یکی از مخاطبان نیمرخ – تجارب دختران از شرم و ننگ پنداری پریود
زمانیکه برای نخستین بار خون را بر روی شلوار دیدم، یازده سال سن داشتم. هیچگونه معلومات در مورد دوران حیض نداشتم و نمیدانستم چرا اینگونه شدم؛ چون پیش از آن، هیچ کسی برایم در مورد این دوران نگفته بود.
روزیکه عادت ماهوار شده بودم، پدرم از مزار برای ما حلوای کنجد آورده بود. من فکر میکردم به خاطر خوردن حلوای کنجد اینگونه شدم. بسیار خجالت میکشیدم که چگونه به فامیل بگویم. تقریباً سه ماه را بدون استفاده از وسایل بهداشتی گذراندم. همیشه عصبانی و قهر بودم؛ چون خیلی تحت فشار بودم. به خاطر اینکه معلومات نداشتم، نماز میخواندم.
در خلوتم گریه میکردم، برای اینکه فکر میکردم کدام گناه کردم. خجالتی و گوشهگیر شده بودم. سه ماه بعد، در یکی از روزهای سرد زمستانی که پریود بودم، بر روی برف افتادم و فشار شدیدی روی کمرم وارد شد. درد غیرقابل تحملی داشتم و تصمیم گرفتم، به خواهر بزرگم بگویم، قسمش دادم که به هیچ کسی نگوید؛ چون میترسیدم. به شدت افسرده بودم. اعتماد به نفسم ضعیف شده بود؛ خونریزی عادت ماهیانه تا یک ماه ادامه پیدا کرد، بطوری که فامیلم از این وضعیتم آگاه شده بودند، از شدت ناراحتی همیشه گریه میکردم. نمیتوانستم از جایم بلند شوم.
هر چند سال ها از آن تجربه دردناک گذشته است اما هنوز هم تأثیرات آن زمان را بر شخصیتم احساس میکنم؛ چون هنوز هم بعضی وقتها نمیتوانم با اعتماد به نفس بالا روی اهدافم کار کنم و با جرأت باشم. فکر میکنم چیزی کم دارم که اجازه نمیدهد با اعتماد به نفس بالا زندگی کنم و این به خاطر روزهای بدی بود که تجربه کردم؛ چون هیچ معلوماتی نداشتم.