«تعامل» و «حکومت همهشمول» دو واژه پرکاربرد سیاسی در مورد افغانستان است که طی دو سال اخیر به عنوان بخشی از راه حل بحران جاری در کشور مطرح میشود. هردوی این واژهها بیانگر رویکردهای خاص سیاسی است که بیشتر به جای کمک به یافتن راه حل، بحران افغانستان را تشدید و پایدارتر ساخته است. تشکیل حکومت همهشمول چیزی است که جهان از طالبان میخواهد و تعامل چیزی است که طالبان از جهان میخواهند. بیشترین آسیب گفتگو در مورد این دو مطالبه به زنان افغانستان رسیده و باعث شده است که مسایل زنان به حاشیه رانده شود.
اکثریت مطلق اعضای جامعه جهانی، از سازمان ملل متحد تا کشورهای عضو ناتو که طی 20 سال گذشته در افغانستان به بهانه مبارزه با تروریزم حضور نظامی-سیاسی داشتند، اتحادیه اروپا، کشورهای منطقه و حتا نهادهای مدنی فعال در امور افغانستان برای حل بحران جاری در کشور بر تشکیل حکومت همهشمول تأکید دارند. به نظر میرسد حکومت همهشمول به روایت منطقه و جهان، بیشتر تلاش برای تداوم و بقای طالبان در قدرت است، البته مشروط بر اینکه احزاب سیاسی و دیگر گروههای قومی و اجتماعی مثل زنان افغانستان را نیز در قدرت سهم دهند. رویکرد کنونی جامعه جهانی برای تشکیل حکومت همهشمول در افغانستان ظاهرا در حد درخواست و دادخواهی در برابر طالبان است. ضمن اینکه گروه طالبان بارها با انگشتنشان کردن معدود اعضای خودش که از اقوام تاجیک، ازبیک و هزاره هستند، بر رعایت ترکیب قومی قدرت تأکید ورزیده است. اما در خوشبینانهترین حالت، اگر طالبان به حکومت همهشمول مد نظر جامعه جهانی تن دهند، احزاب سیاسی-جهادی که طی دو سه دهه گذشته بر خوان قدرت و ثروت مملکت نشسته بودند، دوباره شریک طالبان خواهند شد و بس. حکومت همهشمولی که در آن طالبان بخشی از نظام باشد بدون شک زنان و جامعه مدنی کشور در آن جایگاهی ندارند.
«تعامل» واژهای است که اعضای طالبان و لابیهای این گروه تروریستی بیش از همه به زبان میآورند. گروه تروریستی طالبان در دور اول(1996-2001 میلادی) داشتن یک رژیم منزوی مسلط را بر رابطه با جهان آزاد ترجیح داده بود، اما اینبار «تعامل» خواست اساسی طالبان از جهان است. طالبان به نحوی تعامل را بستر تأمین خواستهای جامعه جهانی و راهکاری جهت تأمین منافع دوجانبه قلمداد میکنند. رهبران طالبان از سطح معاون نخست وزیر تا وزیر خارجه و سخنگو و دیگر اعضای ارشد این گروه به صورت مکرر در سخنرانیها و دیدارهای شان با نمایندگان سیاسی جامعه جهانی به ویژه سازمان ملل متحد خواهان تعامل شدهاند؛ با این پندار که تعامل آزاد طالبان با جهان شاید زمینه را برای پاک کردن مهر جنایات از پیشانی این گروه فراهم کند و راه را برای عادی شدن وجود و رسمیت یافتن یک حکومت تروریستی باز کند.بالطبع زمینه جلب حمایت و سرمایهگذاری خارجی نیز فراهم خواهد شد. در آن صورت طالبان با خیال راحت به جای اداره، به مصرف افغانستان برای بقای خودش میپردازد.
طی دو سال اخیر طالبان و لابیهای داخلی و خارجی این گروه به شدت تلاش کردند تا مسایل حقوق بشری مثل حقوق زنان و مباحث قومی را مسایل داخلی کشور خوانده زمینهی به رسمیت شناختن طالبان منحیث حکومت قانونی افغانستان را فراهم سازند. با وجود اینکه طالبان منحیث یک گروه تروریستی و با پیشینه خونین و خطرناکی که دارد هرگز واجد شرایط این امتیاز نیست، اما این زنان افغانستان بودند که علیه گفتمان رسمیتیابی طالبان مبارزه کردند و کلا بحث به رسمیت شناختن طالبان منحیث حکومت قانونی افغانستان را به چالش کشیدند. زنان همچنین در نمایش و تثبیت چهره واقعی گروه تروریستی طالبان به جهان نقش بهسزایی گرفتند تا جهان را متوجه پیامدهای مشروعیتدهی به طالبان بسازند.
اما طالبان در این موضوع نیز تلاش کردند تا با استخدام لابیهایی از میان زنان به نمایش تصویر متناقض و متضاد از زنان افغانستان، جامعه جهانی را فریب بدهند. یکتعداد زنانی رخ نمودند که از لحاظ فکری و یا بخاطر تعلقات شان میان زنان ستمکش و طالبان ستمگر، در کنار ستمگر ایستادند. زنانی نیز قد علم کردند که بخاطر منافع شخصی و گروهی در مقام لابی طالبان ظاهر شدند و با نیرنگ و فریب به بزرگترین استیجهای بینالمللی از آدرس زنان افغانستان راه یافتند و از آن تریبونها به جای فریاد زنان محروم از حق و آزادی، صدای طالبان را بلند کردند و به جهان تضرع نمودند که مسایل زنان و حقوق بشر را نادیده بگیرند بلکه با طالبان تعامل کنند.
البته که به نظر میرسد فعلا لابیهای طالبان فقط افراد نیستند بلکه موسسات و دولتهایی نیز هستند که برای قوام و دوام طالبان لابی میکنند. اما دو خبر برگزاری نشست زنان لابیگر طالبان در قطر و ارسال نامه از آدرس زنان به سازمان ملل متحد برای تعامل جهان با طالبان در یک هفته گذشته ثابت کرد که طالبان برای استفاده از زنان در برابر زنان سرمایهگذاری هنگفتی نموده است. بنابراین هر صدایی که چه از داخل و چه در خارج از افغانستان برای تعامل جهان با طالبان بلند میشود، صدای لابی طالبان است. بدون استثنا که گوینده یک مرد تکنوکرات است یا یک زن به ظاهر فعال حقوق بشر یا سیاسی و نیز موسسات فرهنگی که از جانب کشورهای منطقه گفتمانهایی با عنوان صلح و زنان افغانستان را به هدف تسهیل تعامل برگزار میکنند.
با جدیتر شدن مباحث تشکیل حکومت همهشمول و تعامل جهان با طالبان، مسأله اساسی و ریشهی بحران افغانستان که نفس وجود و قدرت طالبان است، نادیده گرفته میشود. تا زمانی که نفس قدرت طالبان و وجود این گروه تروریستی زیر سوال نرود، آپارتاید جنسیتی که اکنون به راه انداخته و تبعیض شدید جنسیتی و دیگر مظالم طالبان علیه زنان هرگز فروکش نخواهد کرد. آنچه جهان امروز به هدف همراهی و حمایت زنان افغانستان از طالبان میخواهد باز شدن مکاتب دخترانه و مشارکت دادن زنان در سیاست و حکومتداری از طریق ایجاد حکومت همهشمول است، اما این چیزی نیست که زنان افغانستان بخواهند و یا برای زنان کافی باشد. تقلیل دادن مسأله زنان افغانستان و طالبان در این حد، در واقع فراهم ساختن فرصت تداوم طالبان و تشدید محدودیتها علیه زنان و آپارتاید جنسیتی و دیگر جنایات ضد بشری این گروه است.
بنابراین ادبیات تعامل و همه شمول نه تنها دردی از مصائب زنان افغانستان نمیکاهد بلکه باعث به حاشیه راندن مسألهی زنان افغانستان میشود. چه بسا که طالبان در این فرصت زنان همفکر و لابیهایش را به عنوان تصویر تمامنمای زنان افغانستان جا زده فرصتهای جهانی و تریبونهای بینالمللی را نیز از زنان معترض و دیگر زنان منتقدش سلب خواهند کرد تا با استفاده از تریبونهای مخصوص زنان صدای تعامل و سیاست زنستیزانه را بلند خواهند کرد.