نیمرخ
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
حمایت مالی
نیمرخ

تقصیر شما نیست که انسانها متجاوزند

  • مزدا مهرگان
  • 5 حوت 1403
روایت-مهرگان

روایتی از آزار جنسی

مزدا مهرگان
چهارده سال داشتم و به دلیل بیماریِ خونی، تمام موهای سرم ریخته بود. زمان زیادی برای درمان نیاز داشتم. پس از درمان هم موهایم رشد نکردند.
مادر مرا برای معالجهٔ موهایم، پیش دکتری در سینما پامیر برد. دکتر «قویاش» معروف بود در زمینهٔ درمان مشکلات جلدی مخصوصاً مو. (این درمان هم پروسهٔ دردناکی داشت. هر دو هفته باید درد ده‌ها سوزن را روی جلد سرم تحمل می‌کردم.)
یکی از روزهایی که باید نزد دکتر می‌رفتیم، مادرم بیمار بود. عضلهٔ پایش گرفتگی شدید داشت. پروسهٔ درمان من نباید به تعویق می‌افتاد. مادر نمی‌توانستبا من بیاید به دکتر، پس به دوستم پیام دادم. چند باری که دوستم به کمک نیاز داشت کمک کرده بودم و امیدوار بودم این بار همراهی‌ام کند، ولی گفت: ببخشید، ما خانه تکانی داریم.
خلاصه تنها به مطب دکتر رفتم. دکتر شروع کرد به پیچکاری زدن و در این جریان رفتارهای عجیبی از خودش نشان می‌داد. پی هم می‌پرسید: حالت چطور است جانم؟ و این کلمه «جانم» از زبان آن دکتر ترسناک و تهو‌ع‌آور بود.
ترسیده بودم و درد سوزن‌ها را به سختی احساس می‌کردم. صدای نفس‌های غیر عادی داکتر را می‌شنیدم و تلاشش را برای تماس بیشتر با بدنم حس می‌کردم. ترس و درد پیچکاری‌ها و ضعفی که از بیماری برایم مانده بود، سبب شد دوام نیاورم. مطب دکتر تیره و تیره‌تر شد. بیهوش شدم. نمی‌دانم چقدر بیهوش ماندم، ولی به محض این‌که به‌هوش آمدم، دکتر را آلت به‌دست در حال خودارضایی، بالای سرم دیدم. دست دیگرش روی سینه‌ام بود. نفسم بند آمده بود و در جا بلند شدم و مطب دکتر را با سرگیجه، درد و ترس ترک کردم.
این اتفاق منجر به سرزنشی مدام در من شد. مدت زمان طولانی خودم را بابت تنها رفتن سرزنش کردم. بابت بیهوش شدن، خود را سرزنش می‌کردم. بابت ترسیدن سرزنش می‌کردم، بابت این‌که نزدم در دهان دکتر، سرزنش می‌کردم. بابت این‌که برایش نگفتم چقدر بی‌شرف است سرزنش می‌کردم. مادرم را بابت مریض بودن و همراهی نکردن سرزنش می‌کردم. دوستم را در لیست سیاه تلفن گذاشتم و بابت خانه تکانی‌اش در آن روز سرزنش می‌کردم.
هر کسی را سرزنش کردم جز دکتر متجاوزی که از بیماری، رنج و بیهوشی من سوءاستفاده کرد و به بدنم که شخصی‌ترین ملکیت‌ام بود تعرض نمود. این رنج و سرزنش‌ها تا سال‌های گذشته با من بود.
دلیل نوشتنش حالا این بود که بگویم: تمام این سرزنش‌ها مثل خوره ما را می‌خورند ولی از یک‌جایی به بعد باید یاد بگیریم که بدانیم در قصهٔ آزارهای جنسی، تنها کسی که سزاوار سرزنش است متجاوز است. قطعاً آدم‌های این‌جا هم مرا سرزنش خواهند کرد. چون سرکوب قربانی، بخشی از فرهنگ ماست. سرکوب روایت‌گر هم صد البته ولی می‌نویسم، چون می‌خواهم برای زنان گفته باشم: تقصیر شما نیست که انسان‌ها متجاوزند.

همچنان بخوانید

تاوان این انجماد چندساله را که خواهد داد؟

ازدواج بیرون‌قومی و نفرت مضاعف علیه زنان!

۲۹ سال زندگی در ایران و خطر اخراج اجباری به افغانستان

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: آپارتاید جنسیتیآزار جنسیتجاوزدکتر قویاشزنان
به دیگران بفرستید
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
حمایت مالی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 1

  1. فرزانه محمدی says:
    2 ماه پیش

    عزیز من این تقصیر تو نبود.و تقصیر هیچکس نیست اگر در سرزمینی پلید آلوده به شهوت و فساد به دنیا آمدیم.و از زمان تولد تا مرگ مسولیم خود را حفظ کنیم.
    که مبادا مردی چشم بد داشته باشد.امیدوارم آن دکتر روزی در محکمه ای پاسخگوی شب ها و روزهای که حالت بد بود و نمیتوانستی به کسی بگویی باشد.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
روایت

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
زن؛ به مثابه موجودی تماماً بدن!
تحلیل و ترجمه

زن؛ به مثابه موجودی تماماً بدن!

20 ثور 1404

نویسنده: سائمه سلطانی در تاریخ بشر، نگاه به زن، همواره نگاه تحقیرآمیز و فروافتاده‌ای بوده‌است؛ نگاهی که زن را موجودی زبون، پست، بی‌ارزش و تهی از عقل و خرد معرفی می‌کند. زن، نه به مثابه...

بیشتر بخوانید
ازدواج بیرون‌قومی و نفرت مضاعف علیه زنان!
زنان و مهاجرت

ازدواج بیرون‌قومی و نفرت مضاعف علیه زنان!

23 ثور 1404

نویسنده: سائمه سلطانی وژمه زن جوان ۳۴ ساله‌ای است که از ازدواجش حدود پانزده سال می‌گذرد. همسر او سه سال قبل وفات کرد و وژمه را با پنج فرزند تنها گذاشت. وژمه حدود دو سال...

بیشتر بخوانید

فراخوان همکاری؛
رسانه نیمرخ بستر برای روایت زندگی، چالش‌ها و مبارزات زنان و جامعه +LGBTQ است.
ما به دنبال مطالب هستیم که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های تلخ، امیدها و جریان‌های مقاومت و مبارزات آزدی‌بخش شما از زندگی تحت حاکمیت طالبان باشد.
نوشته‌ها و آثار خود را در قالب متن، صدا، تصویر و ویدیو برای ما ارسال کنید. ارسال مطالب

  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Menu
  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Facebook Youtube Instagram Telegram

۲۰۲۴ نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
EN