جامعۀ افغانستان بهدلیل حاکمیت مذهب و سنت قبیلوی از دیرباز بستر مناسب انواع خشونتها علیه زنان بوده و فرهنگ پدرسالار در این میان بیشتر از همه در بازتولید خشونتهای خانوادگی نقش داشتهاست. در بیست سال گذشته جامعۀ جهانی و سازمانهای حمایت از حقوق زنان تلاش کردند با ایجاد خانههای امن، از زنان آسیبپذیر حمایت کرده و با راهاندازی کارزار و کمپینهای منع خشونت علیه زنان، در پی آگاهیدهی و محو خشونت علیه زنان بودهاند.
پس از تسلط گروه طالبان، خشونت اجتماعی بهصورت کل و خشونت خانوادگی به صورت خاص هر روز در حال افزایش است و از زنان قربانی میگیرد. اگر از خشونتهای خانوادگی و انگیزههای اجتماعی آن بگذریم، در حال حاضر گروه طالبان یکی بزرگترین ناقضان حقوق زن هستند.
در حال حاضر زنان در افغانستان از اساسیترین حقوقشان محروماند و گروه طالبان نزدیک به هشتاد دستور بر زندگی زنان وضع کرده که اعمال این محدودیتها به خودی خود باعث گسترش خشونت خانوادگی در برابر زنان میشود. از سوی دیگر مردانی که با تسلط گروه طالبان و دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی کارهایشان را از دست دادهاند و خانهنشین شدهاند، اغلب به خشونت کلامی و فیزیکی در برابر زنان خانواده رو آوردهاند.
منع آموزش و کار زنان یکی از مواردی است که نقش مهمی در بیشتر شدن خشونتهای خانوادگی دارد. زنانی که حداقل در یک دهۀ گذشته یک بخش از هزینههای زندگیشان را بهدوش میکشیدند، بعد از اجرایی شدن دستور منع کار زنان، بیکار شده و حالا به قربانیان خشونت خانوادگی بدل شدهاند.
معصومه رحیمی، زن 33 سالهای است که قبل از تسلط گروه طالبان در یک نهاد حقوق بشری به حیث مشاور حقوقی کار میکرد. او چند ماه بعد از تسلط گروه طالبان بیکار شد و با گذشت هر روز رویۀ شوهرش هم بدتر شدهاست. او در این مورد به نیمرخ گفت: «شوهرم کارمند بخش خصوصی بود و بعد از آمدن طالبان بیکار شد. زمانی که من نیز بیکار شدم و با گذشت هر روز وضعیت اقتصادی ما بدتر میشد، رفتار شوهرم نیز فرق میکرد.»
از بیکار شدن معصومه بیشتر از دو سال میگذرد، او در این مدت بارها مورد خشونت کلامی و فیزیکی قرار گرفتهاست. به باور معصومه، اعمال خشونت در برابر زنان هیچ ربطی به باسواد یا بیسواد بودن مردها ندارد و بخش بزرگی از مردان افغانستان، خشونت را یک راهکار در زندگی مشترک میدانند و مردان باسواد نیز به صورت ناخودآگاه و با تأثیرپذیری از محیط زندگی برای خالی کردن عقدههایشان دست به خشونت میزنند. «مطمئن هستم همانقدری که شوهرم تحت فشار است، من نیز در کنار مواظبت از فرزندم فشار روانی را تحمل میکنم، ولی خشونت کلامی و فیزیکی از سوی شوهرم بر مشکلات دیگر اضافه شدهاست، زمانیکه کوچکترین گفتوگویی میان ما بهوجود میآید، او به زور متوسل شده و مرا لتوکوب میکند.»
یکی از عوامل مهم دیگر که باعث بیشتر شدن اعمال خشونت در برابر زنان شده، نبود نهادهای حمایت از حقوق زنان است؛ حالا سازمانهای حقوق بشری که در یکونیم دهۀ اخیر، زنان میتوانستند برای دفاع از حقوقشان به آنها مراجعه کنند، از بین رفته است و در شرایط کنونی هیچ قانون حمایتی برای زنان وجود ندارد. از سوی دیگر گروه طالبان نیز با قوانین زنستیزانۀشان راههای خشونت را برای مردها باز گذاشته و مردان افغانستان بدون هیچ ترس از پیگیری و بازخواست دست به خشونت در برابر زنان میزنند.
معصومه رحیمی هنگام لتوکوب شدنش بارها از زبان شوهرش شنیده که گفتهاست: «حالا حکومت مردها است و کسی نیست که صدای تو را بشنود.» به گفتۀ معصومه، نبود نهادهای حقوق بشری به مردها جرأت بیشتر دادهاست؛ زیرا در گذشته زنان میتوانستند با حمایت سازمانهای حقوق بشری، عاملان خشونت را مورد پیگرد قانونی قرار دهند.
استقلال مالی زنان در گذشته یکی دیگر از موارد مهمی بود که تا حد زیادی مانع بروز خشونت در برابر زنان میشد؛ زیرا مردان فشار کمتری را برای تأمین هزینۀ زندگی تحمل میکردند، اما بعد از تسلط گروه طالبان و منع کار زنان، افزایش فقر و بیکاری باعث شدهاست تا استقلال مالی زنان از بین برود و همۀ فشارهای مالی زندگی روی دوش مردان خانواده قرار بگیرد.
خانم رحیمی در این مورد به نیمرخ گفت: «تا زمانی که من کار میکردم و حداقل نصف خرج زندگی را تأمین مینمودم، هیچگاه تجربۀ خشونت فیزیکی را نداشتم و بهندرت خشونت کلامی اتفاق میافتاد که آن را من به پای تأثیر محیطی میگذاشتم، ولی بعد از بیکار شدن، مطمئن شدم زنانی که مستقل هستند در تمام جوامع کمتر مورد خشونت قرار میگیرند. حالا در کنار گروه طالبان عوامل دیگری چون بیکاری و فقر بر افزایش خشونت در برابر زنان تأثیر فراوان گذاشتهاست.»
بهصورت عموم در جوامعی شبیه افغانستان، مردها منابع اقتصادی را در دست دارند و همین امر موجب برتری آنها در روابط خانوادگی میشود، وابستگی مالی زنان به مردها باعث میشود تا زنان کمتر بر مردهای خانواده اعمال نفوذ داشته باشند. همینگونه زوجهایی که به لحاظ قدرت مالی و منبع درآمد با مردها مساوی هستند، تضاد کمتری را تجربه میکنند.
رضوانه صادقی، زن 47 سالهای است که در تمام دوران زندگی مشترکش تجربۀ خشونت را داشتهاست، به گفتۀ او تنها زبانی که شوهرش میتواند با آن صبحت کند، زبان مشت و لگد است. آنچه او در این سالها کرده، خشونت ممتد بوده که زندگی فرزندانش را نیز تحت تأثیر قرار دادهاست. «شوهرم از همان اول مردی بود که تمام حرفهایش را با مشت و لگد به من میگفت، من در 47 سال عمر خود سهبار بهخاطر لتوکوب شدن هنگام بارداری سقط کردم.»
حالا جدای از شوهر، پسر بزرگاش نیز یکی از عاملان اصلی خشونت در خانوادۀ آنهاست که خواهرانش را به بدترین شکل ممکن مورد خشونت قرار میدهد. «پسر بزرگام، بسیار تندخو است و خواهرانش را به بهانههای مختلف لتوکوب میکند.»
به گفتۀ رضوانه، او بارها بهخاطر جلوگیری از خشونت، به حوزههای امنیتی که حالا تحت ادارۀ گروه طالبان است مراجعه کرده و هربار با جواب اینکه «مردهای خانواده مسئول ادارۀ خانه هستند و باید زنان را تنبه کنند.» مواجه شدهاست. این در حالی است که گروه تروریستی طالبان همواره برای به بند کشیدن زنان، محدودیتهای بیشتری را وضع میکنند و به مردهای افغانستانی میگویند: «زنان کشتزار شمایند و هرگونه که در ضرورت میبینید با آنها رفتار کنید.» در قاموس این گروه، زن بهعنوان شیء است که برای لذت مردها بهوجود آمدهاند. از همینرو فرهنگ خشونت علیه زنان در افغانستان هر روز ابعاد گستردهتری به خود میگیرد.