در سال ۲۰۰۱ میلادی پس از حملهی القاعده به برجهای منهتن و پنتاگون، امریکا و متحدانش برای مبارزه با تروریسم بینالمللی که رهبرانش در افغانستان بودند به این کشور حمله کردند.
هرچند اسامه بن لادن رهبر آن زمان القاعده جان به سلامت برد، اما افغانستان که تبدیل به لانهی تروریستان شده بود، بستری برای یک نظام مشروع و متعارف در جهان شد. مردم افغانستان که همیشه قربانی سیاست قدرتهای بزرگ بودهاند حداقل دو دهه فرصت یافتند تا در کشورشان که محل مناقشه بینالمللی و منطقهای بود، شاهد یک اجماع بینالمللی باشند.صحبت از طرح مارشال و ایجاد یک دموکراسی نمونه در منطقه بود. این فرصت ۲۰ ساله هرچند که از سوی سیاستمداران افغانستان به خوبی استفاده نشد اما بیشتر مردم این کشور به درستی از آن استفاده کردند و تلاش نمودند به عنوان ملت متمدن درکنار سایر ملل جهان استعداد و ظرفیت خود را برای عضوی فعال از جامعه جهانی بودن نشان دهند.
در این میان، زنان و جوانان افغانستان، دو قشری بودند که با جدیت تمام برای ایجاد تغییر جدی در زندگی فردی و اجتماعی شان کمر بستند. با آنکه افغانستان هیچگاه شاهد آرامش واقعی و به تمام معنا نبود و همیشه سایهی ترس جنگ و انفجار و انتحار در همه جای کشور وجود داشت، اما مردم افغانستان از بامداد تا دیروقت شب در تکاپو و تلاش بودند.دانشگاههای خصوصی که شمارشان به دهها رسیده بود از صبح زود تا نیمههای شب باز بود، صدها رسانهی سراسری و محلی توسط جوانان راهاندازی و فعال شده بود، شرکتها و مشاغل کوچک و بزرگ در حال افزایش بود و بخش خصوصی اندکاندک پا میگرفت.
از آغاز دهه دوم یعنی سالهای ۲۰۱۰ تغییر رویکرد و تغییر روایت جهان از حضورش در افغانستان شروع شد.سیاستمداران کاخ سفید تعریف از تروریسم و مبارزه با آن را تغییر دادند. کمکم شروع کردند که تروریسم از دید امریکا القاعده بوده که بعد از کشته شدن رهبر آن دیگر از بین رفته است. کمکم طالبان در ادبیات رهبران جهان از چنبرهی تروریسم حذف شد. حامد کرزی به عنوان طرف افغانستان با جامعه بینالمللی پا را از این هم فراتر گذاشت و گروهی را که هرروز با انفجار و انتحار مردم غیرنظامی را میکشتند و تأسیسات عامه را نابود میکردند، برادر خطاب کرد.
این روند با مذاکرات دوحه به اوج خود رسید و زلمی خلیلزاد به عنوان نمایندهی تامالاختیار امریکا با جا انداختن روایت«طالبان تغییر کرده است» زمینه را فراهم کرد تا در تمامی کشورهای منطقه فرش سرخ پذیرایی از طالبان پهن شود.سرانجام افغانستان دوباره به کام گروه ترویستی طالبان سقوط کرد.
طالبان تمام قد و مقتدر بازگشتند. پس از اندکی دادگاههای صحرایی را از سرگرفتند، زنان را مرحله به مرحله از کار، تحصیل، سفر و سرانجام حتا از تفریح و ورزش منع کردند. قتلهای زنجیرهای افسران و سربازان نیروهای امنیتی، فعالان مدنی، زنان و خبرنگاران ادامه یافت و جهان نظاره کرد، محکوم کرد و ابراز نگرانی نمود. در این مدت به رغم این همه وحشت عریانی که طالبان به راه انداختهاند رهبران جهان تعریف روشنی از گروهی که یک ملت را گروگان گرفته و یک رژیم کامل آپارتاید جنسیتی را استحکام بخشیده، نداشتهاند. بلکه فقط گاهی چهرههایی مانند خلیلزاد که عامل اصلی این فاجعه هستند با توجیه اینکه «طالبان همه یکسان نیستند» تلاش کردهاند به جهان بگویند که شماری از طالبان نسبت به شمار دیگر کمتر طالب اند و جهان میتواند با تعامل به گروهی که کمتر طالب اند، طالبان تندرو را مهارکنند؛ چیزی که تجربهی طالبان و تجربهی نظامهای توتالیتر در مجموع خلاف آن را ثابت کردهاند. تجربهی جهانی نشان داده است که دیکتاتورها اصلاح نمیشوند، مگر اینکه برچیده شوند یا سقوط کنند.
در این میان نیکی هیلی، نمایندهی پیشین ایالات متحده امریکا در سازمان ملل متحد ضمن اعلام نامزدی خود برای ریاست جمهوری امریکا، طالبان را تروریست خوانده و به صراحت اعلام کرده است که افغانستان توسط تروریستان اداره میشود.هرچند ممکن است در مرحلهی کنونی این سخن به عنوان سخن فرد و نظر شخصی خیلی قابل توجه جهان و رسانهها نباشد، اما واقعیت امر این است که هیلی به عنوان یک سیاستمدار زن زنگ خطر را به موقع برای جهان به صدا درآورده است.
واقعیت اکنون افغانستان بسیار بدتر از چیزی است که در گزارشهای رسمی سازمان ملل بازتاب مییابد و یا هم به دست مقامهای شورای امنیت این سازمان میرسد. واقعیت این است که تمامی گروههایی که ابشخور مشترک اسلام سیاسی دارند و ایدهی «اتحاد امت مسلمه» از اندونیزی تا آناتولی را در سر میپرورانند دوباره در افغانستان فعال شدهاند. داعش در حال سربازگیری است، القاعده در حال تجدید سازماندهی است و گروههای دیگر مانند جنبش اسلامی ازبیکستان، تحریک طالبان پاکستان و چندین گروه تروریستی دیگر همزمان در افغانستان فعال شده و بار دیگر کشور ما را به لانهی امن تروریستهای بینالمللی تبدیل کردهاند.
اظهارات صریح نیکی هیلی به عنوان یک زن و به عنوان نامزد بالقوهی ریاست جمهوری امریکا، فرصت اندکی نیست؛ اکنون زمان آن است که زنان فعال افغانستان، جنبشهای زنان و نهادهای مدنی و نیز مردانی که واقعا به برابری جنسیتی معتقدند، این فرصت را مغتنم بشمارند و جهان را وادار کنند که موضع شان در قبال گروه تروریستی طالبان را روشن کنند.
اکنون زمان آن است که زنان افغانستان به نیکی هیلی نامه بنویسند، اسناد و مدارک لازم را برای اثبات ادعای او در تروریست خواندن گروه طالبان بدستش برسانند و به عنوان قربانیان اصلی گروه طالبان به تروریست بودن طالبان در بلندترین سطح و بلندترین استیج بینالمللی شهادت بدهند و با صدای بلند اعلام کنند که نیکی هیلی درست میگوید؛ بلی، طالبان یک گروه تروریستی است.