امروز اول ماه می روز جهانی کارگر است. در افغانستان وقتی حرف از کارگر به میان میآید بیشتر تصویر مردان کارگر در ذهن مردم نقش میبندد؛ اما از زنان کارگر که در سراسر کشور بیشترشان کارگران بدون مزد و بینام و نشان هستند حرفی گفته نمیشود. در هر خانوادهی افغانستانی و بیشتر در روستاها، چندین زن کارگر زندگی میکنند که همیشه در حال کار هستند، ولی مزد حاصل کار شان به مردان خانواده میرسد.
با تسلط گروه تروریستی طالبان و افزایش چشمگیر بیکاری و گرسنگی در تمام سطحهای جامعه و منع کار زنان و بسته شدن مکتبها و دانشگاهها به روی دختران از سوی این گروه، تناقص بزرگی میان زندگی زنان در شهر و روستا ایجاد شده است. زنان در شهرها به پستوهای خانه کشانده شدهاند و زنان روستایی بیشتر از هر زمانی مجبور هستند دست به کشاورزی و دامپروری/مالداری بزنند. از آنجایی که زنان روستایی در تمام عمرشان مجبور هستند ضمن «امور منزل» یعنی فرزندپروری، پختوپز و شستورفت خانه، در کنار مردان خانواده نیز کار کنند، با افزایش فقر و بیکاری مجبور شدهاند که بیشتر از هر زمان دیگر و بالاتر از توانشان کار کنند.
جمعی که بعد از تسلط گروه طالبان به نیروی کار شاقه در روستاها افزوده شدهاند دختران دانشآموز و دانشجویانی هستند که از ادامهی آموزش بازمانده و مجبور شدهاند به روستاها برگردند.
عاطفه الهام یکی از دخترانی است که بعد از بسته شدن دانشگاهها به روی دختران، مجبور شده است به روستا برگردد و حالا برای کمک به درآمد خانواده به باغداری مصروف است. او در بارهی شرایط زندگی، کارگری در روستان و دور ماندن از آموزش به نیمرخ گفت: «در دانشگاه پولی تخنیک رشتهی مهندسی را میخواندم و سال سوم بودم که گروه طالبان ما را از رفتن به دانشگاه منع کرد، بعد از بسته شدن دانشگاه مجبور شدم به قریه بیایم و حالا باغداری میکنم.»
به گفتهی عاطفه، پولی که از فروش میوهها به دست میآید بیشتر مصرف هزینهی تفریح و مهمانیهای پدرش میشود و از آن پول هیچ چیزی به او و مادرش نمیرسد.
«شاید نزدیک به ۳۰ هزار افغانی از فروش سیبهایی که هر سال مادرم از آن نگهداری میکند به دست پدرم میرسد، ولی از آن هیچ چیزی به مادرم نمیرسد و پدرم مصرف تیل موترش میکند و با دوستانش تفریح میروند و یا مهمانی میگیرند. هر سال وقتی سیبها را میفروشد مهمانی پدرم هم شروع میشود.»
بر اساس تخمین سازمان ملل متحد یک چهارم زنان جهان در روستاها زندگی میکنند. جایی که زیر سلطه مردسالاری به شدت منزوی، مظلوم و تبدیل به اشیاء میشوند. اما در افغانستان که بیشتر از ۸۰ درصد مردم در روستاها زندگی میکنند، جایگاه زنان در تمام دورههای تاریخ همسان به شی بوده و بر حسب سلطهی فرهنگ سنتی، قبیلهای و تا حدی عرفی، مشخص میشود. با اینکه عنصر دین در افغانستان به شدت قدرت خود را بر تمام ابعاد زندگی مردم حفظ کرده است، اما در روستاهای افغانستان، نگاه به جایگاه زنان بیشتر از اینکه از منظر دینی دیده شود، از منظر سنتی و عرفی نگریسته میشود.
با آنکه طرح توسعه اقتصاد روستاهای افغانستان در دولت پیشین طی ده سال از سال ۲۰۰۸ تا سال ۲۰۱۸ میلادی برنامهریزی شده بود و بخش عمدهی این طرح روی تقویت و حمایت صنایع روستایی زنان و تولیدات آن متمرکز بود، اما با وجود مشکلات زیاد و فساد در سطح رهبری حکومت نتیجهی خوبی در پی نداشت و زندگی زنان روستایی دچار تغییرات قابل توجه نشد.
صبرجان، زن روستایی ۴۶ ساله است. او در یکی از روستاهای ولسوالی جاغوری ولایت غزنی زندگی میکند. صبرجان از زمانی که به یاد میآورد تا حالا روی زمینهای زراعتی کار کرده است و به گفتهی خودش پول حاصل فروش محصولات همیشه به شوهرش تعلق میگیرد. او فقط ابزار کار و کارگر بدون مزد است و تنها سودی که از کار در مزرعه میبرد، افزایش درآمد مرد خانواده است.
صبرجان در این مورد به نیمرخ گفت: «من همیشه بیشتر از شوهرم کار میکنم، وقتی شب به خانه میروم مجبورم برای شب هم نان بپزم، زمان کار من و تمام زنان قریه از ساعت پنج صبح شروع میشود و تا ساعت دوازده شب طول میکشد، ولی برای مصرف باید از شوهرم اجازه بگیرم و از او پول بخواهم.»
همچنان بخوانید
با توجه به اینکه در افغانستان مردان به تنهایی نمیتوانند مسئولیت تمام مخارج خانه را بر عهده بگیرند، هزینهی بالای خانوادههای پرجمعیت مردها را در عرصه رفع نیازمندیهای خانواده با مشکل روبرو میکند.
زنان در کنار آنکه به زراعت مصروف هستند، به صنایع دستی و دامپروری(نگهداری حیوانات اهلی مثل گاو، گوسفند، بز، مرغ و…) میپردازند و از این طریق بخش عمدهی نیازمندی خانوادهها را رفع میکنند. تمام فراوردههای لبنی در روستاها توسط زنان تولید میشود. در روستاهایی که بازار فروش این محصولات باشد، زنان از فروش لبنیات و فراوردههای آن درآمد قابل توجهی دارند و بخشی از مخارج سالانهی خانواده را تأمین میکنند.
صبرجان در ادامهی حرفهایش گفت: «در آمد غیر از زمین نداریم و شوهرم هم به خودش زحمت نمیدهد که بیشتر کار کند. من مجبورم در کنار کار زمینداری، خامکدوزی کنم و با فروش آن خرج زندگی خودم را که هیچگاه شوهرم به آن توجه نمیکند، تأمین کنم. پولی که از فروش کچالو و پیاز در میآوریم را شوهرم مصرف میکند.»
صبرجان بیشتر هزینهی خانوادهاش را با فروش بز و گوسفند برطرف میکند و شاید بیشتر از ۸۰ درصد هزینههای زندگی خانوادهاش را خودش تأمین میکند.
«من از بهار تا خزان بز و گوسفند نگهداری میکنم و در شروع زمستان مردم به خاطر قدید/لاندی زمستانی از من میخرند و با پول آن آرد و برنج و مواد غذایی زمستان را تکمیل میکنم.»
صنایع دستی در کنار آنکه در روستاها استفاده میشود، بهعنوان آثار دستی با ارزش در بازارهای شهر و همچنین بازارهای بینالمللی نیز به فروش میرسد و زنان روستایی روی صنایع دستی به عنوان یکی از اصلیترین منابع درآمد در کنار مالداری تمرکز دارند.