آلرژیم به خون در لای پایم را تا زندهام، فراموش نمیکنم – تجارب دختران از شرم و ننگ پنداری پریود
آمنه رضایی
با اینکه در مورد پریود از زبان همسن و سالانم کم و بیش شنیده بودم ولی نه با تمام جزییات و اینکه دقیقا چه حالتی به یک دختر دست میدهد. من در چهارده سالگی اولین قاعدگی را تجربه کردم، نزدیک عید فطر بود و طبق معمول همه خانوادهها شستشو و خانه تکانی داشتند.
چندین روز پی هم همراه مادرم مصروف کارهای خانه بودم، دردی را در آن روزها در تنم مخصوصا در ناحیه کمر و دلم احساس میکردم، هر بار با مادرم در جریان میگذاشتم و مادرم در جواب میگفت: چون روزه داری، با انجام خانه تکانی و سایر کارهای خانه احساس ضعف میکنی. دقیقا شب عید بود که مادرم با خواهرانم برای خرید عید بازار رفتند. برخلاف همیشه، من آن روز حال و هوای بازار رفتن نداشتم. در خانه تنها ماندم و درد دلم بیشتر شده بود. هوا گرم بود اما چون کمرم درد میکرد، خودم را با پتو پیچاندم و دراز کشیدم تا بخوابم، اما ناگهان احساس کردم که از بدنم چیزی با درد خارج شد. چون چنین چیزی قبلا برایم اتفاق نیفتاده بود، با عجله به دستشویی رفتم و به محضی که نشستم، متوجه شدم که شورتم خونی شده است و لای پاهایم هم خونی شده است.
ترس و وحشت تمام وجودم را فرا گرفت و حیران مانده بودم که مرا چه شده است. خودم را در زیر پتو گریهکنان قایم کردم. مادرم از خرید آمد، اما من ترسیدم که به مادرم چیزی بگویم، مطمئن نبودم که خون پریود را دیدم. آن شب بیشتر از چهار یا پنج بار دستشویی رفتم تا چک کنم که جور شدم یا نه اما هر بار خونریزی بیشتری داشتم و شب را بدون نوار بهداشتی سپری کردم. فردا صبح از شدت درد نمیتوانستم از جایم بلند شوم، اما مجبور شدم برای نماز صبح بیدار شوم. از شدت حساسیت و خارش بین پاهایم نمی توانستم به درستی قدم بردارم. میترسیدم به کسی بگویم، بعد از خوردن صبحانه عید، خواهرم صدایم کرد که بیا لباس عیدت را بپوش. خواهرم در کنار لباسها برایم یک نوار بهداشتی داد که بین شورتت بگذار که شلوارت را مردار نکنی!! تو مریض شدی و تا پاک نشدی نماز نخوان. آن اولین و آخرین کلام خواهرم در مورد پریود بود. بعدها شایدم چندین ماه بعد مادرم متوجه شده بود که من هم پریود میشوم، اما مادرم با من از پریود و حالاتی که یک دختر در جریان پریود دارد، سخن نگفت.
من آن حساسیت و آلرژی لای پاهایم را که بخاطر استفاده نکردن پد در اولین پریودم تجربه کردم، تا زنده هستم، فراموش نمیکنم.