این روزها خبری مبنی بر طرح جدیدی موسوم به « طرح موزاییک» از سوی سازمان ملل متحد بر سر زبانها افتاده که منتقدان بسیاری را برانگیخته است. در ابتدا باید دید این طرح چیست؟ چه سازمانی برای چه و چگونه آن را عملی خواهد کرد؟ چرا، با چه هدفی و برای چه کسانی؟ پس از آگست ۲۰۲۱، روابط میان گروه طالبان و جامعه جهانی به بنبست رسیده بود. برای عبور از این وضعیت، سازمان ملل متحد در فوریه ۲۰۲۵، طرحی با عنوان «موزاییک» یا «نقشهٔ راه همهجانبه برای افغانستان» ارائه کرده که محور اصلی این طرح، تعامل گامبهگام با طالبان است. آنچه مشخص است، طالبان در مرکز این طرح قرار دارند، کشورهای منطقه، گروه جی ۷، دولتهایی که داراییهای افغانستان را در اختیار دارند، تیم تعزیرات سازمان ملل و همچنین گروههایی موسوم به «غیرطالب» که بهگونهای مبهم به آنها اشاره شده نیز در این طرح هستند که جای سؤال دارد، آنها چه کسانی هستند و چه نقشی در این طرح خواهند داشت ؟
پس از تهیهٔ این طرح، تلاشهای زیادی برای برگزاری چهارمین نشست «روند دوحه» آغاز گشتهاست؛ تلاشهایی که «مشروعیتدهی به طالبان» خوانده میشود. جورجت گانیون، معاون سیاسی دفتر هیأت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) به تازگی به قطر سفر کرده و در مورد چهارمین نشست دوحه به گفتوگو نشستهاست. آمادگی برای برگزاری چهارمین نشست دوحه در حالی انجام میگیرد که «طرح موزاییک افغانستان» در حقیقت عادیسازی روابط بین طالبان و جامعه جهانی است. بر اساس این طرح، جامعه جهانی از طالبان خواسته که حقوق زنان و حقوق بشر را رعایت کنند، حکومت فراگیر تشکیل دهند و با گروههای تروریستی مبارزه کنند. طالبان نیز از جهان خواسته که تحریمها را رفع نموده، نمایندگیهای سیاسی افغانستان را به این گروه واگذار کرده و داراییهای بانک مرکزی افغانستان را به این گروه تحویل دهند.
در واقع با آغاز روند مشورتهای تازهٔ سازمان ملل متحد، برای آیندهٔ سیاسی افغانستان، موجی از انتقادها از سوی فعالان زن و نهادهای حقوق بشری در داخل و خارج کشور به راه افتادهاست. سازمان ملل متحد مدعی است که این طرح با هدف ایجاد یک چهارچوب فراگیر برای گفتوگو با تمامی «ذینفعان» طراحی شدهاست؛ اما این طرح نهتنها پاسخی به بحران موجود نیست، بلکه میتواند گامی در جهت «مشروعیتبخشی و عادیسازی» روابط جهان با طالبان باشد. زیرا زنان افغانستان معتقدند این طرح نهتنها به خواستهای واقعی مردم افغانستان توجه ندارد؛ بلکه زنان را بهعنوان «عمدهترین قربانیان» نظام طالبانی و سیاستهای این گروه، از ساختار تصمیمگیری حذف میکنند.
یکی از نگرانیهای عمده، تجربهٔ پیشین نشستهای دوحه و حاکمیت دوبارهٔ طالبان است. در جریان گفتوگوهای صلح میان ایالات متحده و طالبان در دوحه، زنان از میز گفتوگوها کنار گذاشته شدند. این توافق بدون مشارکت جامعهٔ مدنی افغانستان بود و باعث فروپاشی نظام جمهوریت و بازگشت طالبان گردید. اگر در گذشته حذف زنان منجر به تسلط گروهی شد که حقوق انسانی را نادیده میگیرد، اکنون نیز نادیده گرفتن آنان در روندهای نوین سیاسی میتواند به تحکیم قدرت طالبان بینجامد. سازمان ملل متحد نمادی از حفظ اصول حقوق بشر، عدالت و آزادی شناخته میشود؛ در عمل اما شاهد انفعال و حتی مشروعیتبخشی غیر مستقیم این سازمان به گروه طالبان هستیم.
جامعه جهانی در چهار سال گذشته بارها از طالبان خواستهاند تا حکومت فراگیر تشکیل دهد، حقوق بشر را رعایت کرده و زنان را از حقوقشان منع نکند؛ اما طالبان بارها این خواستهها را رد کرده و به سرکوب زنان ادامه دادهاست. طالبان همیشه ثابت کرده که به هیچ تعهدی پایبند نبوده و امتیازهایی را که در طرح موزاییک خواسته، نشان میدهد که تنها به فکر جایگاه سیاسی خود و راههای ارتباطیاش با جهان است. اینگونه که دیده میشود، حذف نظاممند زنان توسط طالبان، از فرایندهای جهانی مربوط به آیندهٔ افغانستان است. این در حالی است که بسیاری از نهادهای بینالمللی و قطعنامههای شورای امنیت بر مشارکت معنادار زنان در تصمیمسازیهای کلان سیاسی تأکید داشتهاند. بهطور کلی این طرح، در اصل شکلی از نادیدهگرفتن وضعیت وخیم زنان توسط جامعه جهانی در حاکمیت طالبان محسوب میگردد.
سازمان ملل متحد، اگر خواهان ایفای نقش مؤثر و معتبر در افغانستان است، باید به جای تعامل مخفی و پشتپرده با طالبان، بر اصول بنیادیاش یعنی عدالت، برابری و حقوق بشر پافشاری نماید. تنها در آن صورت است که طرحهایی مانند موزاییک میتواند از یک نقشهٔ بحثبرانگیز، به راهحلی واقعگرایانه تبدیل شود. این نگرانی وجود دارد که ساختار طرح موزاییکی، با تبدیل اصول حقوق انسانی به موضوع قابل چانهزنی در تضاد مستقیم با مأموریت سازمان ملل برای پاسداری از حقوق بشر است. در واقع مشارکت طالبان بهعنوان «ذینفع اصلی» به معنای پذیرش ضمنی آنان به عنوان نمایندهٔ مشروع مردم افغانستان است؛ این درحالیاست که اکثریت مردم افغانستان، این گروه را بهرسمیت نمیشناسند.
با توجه به انتقادات گسترده از طرح سازمان ملل متحد و نگاه کاملاً متضاد و متفاوت سازمان ملل به این طرح، بهنظر میرسد که به زودی شاهد گشایش افق سیاسی در کشور نخواهیم بود. احزاب و گروههای سیاسی افغانستان، خواستار یک حکومت ائتلافی و توافقی نیستند و خواستار حل دائمی و همیشگی بحران سیاسی این کشور و تغییر ساختار سیاسی و قدرت هستند. جناحهای سیاسی مخالف طالبان غالباً خواستار تغییر ساختار سیاسی و تشکیل حکومت با برگزاری انتخابات سراسری و شفاف هستند، اما در منظومهٔ فکری طالبان، انتخابات و مشارکت مردم در سرنوشت سیاسیشان جایی ندارد.
حال زنان و مردم افغانستان باید از طریق تمامی نهادهای حقوق بشری، کشورهای مدافع دموکراسی و جامعه بینالملل بخواهد تا بهجای مشروعیتبخشی به استبداد طالبانی، در کنار مردم رنج دیدهٔ افغانستان بایستند و برای ایجاد راهحلهای واقعی، عادلانه و مردممحور در افغانستان تلاش کنند. احتمال واگذاری کرسی افغانستان در سازمان ملل به طالبان بر افزایش محکومیت صریح عادیسازی روابط با طالبان دامن زده و انگشتهای اتهام را به سوی یوناما نشانه رفتهاست. اکنون اما طالبان با استفاده از «طرح موزاییک سازمان ملل» بیش از هر زمان دیگری خود را نزدیک به احراز کرسی سازمان ملل میداند.
زنان و مخالفین این طرح، نگرانیهایی را بر چهار نکتهٔ اساسی در طرح موزاییک بیان داشتهاند، از جمله تکرار تجربهٔ ناکام صلح دوحه، تعامل نرم یوناما با طالبان، نبود نقش محوری برای زنان، حقوق بشر و نادیده گرفتن مردم بهعنوان طرف اصلی گفتوگو. زنان افغانستان که در سالهای اخیر پیشتاز مقاومت مدنی علیه طالبان بودهاند، در این طرح جایگاه اصلی خود را ندارند و بحث حقوق بشر و حقوق زنان در «طرح موزاییک» بهصورت فرعی و حاشیهای مطرح شدهاست که برای زنان افغانستان قابل قبول نیست.
در پایان منتقدین این طرح و زنان افغانستان میتوانند به شکلهای مختلفی اعتراض خود را بیان کنند. از جمله: صدور بیانیههای مشترک، تحریم گفتوگوها با سازمان ملل، راهاندازی کارزارهای عمومی در سطح منطقهای و جهانی. اما در کل، حرکتهای سیاسی و اجتماعی میتواند از طریق دادخواهی هدفمند با کشورهای کلیدی مانند جی ۷ و نمایندگان سازمان ملل باشد. برای مؤثر بودن دادخواهی، خواستهها از سازمانها و کشورها باید روشن و مشخص باشد؛ پشتیبانی گستردهای از سوی نهادها و حرکتهای داخل و خارج کشور (دیاسپورا) بههمراه داشته باشد؛ خواستهها باید با منافع کشورهای تأثیرگذار و اولویتهای سازمان ملل در تضاد نباشد تا بتوان توجه آنها را به اصلاحات مورد نظر جلب کرد.