هفت و هشت ثور دو رویداد درهم تنیده است. در هفتم ثور 1357 خورشیدی حزب دموکراتیک خلق افغانستان در همکاری با ارتش، حکومت داوودخان را سقوط داد. زنانی بودهاند که در خلق این رویداد به گونه مستقیم یا غیر مستقیم سهم گرفتند. در هشتم ثور 1371 چهارمین رییس جمهور حزب دموکراتیک خلق، جایش را به گروههای مجاهدین داد. برای رسیدن مجاهدین به ارگ کابل نیز زنانی بودند که در قالب تنظیمهای مجاهدین جنگ چریکی را به پیش بردند ولی پس از تسخیر پایتخت میان جایگاه سیاسی این زنان و برادران مجاهدشان فرسخها فاصله افتاد. ولی در هر دوره، حکومتها تلاش کردند که لباس خاصی بر تن زنان بپوشانند و حقوق زنان را از نو تعریف کنند.
سهم زنان در هفت ثور
«زنان هیچ سهمی در کودتای هفت ثور نداشتند.»جملهای را که خواندید کریم پاکزاد، از اعضای برجسته حزب سوسیالیست فرانسه در گفتگو با نیمرخ بیان کرد.
آقای پاکزاد، براین باور است که تنها سهم بارز زنان در خلق رویداد هفت ثور، همسویی شماری از زنان با اندیشهی سوسیالیستی رهبران حزب دموکراتیک خلق بود و زنان جوان(آنهم فقط در کابل) در مظاهرهها و همایشهای این حزب دخیل بودند اما در کودتای مسلحانه هیچ نقشی نداشتند.
آقای پاکزاد میگوید از نگاه سیاسی، وجود خانم اناهیتا راتبزاد در شورای رهبری جناح پرچم باعث شد که رژیم کمونیسم سهیم بودن او را در پروژه کودتا بپذیرد و بخاطر همین، او از معدود زنانی بود که در حکومت کمونیستها به سمت وزارت رسید. در ضمن، او کسی بود که پیش از هفت ثور به فعالیتهای سیاسی دست زده بود و فضا نیز فراهم بود، چون تحولات دوره دهه دموکراسی و دوره داوودخان با تحولات و میزان رشد جامعه همخوانی داشت.
کسانی که رویدادهای سیاسی-اجتماعی و تغییرات فرهنگی کشور در جریان 14 سال حاکمیت نظام کمونیسم را تجربه کرده، میگویند در سایهی این رژیم خوشبینیها نسبت به رشد سراسری زنان و بهبود وضعیت زندگی آنان افزایش یافته بود.
آزادی پوشش در شهر، آموزش اجباری در روستا
عادله بهرام نظامی، رئیس حزب جمهوریخواه زنان افغانستان در گفتگو با نیمرخ میگوید پس از روی کار آمدن رژیم کمونیسم آزادیهای فردی زنان بیشتر شد، زنان در روستاها نیز به آموزش دسترسی پیدا کردند و زمینه رشد سیاسی زنان فراهم بود.

خانم بهرام میگوید در این دوره شهروندان کابل از نظر فکری در حدی رشد کردند که دیگر نگاهها به زنان، جنسیتی نبود، یعنی اگر یک زن از جاده میگذشت، کسی او را اذیت نمیکرد. در پشت مکتب دخترها اگر پسرهای بیادب پیدا میشدند خیلی زود پولیس آنها را دستگیر میکرد.
آزادیهای فردی، آموزش اجباری و فعالیت سیاسی زنان؛ این سه مورد که خانم بهرام به عنوان دستاورد تلقی میکند، از نظر آقای پاکزاد زمینهساز سقوط این رژیم شد. چون در دوره حکومت ببرک کارمل و داکتر نجیبالله شیربهای زنان برای ازدواج را 300 افغانی یک قیمت مشخص و سراسری تعیین کردند، از میان دانشآموزان دختر گروههای رقص و موسیقی تشکیل دادند، برای نخستین بار در تاریخ افغانستان زنان یونیفورم نظامی پوشیدند و جشنوارههای دختر شایسته سال به راه افتاد. زنانی همچون مینا کشورکمال جنبش مستقل فمینیستی به راه انداختند.
آزادی زنان؛ زمینهساز سقوط رژیم کمونیسم
آقای پاکزاد بر این باور است که هردو جناح خلق و پرچم از حزب دموکراتیک خلق برای تطبیق نظام کمونیسم رویکرد افراطی داشتند: «در واقعیت آنها با روش افراطی که از جهانبینی دگماتیک شان سرچشمه میگرفت، میخواستند جامعه را یکشبه و به زور تغییر دهند و آنرا شبیه یکی از جمهوریهای آسیای میانه شوروی بسازند. بطور نمونه اجرای کورسهای اجباری سوادآموزی برای زنان روستایی که با بافت اجتماعی، اقتصادی و دینی مردم سازگاری نداشت.»
ناسازگاری طرحهای انقلابی در مورد زنان با بنیادهای فکری جامعه و سنتهای حاکم در روستاهای افغانستان باعث شد که ساز مخالفت با رژیم نواخته شود.
کریم پاکزاد میگوید یکسال بعد از کودتای هفت ثور شورشهای خودجوش علیه رژیم کمونیسم در ابتدا در نورستان و هزارهجات آغاز شد و با سرعت به دیگر نقاط افغانستان رسوخ کرد و فرصت هرگونه مانور رژیم کمونیستی را از رهبران آن گرفت. زیرا حکومت کمونیستی افغانستان مانند بسیاری از جنبشهای چپ در جهان سوم بیشتر زادهی تئوریها و تحلیلهای خارجی-وارداتی بود، نه محصول شناخت و تحلیل جامعه افغانی و خواست اکثریت مردم که در مرور زمان تکامل یافته باشد.

پیوستن زنان به مجاهدین
تاجور کاکر، معین پیشین وزارت امور زنان از جمله زنانیست که بخاطر سرنگونی رژیم کمونیسم با گروههای مجاهدین همکاری کرده است. او در گفتگویی به نیمرخ گفته بود «من نخستین زنی بودم که در کنار قومندانان مجاهدین ایستادم».
خانم کاکر از آن دست زنانیست که در آلبوم خاطراتش عکسهایی با ظاهرشاه، پادشاه سابق افغانستان دارد. این عکسها نشان میدهد که خانم کاکر در یکی از مکتبهای ولایت کندز با پوشش مدرن، در کنار شاه بدون چادر ایستاده است.
او میگوید برخورد کمونیستها با مردم سازمانی بود. جنسیت برای آنان کمتر مطرح بود. زنانی که مخالف سازمان حرف می زدند به زندان میرفتند. زنان را به عنوان ابزار خوشی صاحبمنصبان روسی در محافل و پارتیهای شبانه استفاده میکردند. اما من با سیاستهای ابزارسازی زنان در دوره کمونیسم مخالف بودم. ارباب حیدر نخستین قومندان مجاهدین بود که در سال 1358 جنبش مبارزه با کمونیسم را به راه انداخت و من نیز در مخالفت با سیاست کمونیستها به او پیوستم.
اما فعالیت علیه رژیم کار سادهای نبوده، خانم کاکر میگوید در دوره ببرک کارمل در کابل معلم بودم، به تاریخ سوم جدی نمایندگان کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق نزدم آمدند که در کورس زمستانی از کتاب زندگی نوین و در ستایش کارمل سخن بزنم، در بدلش ده هزار افغانی بر معاش ماهیانهام افزوده میشود، وقتی از این کار سر باز زدم، پنجم جدی به دستانم ولچک زده به زندان بردند و هر شکنجه که از روی شان آمد، کردند، حکم اعدامم صادر شد، اما با پادرمیانی مردم کندز در نزد سلطانعلی کشتمند، از اعدام نجات یافتم(چون به پروندهام قتل سه افسر شوروی را نوشته بودند، کشتمند گفته بود خدا کند بوجی پر از سر سربازان شوروی باشد، او حتا یک افغان را هم نکشته) ولی ناهید صاعد، دانشآموز صنف 12 لیسه رابعه بلخی همراه با چند دانشجوی دیگر در انقلاب سوم حوت که اسنادش به قلم من نوشته شده بود، توسط نیروهای دولتی کشته شدند.
حجاب برای خواهران مجاهد
با آنکه در نظام کمونیستی برخی از برخوردها با زنان بیشتر ابزاری و سیاسی پنداشته میشود، اما به نظر میرسد گروههای مجاهدین نیز قدر چندانی برای زنان قایل نبوده است.
کریم پاکزاد میگوید احزاب اسلامی که برای مبارزه با شوروی از جانب امریکا حمایت میشدند در واقع نطفههای طالبان و انگیزههای جنگ داخلی را باخود به همراه داشتند.
عادله بهرام نیز به تأیید این سخن میگوید پیشتر از آنکه هفت ثور اتفاق بیفتد جنبشهای اسلامگرا در کابل به روی دختران دانشآموز اسید میپاشیدند و در صنفهای درسی گازهای سمی میانداختند. او صحنههایی از آنروزها را به یاد میآورد و میگوید خاطرات خوشی ندارم زیرا با این کارهای افراطگرایی، حتا دختران جوان دچار مشکلهای روانی و دیوانه شدند در حالی که آموزش زنان هیچ ربطی به هفت ثور و کمونیسم نداشت و از نگاه اسلام-قرآن نیز ممانعت از درس خواندن زنان جایز نیست.
اما جنبش مجاهدین علیه رژیم کمونیسم که به گفته کریم پاکزاد از سوی امریکا و دیگر آدرسهای بیرونی برای خارج کردن شوروی از منطقه حمایت میشدند، به تاریخ 8 ثور 1371 کنترل کابل را به دست گرفتند.
زمانی که مجاهدین به قدرت رسیدند، خلاف انتظار مردم به ویژه زنان، محدودیتهایی روی کار آمد که عقربهی رشد فرهنگی-اجتماعی و سیاسی زنان را تا دورهی حبیبالله کلکانی به عقب کشید و به جای مانتو، دامن و کتوشلوار، بازار برقعفروشی رونق گرفت.
پس از روی کار آمدن مجاهدین، زنانی که پابهپای این جنگجویان چریک، سنگر به سنگر گشتند، فراموش شدند. تاجور کاکر میگوید: از سال 1360 ارتباط داخلشهری مجاهدین به دوش زنان افتاد. من با نام مستعار سلطانه منحیث آمر کشف مجاهدین کار میکردم. اسما خواهر صبغتالله مجددی نخستین زنی بود که بخاطر جهاد علیه شوروی زندانی شد ولی قدر جهادش را ندانستند، صرف بخاطر ماندن در زندان کمونیستها پس از رهایی در دم دروازهی زندان طلاق شد. در زمان مهاجرت، در پشاور پاکستان من برای کودکان آواره آموزشگاه تأسیس کردم، برادران مجاهد تأکید میکردند که حجاب کن ولی من لباس سفارشی آنان را هرگز نپوشیدم.

پول و قدرت به نام زنان
تاجور کاکر میگوید مردان افغانستان در جهاد اصغر که مبارزه با شوروی بود کامیاب شدند، اما در جهاد اکبر که مبارزه با نفس است کل شان ناکام ماندند. نباید جهاد را به مقام و چوکی و پول میفروختند، اما جهاد را بدنام کردند. آنها هنگام تقسیم قدرت، خواهران مجاهد را فراموش کردند. دختران مبارز همه گم شدند، هیچ کسی سراغشان را نگرفت. به طور نمونه، زمانی که ما جهاد و مبارزه برای خروج ارتش سرخ را آغاز کردیم، یونس قانونی از رهبران فعلی حزب جمعیت اسلامی افغانستان تازه داشت ریش و سیبیل میکشید، ولی سال گذشته دیدم که در مراسم سالگرد خروج قوای شوروی سنگ افتخار جهاد را به سینهی خود میزند و از «مردان مجاهد» یاد میکند ولی خواهران مجاهد را فراموش کردهاند، میخواستم در این مورد همرایش حرف بزنم، تلفنم را پاسخ نداد.
به نظر میرسد پس از سقوط طالبان در 2001 مجاهدین به این واقعیت پی بردند که زنان نصف نفوس جامعه و یک کتله انکارناپذیر است که حتا کمکهای جامعه جهانی به رعایت حقوق آنان بستگی دارد.
خانم کاکر میگوید: در گردهمایی ایتالیا و نشست بن که براساس آن حکومت دموکراتیک پساطالبان تأسیس شد، مجاهدین زیر چادر ما پت شده آمدند تا کمکهای اقتصادی جهان را دریافت کنند. طالبان و مجاهدین هردو مسلمان و پیرو شریعت است، پس فرق شان چیست؟ طالبان میگویند اینها زنان را از دین گمراه میسازند و مجاهدین میگویند طالبان به زنان حق نمیدهند.
اما عادله بهرام میگوید با روی کار آمدن مجاهدین و طالبان عین محدودیتها بر زنان وضع شد تا آنجا که زنان از تمامی حقوق و آزادیهای شان محروم شدند، حتا از حق دسترسی به صحت: زنان باید در خانه میزاییدند، در چهارراه وزیر اکبر خان، خانم حامله را به شفاخانه نگذاشتند که ولادت کند، زمانی که دوگانگیام را به دنیا میآوردم، مادر و شوهرم رویم لحاف انداختند و به بهانه اینکه اپندکس استم، به شفاخانه بردند.
کریم پاکزاد نیز میگوید اگر گاهگاهی در دوره مجاهدین از حقوق زنان صحبت میشد بخاطر نقش مادری، خواهری و دختری بود که یک زن را به یک مرد نسبت میدهد. اگر هم از احترام به حقوق زنان صحبت میشد، تئوریک و نوشتاری بود زیرا در جریان بیش از دو دهه جهاد حتا یک زن در رهبری یک تنظیم جهادی وجود نداشت.