگیرد نه بحرانهایی که زنان در زیر سلطهي طالبان درگیر آن اند.
نیمرخ: زنان خارج از افغانستان چگونه میتوانند حامی و پشتیبان جریانهای زنانه در داخل کشور باشند؟
بتول حیدری: با استفاده از همین تریبون دست بسیاری از زنانی که در خارج از افغانستان بودند را میفشارم. آن کسانی که پابهپای اعتراضات زنان میدویدند و برای زنان معترض با تمام امکاناتی که داشتند، میخواستند هم اتاق فکر شوند و هم حامی روانی وصدای بلند شان؛ اینها عزیزانی هستند که قوت قلب دختران معترض در داخل افغانستان بودند که به امید وجود این گروه از زنان که اهل تجربه هم بودند، ادامه میدادند. آنعده از زنانی که سالها در اروپا بودند ولی از روزی که کشور به سمت سقوط رفت و همه معادلات برهم خورد این زنان روز و شب را بر خود حرام کردند و برای آسایش و حمایت روانی و حتا مادی از دختران، از هیچ کوششی دریغ نکردند. گمانم بازهم باید با قدرت بیشتری این حمایتها را ادامه دهند. با حضور و گفتوگو با رسانههای مهم جهان و همچنین حتا تقویت و پیشتیبانی مادی از دختران، تا بتوانند سر پا بمانند و به اعتراضات و مبارزات شان ادامه دهند. همچنین با فعال کردن یک سری فعالیتهای اقتصادی و تجاری برای دختران تا بتوانند از مسیرهایی که طالبان برای شان مشکل خلق نمیکند، استقلال مادی را تجربه کنند و سر پا بمانند.
نیمرخ: دراخراگر موضوعی مدنظرشما بود که دراین سوالات مطرح نشده است ممنون میشوم که با مادرمیان بگذارید.
بتول حیدری: درپایان من ازخانوادهها میخواهم وقتی عزیزی ازآنها سرگم میشود ویا احتمال میدهند دچاردردسری شده است ، حتما ان را بارسانهها وخبرنگاران معتبردرمیان بگذارند ومصرانه وبدون ترس پیگیرپرونده فرزندشان بشوند ، چون دوستانی که دربند طالبان بودند برایمان گفتند که کسانی که دربند طالبان بودند وطالبان مطلع میشود که جریآنهایی ازبیرون به تکاپو افتاده وبرای زندانی درحال دادخواهی وهشتگ زدن هستند، دست وپای خود را گم میکردند وکمترشکنجه یا اعترافهای اجباری میگرفتند وسعی میکردند به نوعی هرچه زودتر پرونده را ختم کنند تا برای خودشان مشکلات خلق نکنند. وهرچه قدرخانوادهها به خاطرترس ویا اینکه برایشان مشکلات دیگرخلق نشود ، خاموشی را اختیار کنند به همان اندازه شکنجه واعترافهای ساختگی ازطرف طالبان بیشترمی شود . وکوشش کنند فامیلها این زمان طلایی اطلاع دهی را دست کم نگیرند و سکوت نکنند.
موردبعدی فامیلها متاسفانه وقتی برای یکسری تحقیقات ازطرف طالبان به اداره زندان میروند ، با دوسه سوال طالبان دست وپای خود را گم میکنند ومتاسفانه مشکلات خانوادگی ویا بسیاری مسائل دیگری را که حتا عزیزدربندشان درهنگام اعتراف گیری ویا تحت فشاری که قرار میدهند به ان اشاره نکرده است را برای طالبان دراداره تحقیقات ، برملا میکنند و دوسیه فرزند خودشان را سنگین ترمی کنند امیدوارم این ذکاوت واموزش را داشته باشند که قرارنیست گذشتهها ومشکلات شخصی فرزندتان با دوستی و..را هم دردایره میزتحقیق طالب بگذارید و او را به پای مرگ بکشانید.