آمینه طبیبزاده؛ روانشناس
زمانی که دختری در خانوادههای مردم شرق زمین و خصوصن کشور ما بهدنیا میآید، اکثرن با عواطف و احساسات منفی والدین روبهرو میگردد، چنانچه علم روانشناسی ثبوت کرده که بعد از ماه هفتم حمل گوش طفل میشنود و اگر مادر و پدر از روی پوست شکم او را لمس میکنند با او سخن میزنند و حرفهای شیرین میزنند طفل احساس میکند که این حس خوب بالای شخصیت او هستهگذاری میکند، بالعکس اگر هر رفتار نا هنجار و خشونتآمیز با خانم حامله صورت میگیرد احساس طفل را خراب میکند، خانمهای که حمل و انعقاد نطفه را خردمندانه و آگاهانه آغاز میکنند و از خود در ماههای بارداری به صورت مرتب مواظبت مینمایند، موزیک ملایم میشنوند، رقص آرام میکنند ویا با یوگا یا تمرین آرامش ذهنی در حوض آرامش ذهنی شنا مینمایند، نتیجه کاملن آشکار است. تفاوت طفل که از بطن مادر تحت پرورش قرار میگیرد و طفل که در شرایط نا امن روانی پرورش مییابد کاملن آشکار و هویداست. طفل که در شرایط یک حمل هدفمند پرورش مییابد همه اجتماعی، بشاش، هوشیار و فعال است، از اولین ماههای زندگی هوشیاری را از تمام فزیک بدن و رفتار و احساساتش میتوان دریافت. همینطور هرچه روزبهروز بزرگتر میشود، پایههای شخصیتیاش مستحکمتر میگردد و هوش و استعدادش شکل میگیرد.
حالا از خانوادههای که با پیدا کردن دختر ناراحت و ناراضی میشوند، زن را زیر فشار قرار میدهند، مادر وقتی در طول حمل استرس و اضطراب دارد، غذای خوب گرفته نمیتواند، غذای که میگیرد به شکل درست جذب بدنش نمیشود و وقتی که کودک بهدنیا میآید، رویههای نارضایتی و خشونت بیشتر میگردد. از یک طرف از نگاه هورمونی خانم دچار افسردگی میگردد، خانم را کس نمیتواند به صورت خوب درک کند و یک کلام اینکه همه از خانم قهرند که چرا دختر به دنیا آورده و این حس، ناخواسته دید مادر را در برابر کودک دخترش تغییر میدهد و در برابر فرزندان دوگانهبینی را در برخوردهایش پرورش میدهد تا اینکه اطفال با بزرگشدن ولو خواهر بزرگ هم باشد باید کارهای برادر را بخواهد یا نخواهد انجام دهد و این حسد، کینه و عداوت را سبب شده در کل دختر خود را جنس دست دوم حس کرده، حس خود کمتربینی در وجودش رشد میکند. اعتماد به نفسش ضعیف میماند استعدادهایش مثل گنج دستناخورده باقی میماند و در سطح آفرینشگری نمیرسد. در مقابل با پسر در کمترین پیروزیاش تشویقها و محبتها میرسد و دختر در کارهای خانه کلافه مانده وقتی شوهر میکند باز هم با اینکه همه کارهای خانه را انجام میدهد حس ناامنی بیحمایتی دارد. اگر بیوه میشوند در یک حالت استرس افسردگی و ناامیدی، ترس از گرسنگی و بیحمایتی تن به ازدواج اجباری و نا خواسته میدهد. این همه ریشههای بنیادی دارد که ترمیم کنندهی آن آگاهی در موارد هستهای میباشد.