نورالله ولیزاده
در سالهای اخیر، زنان زیادی به صحنه آمدهاند که داعیه برابری حقوق زنان و مردان را به صورت واضح مطرح میکنند. در یک جامعهی سنتی و بدوی این اتفاق بزرگی است. امروزه در بسیاری از کشورهای پیرامون افغانستان، زنان قادر به طرح داعیه برابریخواهی به صورت واضح و آزاد نیستند. اما چنانکه دیده میشود، فمینستها با سایر جریانهای عدالتخواهی و برابریخواهی همسو و همآهنگ عمل نمیکنند و به اصطلاح خود را تافته جدا بافته از سایر جریانهای عدالتخواهی و حقطلبی میدانند. این امر میتواند یکی از نکات مهم در فرآیند آسیبشناسی جریان فمینستی مد نظر گرفته شود.
در بسیاری موارد دیده میشود، زنانی که در عرصهی مبارزه با تبعیض جنسیتی خیلی فعال و پر مخاطب و تأثیرگذار هستند، از نظر گرایشها و رفتار سیاسی و از نظر تعلق و وابستگی سیاسی به یک جریان سیاسیای همبستگی و وابستگی دارند که نه تنها هیچ ربطی با جریانهای عدالتخواهانه ندارد، بلکه میتوان آن را جریان ضد عدالتخواهانه و جریان سرکوب و تبعیض عنوان داد. این امر یا میتواند ناشی از درک و شناخت ضعیف فمنیستها از ماهیت جریانهای ضد عدالتخواهی باشد یا میتواند در واقع کار سازمان جریان ضد عدالتخواهی باشد که با نفوذ در میان جریان عدالتخواهی انسجام درونی جریان را برهم بزند و به نفع جریان خویش مصادره کند.
هرچند دشوار است که بتوان اسم «جریان» را بالای مجموع زنانی که در افغانستان به شکل پراگنده در عرصه تأمین برابری زنان و مردان کار میکنند، گذاشت؛ اما در یک رویکرد مسامحهآمیز میتوان از این زنان و از فعالیت شان به عنوان «جریان فمینسستی» یاد کرد که به هرحال نیاز به انسجام درونی بیشتر و هدفمند ساختن فعالیتهای خویش دارد.
فمینیزم در کلیترین معنای آن که عمدهترین داعیه خود را تأمین برابری زنان در تمامی عرصهها با مردان عنوان میکند، شعبهای از یک جریان وسیع و کلان اعتراضی، انتقادی، عدالتخواهانه و برابریخواهانه است. در جوامع عقبمانده حقوق انسانها به صورت سیستماتیک در تمامی عرصهها نقض میگردد. حقوق کارگران، حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی، حقوق سیاسی و مدنی افراد و گروهها، حقوق کودکان، حقوق زنان و… یا به تعبیر دیگر، مبارزه برای تأمین برابری حقوق زنان و مردان، شاخهای از یک درخت تنومند است که اسم این درخت را میتوان عدالتخواهی گذاشت.
خمیرمایه اصلی اندیشه یک انسان عدالتخواه چه مرد باشد و چه زن و صرف نظر از اینکه در کدام عرصه برای تأمین حق و عدالت مبارزه میکند، یکی است. انسانهای عدالتخواه در هرکجای جهان هستی باشند، عضو یک خانواده و خواهر و برادر همدیگراند. گوهر مشترک شان، عدالتخواهی است. به همین دلیل است که میگوییم ضروری است که جریان حقخواهی برای زنان برای اینکه بتواند برای داعیه خود کار موثر و سامانمند انجام دهد، ناگذیر است که خود را با سایر جریانهای عدالتخواهانه همسو بسازد تا فشار سیاسی قوی و لازم به وجود آید که بوسیلهی آن دستیابی به اهداف آسان شود.
اگر زنان عدالتخواه (فمینست) خود را با مردان عدالتخواه و با تمامی جریانهایی که در عرصههای مختلف برای حق و عدالت مبارزه میکنند، همسو نسازند، کاری در جهت تأمین برابری زنان انجام داده نمیتوانند. ما در افغانستان شاهد نبودهایم که جریان عدالتخواهی برای زنان با سایر جریانهای عدالتخواهی همسویی نشان داده باشد. شاید برای همین است که جریان عدالتخواهی برای زنان نیز موثریت لازم را ندارد و بیشتر در معرض استفاده ابزاری حکومت قرار داشته است.