بعد از تحولات جدید در افغانستان، فرصتها برای بهبود وضعیت زنان در کشور از بین رفتهاست، اما این میتواند شروع یک تغییر جدید باشد. موفقیت راهی بسیار طولانی است که رسیدن به آن نیاز به آگاهی، عقلانیت، دانش، درایت و آیندهنگری دارد. اگر در این شرایط حساس که جامعه درگیر اضطراب، تشویش و ایدئولوژی طالبانی است، زنان پیشرو، نخبگان، نویسندگان، فعالان حقوق زن، نهادهای مربوط به زنان و رسانهها بیتفاوت بمانند، میتوان ادعا نمود که بحث زنان همچون گذشته، با چالشهای بسیاری روبهرو خواهد شد. با آمدن دوبارۀ طالبان، زنان آگاه و مبارز افغانستان در اجتماع ظاهر شدند و در برابر آنان ایستادند وبرای «نان، کار، آزادی» برابری و مردمسالاری مبارزه کردند. نسل جدید زنان بعد از جمهوریت، با نگاهی دوباره به سنتها، مردسالاری و آپارتاید جنسیتی دیدند که این عوامل آنان را به بند کشیدهاست؛ پس از درون خود جنبشهای مدنی با الگوهای جدید ساختند و در برابر تبعیض، فساد و نابرابری اجتماعی طالبان بهپا خاستند. زنان نباید تسلیم فرهنگ حذف طالبانی شوند. این یک فشار اجتماعی بر زنان است که قطعاً چیز خوبی نیست، اما زمانی که جهتگیری جامعۀ جهانی به یکسوی دیگر است، زنان دست از تلاش برندارند و باید اهداف خود را برای «نان، کار و آزادی» دنبال کنند.
سرنوشت زنان افغانستان همیشه پر از فراز و نشیب بوده و نقش زنان در حکومتهای گذشته، بیشتر جنبۀ سمبلیک داشتهاست. در دورۀ جمهوریت اما حضور زنان در عرصۀ آموزش و آگاهی در جایگاه بهتری قرار گرفت. هرچند زنان در افغانستان نسبت به سالیان قبل جایگاه بالاتری پیدا کرده بودند، ولی به حقوق کامل خود دست نیافتند و همچنان بهعنوان جنس دوم در جامعه شناخته میشدند. آنچه روشن و بدیهی است، زنان در افغانستان به دلیل حاکمیت نظامهای استبدادی و قبیلهای چون طالبان، هیچگاه از جایگاه اجتماعی برخوردار نخواهند شد و به دلیل فقر فرهنگی کل جامعه و خصوصاً تفکر سنتی و قبیلهای همیشه مورد استثمار قرار خواهند گرفت. زن در جامعۀ سنتی افغانستان و با حضور رژیم طالبانی تنها میتواند در جایگاه چهاردیواری خانه نقش ایفا کند. از آن جایی که در تاریخ افغانستان، مردان با نقش اجتماعی زنان و پوشش آنان بیشتر از هر موضوع دیگری مسئله داشتهاند، یکی از مسائل جدی مورد تضاد، نظریهپردازی در همین راستا بوده و حجاب و پوشش اسلامیبیشتر از اینکه یک حکم دینی باشد به ابزار سیاسی سیاستمداران و بازدهی قدرت مردانه و حس مالکیت مبدل شدهاست. آنچه این مسئله را جدیتر میکند، انفعال زنان گذشتۀ افغانستان در کنش و واکنشها نسبت به این موضوع بودهاست؛ اما حالا همهچیز فرق میکند.
حضور زنان افغانستانی در اجتماع و اشتراک آنان در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داستانی متفاوت نسبت به دیگر کشورها دارد. بهطور مثال: تا قبل از دورۀ امان الله خان، زنان در هیچ عرصهای بهصورت رسمی مشارکت نداشتند و تنها نقششان در میان چهاردیواری خانهها اجرا میشد. پس از حکومت امان الله، زنان تا حدودی به حقوق سیاسی و مدنی خود دست یافتند. نخستین نهضت زنانه به رهبری ملکه ثریا و حمایت شاه امان الله بهوجود آمد و زنان در عرصههای مختلف در جامعه ظاهر شدند و فعالیت نمودند. زنان در این دوره یک گام به پیش برداشتند و وارد مرحلههای سیاسی نیز شدند. نخستینبار در سال 1923، دوازده تن از زنان به مجلس بزرگان یا ( مشرانو جرگه ) راه یافتند. شرکت زنان در اولین لوییجرگه نمایانگر مشارکت سیاسی زنان در افغانستان بهشمار میرود.
با توجه به اینکه فعالیتهای زنان در افغانستان همزمان با اعلان استقلال آغاز شد؛ ازآن به بعد برخورد با زنان همیشه متفاوت و متضاد بودهاست. نخستین حرکت زنان از خاندان شاهی امان الله و خانوادههای روشنفکر آغاز گردید. تشکل زنان با هدف پیشرفت، نجات زنان از محرومیت، آزادی بیان، حق تحصیل، حق کار، حق آزادی فردی، اجتماعات، فعالیتهای سیاسی، مدنی و سفرهای تحصیلی به خارج از کشور شکل گرفت. جنبش زنان (فمینیسم) به آن معنایی که در دیگر کشورها وجود داشت، بهدلیل حاکمیت سیاسی استبدادی مبتنی بر سنت قبیلهای افغانستان، متأسفانه هیچگاه بهصورت جدی و تأثیرگذار شکل نگرفت. تنها در بعضی از حکومتهای افغانستان چون دورۀ کمونیستی این جریان قدرت و شدت بیشتری داشت که آن هم دیری نپایید و با آمدن دولت مجاهدین، زنان دوباره به پستوی خانهها رفتند و سهمشان از جامعه چهاردیواری شد.
با آمدن رژیم طالبانی در دورۀ اول، حقوق زنان بیشتر از پیش پایمال شد. طالبان از همان آغاز ورود به کابل در سال 1375 خورشیدی، شروع به صدور فرامین سختگیرانهای کردند، به زنان دستور داده شد در خانه بمانند. تحصیل، آموزش، اشتغال، مراجعه به کلینیکهای صحی، استفاده ازحمامهای عمومی، پوشیدن کفش پاشنه بلند و لباسهای غربی و حتی رفتن به زیارتگاهها ممنوع گردید. طالبان و سیاستهای زن ستیزانۀ آنان، باعث زیرزمینی شدن فعالیتهای زنان در افغانستان شد. تنها دورهای که وضعیت زنان به این شدت اسفبار تعریف میشود، دورۀ اول طالبان بودهاست. طالبان در کوچه، بازار و سرک به زنان حمله کرده و با شلاق به ضربوشتم آنان میپرداختند و به زنان اجازۀ خروج از منزل را نمیدادند. زنان در صورتی میتوانستند از خانه بیرون شوند که محارم مرد را با خود همراه داشتند.
پس از شکست طالبان توسط نیروهای آمریکا و ناتو در سال 2001 و آمدن دورۀ جمهوریت، در اجلاس بن ۶ محور امنیت، زنان، آموزش و پرورش، حقوق بشر، قانون اساسی و اقتصاد در بازسازی افغانستان مطرح شد که مسئلۀ امنیت و زنان از اهمیت ویژهای برخوردار بود. این کنفرانس خواستار حضور زنان در دولت آینده بود و بر موضوعاتی مانند: «توسعه و زن»، «امنیت و مسکن زنان»، «تأسیس نهادها و انجمنهای ویژۀ زنان» تأکید کردند. در سال 1380، وزارت امور زنان بر اساس توافقات کنفرانس بن، برای اولینبار در افغانستان ایجاد گردید و بهعنوان یک وزارتخانه در دولت موقت معرفی شد. وزارت امور زنان بهعنوان یک نهاد حامی و مدافع حقوق زنان و بستری مناسب برای حضور سیاسی و اجتماعی زنان فراهم کرد. از مهم ترین اقدامات وزارت امور زنان تهیه و تصویب برنامه کاری ملی ده ساله برای زنان افغانستان در سال 1387 است که با حضور دهها تن از زنان برجسته از سراسر کشور صورت گرفت. دومین اقدام مهم وزارتخانۀ زنان، تهیۀ قانون منع خشونت علیه زنان با همکاری نهادهای دولتی و مدنی بود که توسط حامد کرزی رئیس دولت در سال ۱۳۸۸ قانونی شد.
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان بهمنظور نظارت بر رعایت حقوق بشر در افغانستان، بهبود و حمایت از آن، تسجیل و مبنای قانونی یافت. هیأت رهبری کمیسیون متشکل از ۹ عضو و در انتخاب اعضا رئیسجمهور موظف بود که مسائل قومی، مذهبی، زبانی و غیره را لحاظ نماید تا جامعیت داشته باشد. از اساسیترین اهداف کمیسیون مستقل حقوق بشر، دفاع از حقوق بشر، بهخصوص حقوق زنان، بر اساس معیارهای سازمان ملل و کنوانسیونها و میثاقهای بینالمللی بود که سازمان ملل به اجرایی کردن آنها در کل جهان متعهد شدهاست.
با اینهمه دوباره گروه طالبان در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ افغانستان را به روز سیاه نشاند و فرمانهای اعتقادی و ایدئولوژیک آنها بر زنان اعمال شد. هر روز عرصه بر فعالیتهای زنان محدودتر و شرایط بهوجود آمده در دورۀ جمهوریت از دست رفتهتر گشت. تنها مسیر ضد طالبانی، جنبش زنان بود که از سوی جامعۀ جهانی و بسیاری از نهادهای بینالمللی حمایت نشد. اما آنچه که زنان برای تحقق آن دست به اعتراض زدند هنوز در دل مردم افغانستان زندهاست. زنان معترض افغانستان باید بدانند، درست است که این وظیفۀ زنان نیست و نبوده که انقلاب کنند، ولی مبارزۀ آنها نشان از آگاهی، دانش و شعور سیاسی و اجتماعی رشدیافتۀشان دارد. زنان برای این تفکر مبارزه میکنند که زن مایۀ شرمساری نیست که محدود شود، زنان افغانستان تغییر را از درون خود آغاز کردند، سپس به تغییر جامعه اندیشیدهاند. اینجاست که دموکراسی آغاز میشود و همین تفکر سرچشمۀ تغییراتی است که همۀ زنان میتوانند در آن نقش داشته باشند. مبارزۀ زنان افغانستان خاموش نمیشود، چرا که تفکر مبارزۀ آنها مثل مایعی است که میتوان آن را در ظرفهای مختلف ریخت، شکلش عوض میشود اما همچنان همان مایع است. آنچه که مردم افغانستان و زنان میتوانند به آن امیدوار باشند، همین تغییر رویۀ مبارزه با تفکری بنیادی است.