خانم شهلا فرید ۶۳ سال پیش در استان شمالی ولایت فاریاب به دنیا آمد. او در زمانی کمتر کسی از پیرامونیانش حاضر به فرستادن دختر شان به مکتب بودند، تحصیلات ابتدایی خود را در فاریاب به پایان رساند. در دانشگاه کابل حقوق و علوم سیاسی خواند. خانم فرید ۲۰ سال در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل تدریس کرده است. کتاب نوشته و در زمینه حقوق مدنی سیاسی زنان افغانستان دادخواهی کرده است. خانم فرید یکی از اعضای فعال و تاثیر گذار شبکه زنان افغانستان میباشد. خانم فرید در روزهای نخست سقوط کابل، برای نجات از خطر ناشی از حاکم شدن طالبان بر کابل، به بلخ رفت و پس از سپری شدن مدتی به آلبانیا منتقل شده است و همچنان در آلبانیا به سر میبرد. نیمرخ این گفتوگو را در آلبانیا با خانم فرید انجام داده است.
نیمرخ: خانم فرید، ممنون بابت اینکه برای گفتوگو با نیمرخ وقت گذاشتید، در ابتدا میشود بگویید که تجربهی بیست سال گذشته در عصر دموکراسی برای زنان افغانستان را چگونه بررسی میکنید؟
پاسخ: هدف و باور جمعی ما در کل این بود که هرگاه زنان در پستهای مدیریتی قرار بگیرند، میتوانند نقش موثر در توسعه افغانستان داشته باشند. در سالهای ۲۰۰۱ تا تقریبن ۲۰۱۰ زنان افغانستان در مرحلهی تحول قرار داشتند. من به عنوان کسی که در اجتماع حضور داشتم، تصورم این بود که از زنان استفادهی ابزارگونه صورت میگیرد. مثلن در دورهی نخست انتخابات ریاست جمهوری حامد کرزی صفهای طولانی زنان در رایدهی حضور داشتند و شمار زیادی از آنان بیسواد بودند و حتا نمیدانستند به کی رای بدهند. آنها در جستوجوی نشانههای انتخاباتی نامزدان ویژهای بودند که برای شان گفته شده بود رای بدهند. پس به این معناست که رهبران سیاسی گویا از رای آنان سوی استفاده کردند. در آن دوره هنوز زنان به خودآگاهی سیاسی کافی نرسیده بودند ولی عملا از آنها استفادهی سیاسی صورت میگرفت. حتا در آن دور یک زن نامزد بود و رأی چندانی نیاورد به این دلیل که تصور بر این بود که به زنان کسی رأی نمیدهند بنا نباید رأی ما هدر برود. اینها برای من چراغ سرخ بود که ما باید بعد از این منسجمتر حرکت کنیم. بعدها استفادهی ابزاری از زنان تغییر کرد و زنان به سطوح بالا گماشته شدند که مردگونه عمل میکردند و بلیگوی مردان سیاسی بودند. امری که صدمهی بزرگی به حضور سیاسی زنان وارد کرد و تلاشهای زنان دیگر را زیر سوال برد. پس ما موفقیت قابل ملاحظه برای زنان در دورهی نخست ریاست جمهوری حامد کرزی نداشتیم که برای نسل جوان بماند. پس از سال ۲۰۱۰ تا اکنون بیشتر زنانی که در سطحهای بلند گماشته میشدند به این هدف بود که در مرحلهی توسعه قرار بگیرند و در تصمیمگیریها سهیم باشند.
نیمرخ: زنان در طول بیست سال فرصتهای استثنایی یافتند و زنانی بودند که از فضا استفاده کرده نتوانستند و پا جای پای مردان گذاشتند و برای منفعتهای شخصی شان فرصتها را برای زنان دیگر محدود کردند، آیا برای این نسل فضا داده نمیشد یا ظرفیت شان نداشتند؟
پاسخ: من فکر میکنم برخی از زنان فعال وابسته به قدرت مادی شدند. برخی از آنان ظرفیت، سواد کافی و تجربه نداشتند و فقط به دلیل وابستگی شان به مردان سیاسی به جایگاه سیاسی رسیده بودند. برای هیمن از فرصتهای طلایی مهیا شده استفادهی درست کرده نتوانستند. اما در نهادهای مدنی خانمهای شایسته و باظرفیتی بودند. ولی چون دیدند از ظرفیت شان استفاده نمیشود، از فضای فعالیت مدنی و کار در دولت منصرف شدند. انرژی شان را در بخش تجارت شخصی سرمایهگذاری کردند و برای دیگران نیز شغلزایی کردند. از دید من اگر چنین زنان در راس قرار میگرفتند، میتوانستند موثر باشند. در زمان حکومت اشرف غنی نیز محدودیت این بود که اشخاص باید زبان انگلیسی بلد باشند و در خارج از کشور تحصیل کرده باشند. در حالیکه ممکن از میان کسانی که در خارج از کشور تحصیل نکرده بودند، بیشتر خدمت میکردند و به وطن شان تعهد میداشتند. شرط پنهان دیگر این بود که باید زنانی جذب سطحهای بلند حکومت شوند که استقلالیت مالی نداشته باشند و توسط مردان ارگ هدایت شوند. پس در نهایت زنان از فرصتها درست استفاده کرده نتوانستهاند.
نیمرخ: اگر صحبت را با وضعیت کنونی که ادامه بدهیم، با فرار اشرف غنی کابل بدست طالبان سقوط کرد و کشور به کام طالبان رفت. حالا در آستانه صدروزگی این فرار و سقوط، شما از وطن مهاجر شده اید. از آن روز شوم بگوید و اینکه چه که به این جا رسیدید؟
پاسخ: متاسفانه کشور بدست طالبان سقوط کرد. مسوولیت اصلی این اتفاق شوم، متوجه اشرف غنی و هم تیمیهایش است. آن ها قدرت را بصورت بی رویه در ارگ متمرکز کردند. این امر سبب فساد سیاسی و عدم هماهنگی درست میان ارگ ریاست جمهوری و واقعیتهای سیاسی افغانستان شد. در نهایت تصمیمهای تیمی یک حلقه کوچک، سبب شد فرصتها از دست بروند و کشور دوباره بدست طالبان سقوط کند.
من شبی حوالی ساعت یک پیامی دریافت کردم که طالبان روز یکشنبه وارد کابل شده و وارد خانهات میشوند. من ناچار به ترک خانهام شدم. خانهام را با دستکم هزار جلد کتابم جا گذاشتم. هم کتابهای که خریداری کرده بودم و هم چند کتابی خودم نوشته بودم. حالا هم کلید خانهام نزد طالبان است و نمیدانم با آنها چه میکند. من در اتفاقهای اخیر کار و تمام دستآوردهای زندگی و بدتر از همه شریک زندگیام را از دست دادم. همسرم نتوانست وضعیت را تحمل کند. در افغانستان کسانی بودند که مثل من هرگز تصمیم نداشتند کشور را ترک کنند. ولی اکنون در این کشور(آلبانیا) مهاجر استند. همسرم در روزهای اخیر در افغانستان میگفت از کشور بیرون نشویم. چون من و تو استاد دانشگاه هستیم و انسان تربیت کرده ایم. طالب به ما آسیب نمیرساند. اما من به این باور بودم که نباید فرزندانم را به دلیل فعالیتهای مادر و پدر شان در معرض خطر قرار بدهیم.
مساله این است با تفکر طالبان و حکومت طالبانی مردم مجال زندگی کردن را از دست داده اند. حالا اگر طالب به من و خانوادهام آسیبی هم نرسانند، دیگر مردهام. این رویداد حس زندگی کردن را از ما گرفته است. بدون حس زندگی چه فرق میکند آدم در کجا شب و روز سر کند!
سالها آبادی و انسانیتر شدن وضعیت زندگی در کشور، در جامعهی مدنی و علمی خدمت کردم. چون همیشه علیه فساد از شفافیت گپ میزدم، هرگز به پستهای سیاسی دست نیافتم. با اتکا به توان خودم تلاش کردم. اما حالا تمام دارایی معنوی و مادیام را از دست دادهام. من عاملان اصلی این اتفاقها حکومت پیشین را میدانم و هرگز غنی، سیاسیون و جهان را به این دلیل نمیبخشم.
نیمرخ: حاکمیت طالبان چقدر ادامه خواهد یافت؟ سرنوشت زنان به ویژه زنان تحصیل کرده که در افغانستان گیر مانده اند چه خواهد شد؟
پاسخ: نوع حکومتداری طالبان برای جهان پذیرفتنی نیست. اما مشکل اساسی این است که کشور ما هنوز تخته خیز قدرتهای جهان و منطقه است. رقیبان استراتژیک آمریکا در بقای طالبان نقش دارند. اگر حمایت این کشورها نباشد طالبان بقا نخواهد داشت. بلی که حاکمیت طالبان برای همه ارزشها و مردم افغانستان تهدید است. اما وقتی مساله زنان مطرح شود، متاسفانه نگرانیها در جدی ترین سطح اش مطرح است. طالبان تمام زمینهها و ضمانتها که رشد و پیشرفت را فراهم میسازد را از بین برده و نابود میکند. زنان تحصیلکرده و شاغل اکنون در کنج خانهها مانده و دچار افسردگی شده اند. باید زنان که بیرون شده اند و یا از وقت در خارج از افغانستان زندگی میکردند، برای حمایت از وضعیت زنان یک دادخواهی فراگیر در همه کشورهای جهان راه اندازی کنند.
نیمرخ: با توجه به وضعیت کنونی، چشم انداز به آینده امنیت، سیاست و زندگی در افغانستان از چه قرار است؟
پاسخ: افغانستان دچار بازی های پیچیده سیاسی استخباراتی کشورهای منطقه است. برای همین وضعیت پیچیدهتر از آن است که قابل پیشبینی باشد. ولی باور م این است که در آینده نزدیک گروهای دیگری در افغانستان طالبان را از صحنه میرانند. معادله امنیتی افغانستان در حال پیچیدهتر شدن است. من از جایی خواندم که شماری از کارمندان پیشین امنیت ملی و وزارتهای امنیتی به داعش پیوستهاند. اینکه واقعیت داعش از چه قرار است و چه پرسشهای در خصوص آن وجودد دارد باشد بجای خودش. ولی این بحث نیز مطرح است که در میان طالبان گروهها و حلقاتی که بر خشونت تاکید دارند و رابطه میان طابان و کشورهای جهانی را قبول ندارد، احتمال دارد صف تازه زیر نام داعش یا کدام گروه دیگر ایجاد کنند. ولی مهم این است که نسل جوانانی که ناگزیر به ترک وطن شدهاند، دستکم تا بیست سال دیگر شاید نتوانند به کشور شان برگردند.
نیمرخ: نظام جمهوری و حکومت به رهبری اشرف غنی فروپاشید و طالبان حاکم شدند. شما به حیث کسی که سالها در دانشگاه کابل کرسی استادی داشتید و تدریس کردید، در چنین شرایط مسوولیت نسل نو که در بیست سال گذشته رشد کردند و اتفاق افتادند را چه میدانید و چه تعریف میکنید؟ به ویژه در زمینه نظارت، روایت و مستند سازی رویدادهای دوره طالبان؟
پاسخ من فکر میکنم هنوز زود است. افغانستان ثبات ندارد. جوانان ما از فرهنگ سیاسی دور نگهداشته شدهاند. در دورهای که دموکراسی حاکم بود من به عنوان استاد حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل از سوی نهادهای دولتی، محدود میشدم. مجال ابراز نظر سیاسی در محیط دانشگاه را به حداقل رسانده بودند. جوانان را مقید به قوانین بسته، خشک و سلیقهی ساخته بودند. تشکلات اندک علمی و تحقیقی که وجود داشت و با آمدن طالبان از هم پاشیدند. زمان زیاد میگیرد که دوباره جوانان منسجم شده و دوباره صدا بلند کنند. ولی با این وجود تلاش برای مستند سازی و روایت کردن وضعیت نباید متوقف شود. مستند سازی و روایتگری از وضعیت جاری در افغانستان میتواند مردم و به ویژه زنان افغانستان را برای دادخواهی علیه طالبان کمک کند.