«من افغانسـتانی ندیـده را بـا توجـه بـه حـرف های مـادرم و یک اطلسـی که از افغانسـتان داشـتم، تشـریح کردم و در آن، از بـت بامیـان، از خواجـه عبـدالله انصـاری و… سـخن گفتم و زمانـی کـه در صنـف، نوشـتهام را خوانـدم، ناخـود آگاه گریه کـردم و جالـب بود که همراه بـا گریه من، دوسـتانم هم گریه کردنـد، آنـان در مـورد افغانسـتان جـز ویرانی و بدی نشـنیده بودنـد. مقالـه مـن در این مسـابقه مقـام آورد امـا امتیازاتی را کـه مسـتحق آن بـودم، برایـم داده نشـد و سـرانجام آنچـه را در مهاجـرت تجربـه کـردم، همـه بـه نحـوی در پـرورش مـن بـرای یـک آینـده بهتر نقش داشـت.»
این بخشـی از حرفهای منیـره یوسـف زاده، اسـت فعالیـت هـای اجتماعـی در زمینه زنـان و سیاسـت انجام داده اسـت و در حال حاضر سـخنگوی اداره ارگان های محل اسـت. وی دارای دو لیسـانس در رشـته هـای علوم سیاسـی و اقتصـاد اسـت. بهگفته خـودش، کارهای فرهنگیاـش را در ایـران بـا تاسـیس مکتـب خودگـردان به نام فارابـی آغـاز کرد، سـپس با دخترش به افغانسـتان بازگشـته اسـت. آمنـه امیـد، خبرنگار هفته نامهی نیمـرخ در مصاحبـهی بـا منیـره یوسـف زاده، از کارنامـه فعالیـت هـای اجتماعیاـش پرسـیده است.
آمنه امید: چـه عواملـی باعـث شـد بـه افغانسـتان بیاییـد و به عنوان فعـال سیاسـی – اجتماعی در اینجـا کارکنید؟
منیره یوسفزاده: محمـد کاظـم کاظمی شـعری دارد با این مضمـون «کرانه ای کـه در آن، خـوب مـی پـرم آنجاسـت.» فضای جـولان و پرواز مـن هم افغانسـتان اسـت. مـن برگشـتم بخاطر اینکـه دوران مهاجـرت، دوران فقـر بـود برایـم، قالیـن بافـی را تجربه کردم امـا ناراضـی نیسـتم و من هنوز هم ارادت خاصی دارم، نسـبت بـه قالیـن های دسـتبافت؛ زیـرا در گل های قالیـن درد و رنج هـای یک زن، نقش بسـته شـده اسـت. عامـل دیگر، تشـویق مـادرم بـود او مـی گفت باید مـن خوب درس بخوانم و کسـی شـوم که بـرای وطـن کار کنم.
زمانـی کـه وارد سیاسـت و حکومت شـدید، زن بودن را چگونـه یافتیـد، در فضایـی کـه نگاههـای متفاوتی نسـبت به زنـان وجـود دارد؟
در افغانسـتان، زن بودن هم چالشها و هـم زیبایـی های خـودش را دارد. البتـه به لحاظ قانونـی، هیـچ قانونـی وجـود نـدارد که زنـان را محـدود کند، ولـی محدودیـت هـای عرفـی را در افغانسـتان مـی بینیـم. با همـه ی اینها گرفتن حق، الزامی اسـت. اگـر زنی حق خودش را نگیـرد، بـرای خودش دخترش ودیگر زنان جفا کرده اسـت. نبایـد بپذیریم تمام خواسـته هایـی را بـه نـام قانـون، باید هـا و نبایدهایـی را کـه جامعـه بـرای ما سـاخته اند. از طرفی ، انتظار نداشـته باشـیم کـه جامعـهی فعلـی، مـا را تأییـد کنـد. بایـد تـلاش مـا این باشـد کـه به نسـل بعـدی، چیـزی برای گفتن داشـته باشـیم.
وآنچه که مهـم است تاریخـی اسـت کـه بعـد از مـا نوشـته میشـود و نقـش مـا در سـاختن آن تاریـخ. البتـه در فعالیـت هـا، یـک نکتـه را متوجـه باشـیم کـه وقتـی مـا وارد اجتمـاع و فعالیت هـای اجتماعـی می شـویم، اولین بـار همه مردان مـا را تأیید مـیکننـد. چـون دیـدگاه هـا و نـگاه هـای اول، نـگاه گرگـی اسـت نسـبت به بـره. مردمی که زنـان تـازه وارد در اجتماع را تأییـد مـی کنند، همه بـرای دریدن و منفعت بردن خودشـان مـیخواهنـد بـا تأییدهـای آنی خوشـحال مـان بسـازند، ولی زمانـی کـه زنـان، مطیـع شـان نشـدند، شـروع مـیکننـد به تهدید کـردن و تـرور شـخصیت خانـم هـا. مـن دیـده ام بارها در فیسـبوک، در مـورد مـن، بدتریـن حرف ها را نوشـتند و ما فعالیـن مدنـی داریـم کـه بخاطر حضـور خودش، حاضراسـت زن دیگـری را تـرور شـخصیتی کنـد. مـن چندیـن مبـارزه را همزمـان مـی کـردم. مبـارزهی اول در برابر خانـوادهی پدرم بـود که دوسـت نداشـت، کار کنـم. دوم در برابـر جامعهی بی سـواد کـه آنهـا هـر زنـی را کـه در بیـرون کار کنـد، بـد مـی بینـد و نـگاه بدبینانـه دارد. هـر خانم شـاغلی را فاسـد قلمداد مـیکنـد و مبارزهی سـوم که سـخت ترین نوع مبـارزه برای یـک زن اسـت، مبـارزه در برابـر نکتایی پوشـانی اسـت که در ظاهـر روشـنفکر بـه نظر می رسـند. امیـدوارم درایـن مبارزه، نسـل امـروز مـا پیـروز شـود، دربرابـر طالـب هایی با پوشـش جدیـد. طالبـان، ایدئولـوژی شـان را بسـیار واضـح گفتنـد که حضـور زنـان را نمـی خواهنـد، در سیاسـت و امورعمومی، اما امـروز کسـانی هسـتند با افـکار طالبانـی و پوشـش جدید که بـه نـام زن پـروژه میگیرنـد، به نام دموکراسـی مـی خواهند اسـتفاده ی ابـزاری از زنـان بکننـد و اگـر زنـی مطیـع نشـد، شـروع مـی کننـد بـه تهدیـد و تـرور شـخصیت آنهـا. اینهـا همیشـه زنان را از نظر شـخصیتی میکشـند و مرد را از نظر فیزیکـی حـذف می کننـد. امیدوارم مـا در این مبـارزه، پیروز شـویم، امـا ایـن مبارزه فـردی و بـه تنهایی تأثیرگذار نیسـت. بایـد منسـجم، نظام منـد و سیسـتماتیک مبـارزه کنیم.
شـما در حکومـت فعلی کار مـی کنید، چقـدر ظرفیت وجـود دارد در حکومـت بـرای حضـور فعـال زنـان؟
مـن همیشـه مخالف تبعیـض مثبت بـودم درافغانسـتان؛ زیرا اگـر کسـی بخاطـر زن بـودن اسـتخدام مـی شـود، نـه لیاقت و کارآیـی خـودش؛ آن زن ابـزار قـرار مـیگیـرد کـه ایـن جفاسـت بـه نسـل آینـده و شایسـتگی. چـون زنـان ضعیـف حمایـت مـیشـوند. زنـان قـوی بـا توانایـی خودشـان پیـش مـیرونـد و در اداره ای کـه مـن کار مـیکنـم. خوشـحال هسـتم کـه در رقابـت آزاد و بـا شایسـتگی خـودم، کارمند آن اداره شـدم و مـا بـرای مشـارکت سیاسـی زنـان کار کردیـم، ٰاما سـه مشـکل عمده سـد راه زنان وجـود دارد. موضـوع اول، مشـکلات خانوادگـی اسـت. دوم، مسـئله ناامنـی در کشـوری کـه در بعضـی جاهـا بارهـا اعـلان دادیـم بخاطـر یک پسـت، امـا خانمـی حاضـر نشـد بـه آنجـا بـرود، بخاطرعـدم امنیـت. سـوم ظرفیـت؛ تعـدادی از زنـان کـه خواهـان کار هسـتند اما ظرفیـت علمـی ندارنـد و کسـانی کـه ظرفیـت علمـی بالاتـر دارنـد، حاضر نیسـتند؛ در دولت کار کنند. آنهـا کار در انجوها بـا معـاش بیشـتر را ترجیـح مـیدهنـد، ولـی بـا آن هـم، ما والـی زن داشـتیم و داریـم. ولسـوال داریـم از زنـان. شهردار داریـم. بـرای سـهیم سـازی زنـان در رهبـری و تصمیم گیری تا حـدودی کار شـده اسـت.
تهدیـدی را که مطرح کردیـد درمورد طالبـان نکتایی پـوش کـه زنان را بـه لحاظ شـخصیتی ترور مـی کنند و بـا توجـه به حضـور سـمبولیک و عـدم تأثیرگذاری زنـان در سـاختارهای حکومتـی، بـه نظـر شـما خطر برگشـت بـه عقب وجـود دارد؟
به هیـچ وجه ما بـه عقب برنمـیگردیـم. بخاطـر اینکـه ما توانسـتیم یک نسـل از خانمهای تحصیلکـرده را تربیـت کنیـم و حمایت سـازمان ملل از حضـور فعـال زنـان بـه نحـوی، بخاطـر همین اسـت کـه حتا گـروه هـای تروریسـتی، یـک تغییـر در رویکردشـان نسـبت بـه زنـان آورده اسـت، امـا بسـتگی بـه زنـان دارد کـه چگونه از فرصـت هـای پیـش آمـده اسـتفاده کننـد. زنانـی کـه وارد سیاسـت و حکومـت مـیشـوند، بایـد بـه ایـن سـوال جـواب بدهنـد کـه نماینـدهی زنـان هسـتند یـا نماینـدهی محـروم زجرکشـیده یـا نماینـدهی حـزب و قومانـدان. در طـول یـک و نیـم دهـهی اخیـر، اگـر زنـان نتوانسـتند، برای یـک تغییر تأثیرگـذار باشـند، دلیلـش عـدم انسـجام زنـان در سیاسـت و حکومـت بـوده اسـت. زنان کـه در رده های بلنـد حکومت راه پیـدا کردنـد، اکثرشـان تبدیـل شـدن به رقبـای ناسـالم برای همدیگـر و درعیـن حـال، رابطه زن شـاغل بـا زن خانه دار به گونـه ی کامـل قطـع شـده بـود. بحث دیگـر حل شـدن زنان در سـاختارهای سیاسـی حکومـت اسـت و این حـس که تنها زنـی باشـند، در یـک موقعیـت کـه زن دیگـری با او نباشـد و ایـن وضـع حتـی در نهاد هـای مدنـی ما وجـود دارد. تمـام زنـان دوسـت دارنـد، بـه زنـی کمک کننـد کـه بینی یا گـوش او بریده شـده اسـت اما دوسـت نـدارد، از زنـی حمایت کنـد کـه کاندیـدا بـرای وزارت اسـت. بخاطـر همین بـود که بارهـا زنـان در پارلمـان معرفـی شـدن ولـی رای نیاوردند، در حالیکـه زنـان بـه انـدازه کافـی در پارلمـان داریـم و فعالیـن حقـوق زن زیـاد اسـت و فعالیـن رسـانه ای هـم کـم نیسـت ولـی بـا همـه اینها چرا یـک زن قوی نمـی توانـد رای بیاورد؟
یـا قانـون منـع خشـونت علیه زنـان چرا بـه تصویب نرسـید؟ اینها همـه بیانگـر پراکندگی وعدم انسـجام زنان اسـت. همه مـیخواهنـد، حـق بگیرنـد اما صداهـا متفاوت اسـت.
دورنمـای زنـان را در آینـده کشـور، چگونـه بررسـی مـیکنیـد؟ آیـا انسـجامی کـه نـام بردیـد بـه وجود خواهـد آمد، برای سـاختن یـک آینده مشـترک؟
من بعـد از قضیـه فرخنـده بسـیار امیدوار به انسـجام زنان شـدم، بخصـوص بـرای سـاختن یـک آیندهی بهتـر برای زنـان و زمانی کـه مـا تابـوت فرخنـده را انتقـال مـی دادیـم؛ همـه فکر میکردنـد کـه فرخنده تنها نیسـت. بـا تمام پراکندگـی هایی که وجـود دارد امـا در مـورد فرخنـده همـه ما یکجا جمع شـدیم و دادخواهـی هـا صـورت گرفـت، در مورد کشـتن فرخنده که چهـرهی واقعـی جامعـهی ما را در برخورد با زنان نشـان داد.
امـا ایـن همـدردی بازهـم بـه گفته ی شـما با کسـی اسـت کـه ازمیان مـا رفتـه. مثل همـان بینـی بریدن هـا و گـوش بریدن هـا که تعـدادی از زنان بـه حمایت از حقـوق آنها برخاسـته انـد اما از یـک خانمی که میخواهد، سـهمی در قـدرت سیاسـی بگیـرد و کاندیدا شـود در یک پسـت، میتوانیم بگوییم کـه زنان فعال از ایـن دسـته حمایت نمـیکنند؟
مـیخواهـم همین را بگویـم، امـا فـرق کـرده دیدگاههـا، البتـه هنوز هـم در بعضی از مـوارد، پراکندگـی هـا وجود دارد. ما نتوانسـتیم نشسـتهای زنانـه را راه انـدازی کنیـم. کارهـای دیگـری انجام شـد. نمونه اش همیـن نشـریه شـما کـه نه پروژه اسـت و نـه کار دیگری، بلکـه فکـر یک زن اسـت کـه به شـکل هفته نامه ظهـور کرده اسـت. گـروه هـای مختلفی کـه دادخواهی میکننـد در مورد زنـان، امـا یک چیـز را نبایـد فراموش کـرد که زنـان اروپایی، وقتـی هشـت مـارچ را بنیـان گذاشـتند، دادخواهـی و مبارزه شـان را از فابریکـه شـروع کردنـد و تأثیـر گـذاری آن، قابـل مقایسـه نیسـت بـا نتیجـهی کار مـا خانـم ها کـه دادخواهی را از آشـپزخانه شـروع مـی کنیـم. بعـد فکرمـان را در جامعه به شـکل تجمعات، انجمن ها و تشـکیل یکسـری گـروه هایی در جامعـه بـرای دادخواهـی آوردیـم. بـه ایـن ترتیـب، یـک نسـل بیـدار شـکل گرفـت؛ اما یک تـرس وجـود دارد که تمام فعالیـت هـا به شـبکه هـای مجازی خلاصـه نشـوند و فعالین، فقـط قهرمان فیسـبوک نشـوند، بلکـه درعمل یکسـری کارها صـورت بگیرنـد و پلهای شکسـته شـده، بین زن شـاغل و زن خانـه دار را از نـو بسـازیم. دیواربـی اعتمـادی کـه بیـن زنـان ایجاد شـده را از بیـن ببریـم و بـرای انسـجام زنـان و کار بـرای آینـدهی بهتـر تـلاش کنیم.