آینور اوزبیک متولد ۱۳۶۵ در ولایت بدخشان افغانستان است، او خود را اینگونه معرفی میکند: نام تذکرهای من، نسیمه حمیدی است، حدود ۱۰ سال میشود به خاطر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی که داشتم، فضای ناهنجار آن زمان و جامعهٔ مردسالار مجبور شدم نام مستعار آینور اوزبیک را برای خود انتخاب کنم. آینور لیسانس جامعهشناسی در رشتهٔ تاریخ از دانشکدهٔ علوم اجتماعی دارد و در سمتهای مختلف دولتی مشغول بهکار بوده. آخرین وظیفهشان در پیش از سقوط دولت، معاونت یکی از نواحی شهرداری کابل را بر عهده داشتهاست.
نیمرخ: شما به عنوان یک زن دوست دارید که به زندگی و فعالیتهای دورهٔ قبل برگردید مثل تمام زنان افغانستان، اما محدودیتهای ایجاد شده مانعتان شده، در مورد طالبان، رفتارها و عملکردشان بگویید؟
آینور اوزبیک: در طول ۸ ماه گذشته، ما در حال سپری کردن یک دورهٔ سیاه تاریخی هستیم. در این هشتماه بدترین روزهای زندگی ما بود. باور من این است؛ تا زمانی که به حضور و مشارکت زنان در عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باورمندی وجود نداشته باشد و زنان نتوانند در عموم بخشها حضور و فعالیت داشته باشند. ما شاهد هیچگونه پیشرفتی در کشور نخواهیم بود.
راهی را که طالبان در پیش گرفتهاند، سقوط به سیاهی و ویرانی است، حق آموزش، کار و عموم فعالیتها از زنان در افغانستان گرفته شده و همه در چهار دیواری خانهها محصور هستند.
خواست همهٔ زنان این است که؛ باید مکاتب باز شود و دختران به تعلیم و تحصیلشان ادامه بدهند. طالبان باید صدای مردم را بشنوند، به مردم حق بدهند، خواستههای مردم را اجرایی کنند و اگر دیکتاتورانه پیش بروند و تمام روز خشونت بکنند علیه زنان، بههمان اندازه غرق درسیاهبختی میشوند.
نسل جوان و تحصیلکردهٔ افغانستان، بیکار و ناامید هستند، اکثریتشان فرار کردهاند و تعدادی هم که مانده در جستوجوی راه برای بیرون شدن از افغانستان هستند، با این حال ما شاهد رخ دادن یک فاجعه به تمام معنا خواهیم بود و برای جبران و پرورش دوبارهٔ سرمایهٔ انسانی و تحصیلکرده به زمان بسیار نیاز داریم.
نیمرخ: دربارهٔ تحصیل دختران و زنان صحبتهایی کردید؛ حالا مسئلهٔ حقوق زن و نقض حقوق زنان در افغانستان توسط طالبان را از چه راههایی باید پیگیری کرد تا بتوانند به مکاتب، وظایف دولتی و آزادیهای خود برسند؟
آینور اوزبیک: متأسفانه بهحدی طالبان خودکامگی میکنند که اصلاً صدای کسی را نمیشنود، اصلاً صدای زنان را نمیخواهند بشنوند. ما در یک تجربهٔ دموکراسی در دورهٔ جمهوریت، هرجا حضور میداشتیم باید قدر دانسته میشدیم، احترام میشدیم، برعکس همان دیدگاهها و برداشتهایی که مردم داشتند از زنان در اجتماع، همه دیدند که هیچگاه حقیقت نداشته و زنان خود را در جامعه ثابت ساخته و ارزشهای خود را نشان دادند. همهٔ این مسائل باعث قدر و عزت ما در تمام زوایای زندگی میشد ولی حالا، اگر به ادارهای، کدام ارگانی، به هر جایی که وارد میشویم، از همان پاییندستهایشان گرفته تا بالاترینشان با یک رویهٔ زشت با ما رفتار میکنند، شکلی و قسمی به ما نگاه میکنند که بدترین دشمنشان زنان هستند. در اجتماع هم که ما وارد میشویم، افراد طالبان بسیار با یک دید تحقیرآمیز طرف زنها میبینند. اینها فکر میکنند که دشمن کلانشان زن است. نمیدانم چرا طالبان اینقدر هراس دارند از زنان؟ از زنان آنقدر میترسند که با نگاه انسانی به آنها نمیبینند. شخصاً خودم با مراجعه در یکی از ادارات آنها دیدهام، با اینکه حجاب کامل داشتم و محجبه بودم اما میگفتند تو چرا چادری نکردی؟ چادری میپوشیدی که شما را اجازه میدادیم وارد اداره شوید. این یک نوع تحقیر است وقتی حجاب کامل باشد چه نیازی به چادری است؟ اینها فکر میکنند حجاب اسلامی فقط چادری است. افراد پاییندست طالبان خیلی برای مردم مشکلات خلق میکنند، اذیت میکنند زنان را. طالبان اوایلی که آمده بودند، میگفتند که زنان در خانه بمانند چرا که پاییندستهای ما آموزش ندیدند و دربارهٔ زنان چیزی نمیفهمند. نشود که با خانمها برخورد مناسب نداشته باشند ولی از آمدن طالبان ۹ ماه گذشته و همچنان زنان در چهاردیواری خانهها به حبس هستند و از برنامههایی که در مورد زنان قول داده بودند خبری نیست. دربارهٔ نقض حقوق زنان، فکر نمیکنم که در افغانستان کدام راهکاری وجود داشته باشد، چون طالبان برای رسیدن به خواستههایشان زنان را قربانی کنند و میخواهند از طریق زنان امتیازات کلانی را بهدست بگیرند و بهدست بیاورند از جامعهٔ جهانی. فشار جامعهٔ جهانی را نیز میبینیم که میگویند اگر حقوق زنان را بهرسمیت نشناسید و به دختران حق آموزش و مکتب ندهید ما شما را بهرسمیت نمیشناسیم. مشکل نقض حقوق زنان از توان مردم افانستان بالاتر است و در صورتی که مردم اتحاد نداشته باشند، منسجم نشوند، یکدست نباشند و صدا بلند نکنند این مشکلات همانطور باقی میماند و به قراری که همانطور باقی ماندهاست. دلیلی که از توان مردم افغانستان بالاتر است، نشنیدن صدای مردم افغانستان است و کسی هم به آنها حق نمیدهند. این وظیفهٔ کشورهای جامعهٔ جهانی است، کشورهای عضو سازمان ملل و شورای حقوق بشر است که باید بر جامعهٔ افغانستان نظارت داشته باشند و از حقوق مردم در برابر ظلم دفاع کنند. جامعهٔ جهانی باید تصمیم بگیرد تا زمانی که حقوق زنان در افغانستان رعایت نشده، طالبان را بهرسمیت نشناسند و فشارهای بیشتری بر آنها بیاورد.
نیمرخ: طالبان یک گروه رادیکال محور در حوزهٔ دین سیاسی است مثل کشور ایران، هر دو نگاه افراطی دارند، یکی از جنبهٔ تشیع و دیگری از جنبهٔ مذهب تسنن؛ از منظر شما پیامدهای این نوع نگاه افراطی گروه طالبان بر مردم و زنان افغانستان چه خواهد بود؟
آینور اوزبیک: هر دو کشور فعلاً در یک ردیف قرار دارند، نگاه افراطی سیاسی و مذهبیشان و هر دو دیکتاتور هستند. ایدئولوژی خود را بر مردم تطبیق میکنند و بر خواستههای مردمشان هیچ توجهای ندارند؛ این نوع نگاه بیشترین ضربه را اول به خودشان وارد میکند. اینها تصور میکنند که دینشان را تبلیغ میکنند اما افغانستان یک کشور اسلامی بوده و هست مردم افغانستان حالا از دین خسته، گریزان و متنفر شدند. با این نوع نگاه، رفتار و کردارشان، تمام جهان را نیز نسبت به اسلام بدبین ساختهاند. افغانستان در ادامه کشوری تاریک، عقب افتاده و فقیر باقی میماند و با تحجر، افراطگرایی و انتحاری و… شناخته خواهد شد. اگر طالبان همچنان باقی بمانند، زنان در ایدئولوژی اینها حذف میشوند و محکوم به عقب ماندن، سیاهی و تباهی خواهند بود. مشکلات زنان در افغانستان جدی است، زنده به گور کردن زنان فقط این نیست که آنها را داخل قبر بگذارید و رویشان خاک بریزید، همینکه حقوق اولیهٔ زندگی آنها را بگیرید و حقوقشان را سلب کنید؛ خود به نوعی زنده به گور کردن است. بیست سال زنان افغانستان درس خواندند، رنج کشیدند و خود را به مدارج بالای علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی رساندند. با این شرایط به یکباره تمام امکانات را از آنها بگیرید و تمام تلاشهایشان را نادیده بگیرید، این خود بهنحوی زنده به گور کردن است. طالبان با این رفتار و کردار، ما را به سیاهترین کشور جهان تبدیل کرده و دیگر هیچ کشوری حاضر نخواهد شد که کمکش کند، در حال حاضر افغانستان به پایینترین سطح اقتصادی رسیده و فقر مردم را اذیت میکند. افغانستان کشوری است که زیربنای اقتصادی ندارد، زیربنای سیاسی ندارد و همیشه دست به سوی کشورهای دیگر دراز کرده؛ اگر حمایت کشورهای دیگر نباشد طالبان نمیتوانند این بحران را مدیریت کنند و تمام مردم افغانستان از گرسنگی و بیکاری از بین خواهند رفت. اگر طالبان میخواهند که افغانستان از این وضعیت خارج شود، باید خواستههای مردم را بشنوند و به حقوق بینالملل پایبند باشند و از رویکرد زنستیزانه و ضد بشریشان برگردند.
نیمرخ: با مسائل پیش آمده در افغانستان، محدودیتهای ایجاد شده برای زنان توسط طالبان، فقر و اقتصاد ضعیف، آیندهٔ سیاسی و اجتماعی افغانستان را چگونه بررسی میکنید؟
آینور اوزبیک: همه میدانند که در یک اجتماع، زن و مرد لازم و ملزوم یکدیگر هستند. زمانی که قسمتی از بدنهٔ جامعه را به حاشیه برانی و برایشان حق ندهی؛ یک طرف جامعه فلج میشود. یک انسانی که نیم بدنش فلج باشد چهطور میتواند که تمام کارها را انجام بدهد و خودکفا شود؟ در کجای دینشان گفته شده که مرد تمام حقوق را داشته باشد و زن نداشته باشد. در صدر اسلام، زنان یک دورهٔ تاریک و رنج زیادی را پشت سر گذاشتند و به یک آسودگی رسیدند، به آنها احترام قائل شدند و جایگاه برایشان داده شد و در تمام مسائل جامعهٔ آن روز نقشی اساسی داشتند. حضور زنان در آنزمان، بدون قید و شرط بوده و آزادی نسبی داشتند. حالا طالبان و حکومتهای دینی دیگر، محدودیتها را برای اهداف خود درست کردند. وظیفهٔ زن را در طفلداری و خانهداری میبینند و زن را در خانه معنا کردهاند، این کاملاً خلاف اصول انسانی و اشتباه است. اینها حقوق زنان را نشناختند و تنها برداشت خودشان را ارائه میکنند. به همان میزان که یک مرد حق دارد کار بکند، زن نیز دارد. همان ظرفیتها و توانایی را که یک مرد دارد، زنها نیز دارند. حتی ثابت شده که زنان در انجام کارها صادقتر هستند نسبت به مردها و همیشه صادقانه و دلسوزانه برای مردم کار میکنند. ثابت شده که فرصت دادن برای زنان در امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، باعث پیشرفت است. طالبان باید این فرصت را بهوجود بیاورند و هماکنون خواستهٔ ما همین است که مکاتب به روی دختران باز شود و زنان دوباره بتوانند کار کنند تا خلأهای ایجاد شده در این مدت از بین برود و جبران گردد.
نیمرخ: اگر طالبان بگذارند که دختران درس بخوانند، آیا در مکاتب چه چیزی به آنان آموزش میدهند؟ پایه و اساس مشکلات طالبان و نگاه افراطی آنها است، تا ایدئولوژی طالبانیزم در افغانستان باشد، آموزش، سیاست، دین و تمام ارکان جامعه تحت سیطرهٔ طالبانیزم است، به نظر شما باید تفکر طالبانی را از بین برد یا محدودیتهایشان را؟
آینور اوزبیک: حکومتها میآیند و میروند. پیشتر، طالبان یک دورهٔ ۵ ساله را بودند و تجربه کردند. اینها ماندنی نیستند به هیچوجه، بالآخره مردم به ستوه میآیند و در برابرشان ایستاد میشوند. عمر حکومتهای خودمختار و خودکامه بسیار کوتاه است. وقتی یک حکومت خواست مردم خود را نشنود و برای مردم خود کار نکند، هدفش خشونت، ظلم، بربریت و جهل باشد بالآخره مردم صدا بلند میکنند و بر علیه آنها ایستاد خواهند شد، قیام میکنند و نمیگذارند چنین حکومتی پیش برود. اینها هم ماندنی تا قیامت نیستند و ما امیدواریم که تأثیر منفی آنها بر مردم و جامعه زیاد نباشد. آنچه باعث خوشحالی است، در جامعه، زن و مرد، هنوز کسی طالبان را جدی نگرفته، نپذیرفته و امیدوار هستند که اینها ماندنی نیستند و از بین خواهند رفت؛ عمر طالبان کوتاه است و حتی طفلها از اینها بیزارند و بدشان میآید. نهایتاً مثل دورهٔ قبلشان است، به گفتهای: زمستان میرود، رویسیاهی به زغال میماند. تمام تعهداتی که نسبت به کشورهای غربی داشتند انجام ندادند و در حال حاضر کسی به طالبان اعتماد ندارد و اینها کاری نکردند که مردم تحملشان کنند، بناءً از بین خواهند رفت. زن به عنوان ستون و مدیر خانواده است. تصور من این است که اگر دختران در مکاتب طالبان درس بخوانند با فکر افراطی و طالبانی رشد بکنند و تربیت شوند چون دختران ثابت کردند هوش، ذکاوت و هوشیاریشان بیشتر است و روی درس و کتابشان دقت زیاد دارند. زنان مانع بزرگی برای طالبان هستند، برای همین است که از درس و مکتبشان میترسند. طالبان میدانند که زنان در خانه فرزندانی را تربیت میکنند که آنها در مکاتب درس میدهند. اگر افراطگرایی درس بدهند، مادران در برابرشان ایستاد میشوند و به فرزندانشان تربیت صحیح را میآموزند. در یک کلام، زنان میتوانند بزرگترین مانع برای اهداف شوم طالبان باشند.
بسیاری از زنان را میشناسم که در یک ناامیدی بسیار زیاد بهسر میبرند، کارشان را از دست دادند و هدفشان از بین رفتهاست. بیشترشان میخواهند بروند یکطرفی، ولی نظر من این است که بمانیم، بهخاطر حقمان مبارزه بکنیم و اجازه ندهیم که حقوق ما را سلب کنند و ناامید نباشیم. ناامیدی کلانترین مشکلی است برای یک زن که او را به حاشیه ببرد و در حالت افسردگی قرار بدهد. همهٔ این اتفاقات و سختیها میگذرد، ما دوباره به جامعه و کار، سیاست و انتخاب برمیگردیم. این دورهٔ کوتاهی خواهد بود، ما باید به مبارزات خودمان ادامه بدهیم و برای بهتر شدن شرایط زندگیمان تلاش و کوشش بکنیم.