هلن ردی خواننده، بازیگر و فعال مدنی استرالیایی آمریکایی بود، که در اکتبر سال 1941 در استرالیا بدنیا آمد و در سپتمبر 2020 در گذشت. هلن ردی در دوران فعالیت خود، آهنگهای موفق بسیاری را خوانده است، که بارها در صدر جدولهای پر شنوندهترین آهنگهای جهان قرار گرفته است و جوایز بسیاری از جهان موسیقی را از آن خود کرده است.
پرداختن به فراز و فرود و شکستها و موفقیتهای هلن ردی هدف اصلی این نوشته نیست. در این برهه زمانی، که زنان در گوشه کنار جهان و از همه مهمتر در کشورهای افغانستان و ایران با محدودیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و در عین حال با قیودات فراوان دیکتاتوری دینی مواجهاند، پرداختن کوتاه به یکی از آهنگهای معروف هلن ردی میتواند همانا بهانهای باشد برای نگاه اجمالی به مبارزات زنان در طی تاریخ و تاثیر مهم هنرمندان، مخصوصا شاعران و اهالی موسیقی برای تقویت و تشویق مبارزات زنان.
هلن ردی در اواخر سال 60 میلادی به لس آنجلس میآید تا بخت خود را در دنیای موسیقی آمریکا بیازماید. او در آغاز موفقیت چشمگیری ندارد؛ اما در این میان وارد دانشگاه فلسفه و فعالیتهای جنبش زنان و مبارزات آنها میشود. از آنجایی که او در جریان موج دوم جنبشهای زنان در آمریکا قرار داشت، سعی کرده هر چه بیشتر با مبارزات آنها آشنا شود و در آن سهم بگیرد. او تصمیم گرفت که به دنبال آهنگها و ترانههایی باشد که منعکس کننده تصویر مثبت جنبش زنان باشد. اما او در این جستجو ناکام شد. چنین آهنگی تا آن زمان وجود نداشت. بیشتر ترانهها و شعرها کلیشهای بود و مورد پسند دنیای مردانه در موسیقی.
بنابراین هلن ردی تصمیم گرفت ترانه چنین آهنگی را خودش بنویسد. او آهنگ “من زن هستم” را نوشت که خود هلن در یکی از مصاحبههایش انگیزهی نوشتن “من زن هستم” را همان آگاهی اولیهاش از جنبش زنان گفته و آن را به لیلیان روکسون، منتقد راک استرالیایی و فمنیست پیشرو نسبت داده است.
این آهنگ که در سال 1971 ضبط شد و اولین بار تحت نام “نمیدانم چگونه اودرا دوست داشته باشم” منتشر شد که چندان مورد استقبال قرار نگرفت و در ردههای پایین انتخاب شنوندهها قرار داشت. برای بار دوم در سال 1972 ضبط جدیدی از این آهنگ اما تحت نام “من زن هستم” منتشر شد که دوباره مورد استقبال قرار نگرفت. اما به مرور زمان شنوندگان زن به زودی این آهنگ را به عنوان سرود زنانه پذیرفتند و از ایستگاههای رادیویی محلی بارها درخواست باز نشر آن را کردند. این درخواستهای متعدد باعث شد کهاین آهنگ به صدر جدول شنوندگان راه یابد و در نهایت تبدیل به آهنگ شماره یک و یکی از پر شنوندهترین آهنگهای سال شود؛ تا جایی که توانست “جایزه گرمی” را برای هلن به عنوان بهترین اجرای آواز پاپ زن به ارمغان آورد.
آهنگ “من زن هستم” در واقع سرود توانمندی زنان است که در ابتدا موفقیتآمیز نبود، اما هنگامیکه جنبش زنان و موج دوم فمنیست دهه 70 میلادی آن را پیدا کرد، این آهنگ به چیزی فراتر از یک ترانه تبدیل شد؛ به نمادی از تغییر عمیق. تغییری که چندین دهه بعد از انتشار این آهنگ همچنان ادامه دارد.
هلن ردی در یکی از مصاحبههایش با مجله ساندی استرالیا میگوید: “من به تمام زنان قوی در خانواده خود فکر میکردم که از رکود و جنگهای جهانی عبور کرده بودند و شوهران مست و بد سرپرست را پشت سر گذاشته بودند. اما هیچ چیزی در موسیقی وجود نداشت که این را منعکس کند. آهنگهای بازار آهنگهایی مثل “زن متولد شدم” و یا آهنگ وحشتناک “من زیبا هستم” بودند؛ اینها دقیقا اشعار قدرتمندی نداشتند. من هرگز خودم را به عنوان یک ترانهسرا فکر نمیکردم، اما مجبور شدم برای انعکاس حقیقتها خودم ترانه این آهنگ را بنویسم.”
وقتی در سال 1973 در واشنگتن دی سی در آخر جشن بزرگی که سازمان ملی زنان برگزار کرده بود آهنگ “من زن هستم” پخش شد، ناگهان زنان از صندلیهای خود بیرون آمدند و شروع کردند به رقصیدن در اطراف سالن رقص هتل و دست به دست هم دادند در دایرههای که بزرگ و بزرگتر میشد تا اینکه هزاران نفر از زنان در حال رقصیدن آواز میخواندند: “من قوی هستم، من شکستناپذیرم. من یک زن هستم.” این خودجوشی و نشاط زنانی بودند که در آن سالهای برای احیای حق و حقوق خود مبارزه میکردند و در حرکت بودند؛ و آهنگ “من زن هستم” هلن ردی به نمادی از توانمندسازی زنان و تبدیل به سرود فمنیسم شد.
موج دوم جنبش فمنیستی و یا جنبش آزادی زنان در ایالات متحده آمریکا در سالهای نخست دهه 60 میلادی آغاز و تا اواخر دهه 90 میلادی ادامه داشت. در موج اول جنبش، مبارزات زنان بر روی اصلاحات موانع قانونی، برابری جنسیتی، حق رای و حق مالکیت متمرکز بود. اما در موج دوم جنبش زنان مسایل بیشتری مد نظر گرفته شده بود: نابرابریهای اجتماعی در حوزه کاری و شغلی، جنسیت، خانواده و همچنین بارداری زنان و بسیاری مسایل دیگر.
با اشارهای کوتاه به آهنگ “من زن هستم” هلن ردی و تاثیر آن بر موج دوم جنبش آزادی زنان در آمریکا و در دیگر نقاط جهان در دهه 70 میلادی؛ همانا به اهمیت مشارکت هنرمندان در حوزههای مختلف، مخصوصا موسیقی و شعر پی میبریم.
در دورهای که دسترسی به اطلاعات به مراتب آسانتر و سهلتر شده است؛ شبکههای اجتماعی و همچنین انتشار (تصویرها، صداها، عکسها) گواهی و شواهد کافی در اختیار جهان و مردم آن قرار میدهند در مورد ظلم و ستمی که بر زنان در گوشه گوشه دنیا وارد میشود؛ همانا رسالت هنرمندی هنرمندان است که با استفاده از استعداد و توانمندی و ارتباطات گسترده شان در شبکههای اجتماعی و با مردم عام، با زنان و جنبش و مبارزات زنان مخصوصا در افغانستان و ایران همراه شوند و تا میتوانند انعکاسدهنده پیامهای دادخواهی و عدالتطلبی آنها باشند.
اگر تمرکز بر افغانستان داشته باشیم، در یک سال اخیر با روی کار آمدن دوباره رژیم طالبانی و محدود شدن زنان از انجام هر گونه فعالیت فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سانسور و کنترل اطلاعات و ترس بسیاری از زنان از نشر واقعیتهای جامعه در شبکههای اجتمای و رسانههای جهانی، برای انعکاس پیامها و دردهایشان به دنیا، همانا شاعران، ترانه سراها و آهنگسازان و اهالی اهل موسیقی باید که فریادی بلند و پیامرسانی شوند آگاه در این تاریکی.
شاعرانی که میتوانند در شعرها و ترانههایشان انعکاسدهندهی واقعیتهای سیاه تاریخ اکنون افغانستان باشند و در عین حال همرزمان در جبهههایی باشند که زنان افغانستان خستگیناپذیر در یک سال گذشته تنها و با دستان خالی در آن رزمیدهاند. اما متاسفانه در یک سال اخیر جامعه فرهنگی و مخصوصا هنری–موسیقی افغانستان آنطور که باید در انعکاس صدای زنان فعال باشند، نبودهاند. این نشان میدهد که هنرمند افغانستان گویی آگاهی از اهمیت حضور و صدای خود در کنار مبارزات زنان افغانستان ندارد.
در یک سال گذشته که تمام دستآوردهای بیست ساله یک نسل در سیاه چال معاملات سیاسی دفن شده است، چند شعر، چند ترانه، چند آهنگ ساخته یا نشر شده است که به سرود همگانی برای مبارزات زنان افغانستان تبدیل شده باشد؟ و یا نوا و صدا و سرود مقاومت و مبارزه علیه سیاهی و دیکتاتوری دینی و همچنین ترورسیم انسان نما را بالا برده باشد؟ رسالت یک هنرمند، یک اهل موسیقی چیست؟ باید که در غم و شادی مردم سرزمین خود شریک باشد. اما متاسفانه بسیاری از اهالی موسیقی ما هنوز در خم همان کوچه “کمر باریک و زلف پریشان یار” گویا همچنان سرگردانند.
بیدار شویم و همصدا شویم تا دیر نشده؛ بر ماست که با زنان افغانستان و همچنین با مبارزات آنها همسو و هم صدا شویم. آزادی و رهایی زن افغانستان از بند جهل، تاریکی و عقب ماندگی، همانا آزادی و رهایی همه مردم افغانستان از اسارت بربریت، عقبماندگی، فقر و آوارهگی است؛ از انسان عادی گرفته تا هنرمند پرآوازهاش.
“من زن هستم” – هلن ردی
من زن هستم، صدای غرش من را بشنو
در تعدادی زیادی که نمیشه نادیده گرفت
و من بسیار میدانم که بخواهم به عقب برگردم و تظاهر کنم
چون من همهی اینها را قبلا شنیدم
و من پایین، روی زمین بودم
و هیچ کس دوباره نمیتواند من را پایین نگه دارد
اوه، بله، من عاقلم
اما این خرد از رنج بوجود آمده
بله، من بهایش را دادم
اما ببین چقدر بدست آوردم در ازایش
اگر مجبور شوم، هرکاری میتوانم بکنم
من قوی هستم (قوی)
من شکست ناپذیرم (شکست ناپذیر)
من زن هستم
تو میتوانی من را خم کنی ولی هیچ وقت نمیتوانی بشکنی
چون این فقط باعث میشود من
بیشتر مصمم شوم برای رسیدن به هدف نهایی ام
و من حتی قویتر برمیگردم
دیگر یک تازه کار نیستم
چون تو اعتقاد را در من قویتر کردی
من زن هستم، ببین که رشد میکنم
ببین که سرپا ایستادم
همانطور که دستانم را در سراسر زمین باز کردم
اما من هنوز یک نو پا هستم
یک مسیر طولانی در پیش رو دارم
تا وقتی که کاری کنم تا برادرم* بفهمه
اوه، من زن هستم، من شکست ناپذیرم، من قویام
من زن هستم، من شکست ناپذیرم، من قویام
من زن هستم.
…
*مردان
لینک آهنگ