نیلوفر لنگر دانش آموختهی ادبیات فارسی، شاعر و نویسنده است. او از سال ۱۳۹۰ وارد فعالیتهای اجتماعی و رسانهی شده و با تجربههای مختلف کاری، فعلن به عنوان سخنگوی وزارت شهرسازی و مسکن کار میکند. در گفتگو با بانو لنگر به مسئلهای جایگاه زنان در اشعار و نوشتههای امروز کشور پرداختهایم.
بانوانیکه با اشعارشان هنجارها را میشکنند، آگاهانه عمل مینمایند و قربانی میشوند به این نتیجه رسیدهاند که رسیدن به هدف نیازمند قربانی شدن است
از چگونهگی اشعار تان بگویید؛ بیشتر با چه رویکرد میسرایید؟
یک مجموعه از شعرهایم که به تازهگی چاپ شد بیشتر غزل و کم و بیش آزاد است. رویکرد من نسبت به شعر، بیشتر رویکرد عاطفی-احساسی با یک دورنمایه زنانه بوده که بیشتر عواطف، احساسات، چالشها و موضوعات زنان در افغانستان در آنها بازتاب یافته است.
شعر و ادبیات برایتان ابزار بوده یا هدف؟
در کانکور انتخاب اولم ادبیات بود، چون نگاه من این بود؛ چیزی را بخوانم که در آن تأثیرگذار باشم. ادبیات برای من هم هدف است و هم نیاز، من میخواهم به ادبیات به وسیله ادبیات برسم. من نیاز دارم که بخوانم، بنویسم و کار کنم برای ادبیات، ادبیات هم به خاطر رشد، تحول و پیشرفت خودش به من نیاز دارد و این نیاز متقابل باید پشت ذهن هر شاعری وجود داشته باشد. من فکر میکنم که ادبیات یک بخش بسیار مهم زندهگیام بوده و همین باعث شده که من با وجود تفاوت کاری و شغلی که دارم در کنار ادبیات باشم و بمانم.
جایگاه زنان در ادبیات امروز را چگونه بررسی میکنید؟
حضور زنان در ادبیات همواره با توجه به فضا و زمینههای موجود، درخشان بوده است. هرچند که زنان، نسبت به مردان از فضا و امکانات خیلی کم برخوردار اند ولی با آن هم آثاری بسیار خوبی آفریدند و میتوانیم آنها را در بخشهای بسیار کلان ادبیات مقایسه کنیم.
ما زنهای مانند لیلا صراحت، نادیا انجمن و خالده فروغ را داریم.
از بانوان جوان؛ مهتاب ساحل، صدا سلطانی، فرنگیس سوگند و دهها دختر جوان که در حال حاضر و در همین فضا کار میکنند، با توجه به فشارهای اجتماعی و چالشهای که وجود دارد، خیلی قدرتمند عمل میکنند. ما خوشبختانه آثار خوبی از شهکاریهای زنان در جامعه خود داریم .
تعدادی ادعا میکنند که شعرهای امروز بیهدف است و در جامعه تأثیرگذاری ندارد. نظر شما در این مورد چیست؟
فکر نمیکنم تأثیرگذار نبودن شعر بحثی خیلی جدی باشد؛ برعکس با توجه به جریان و وضعیت امروز (کشتارها، هر روز جنگ و تجاوز و…) این فضاها بیشتر انسان را درونگرا میسازند. گاهی فقط با یک مصرع شعر میشود که خود را آرام بسازیم. وقتی بزرگترین حملات تروریستی اتفاق میافتد، بزرگترین تجاوز صورت میگیرد؛ آنوقت اشعار که سروده میشود و یا در قالب شعارها و نوشتهها بیرون داده میشود، به حد تأثیرگذار و ماندگار است که هیچگاه از اذهان پاک نمیشود و همه آنها را به ذهن میسپارند. بنابراین نمیتوان گفت که شعر تأثیرگذار نیست. مهمتر از همه تأثیرگذاری یک نسل روی خودش بیشتر از تأثیرگذاری روی نسل آینده است و مهم است که هر نسل روی نسل خودش تأثیرگذاری داشته باشد. مثلن وقتی مهتاب ساحل با تمام زنانهگی مینویسد به همه جرعت میبخشد و زمینهی حرف زدن را فراهم میکند و این پیام را میرساند که مانند مهتاب ساحل دیگران هم میتوانند در جامعه حرف شانرا بگویند.
وقتی زنان به صورت برهنه از عواطف و احساساتشان مینویسند، به آنها برچسبهای زده میشود و نقدهای منفی صورت میگیرد. به نظر شما این نقد و نظرها چقدر اثرگذار است روی اینکه زنان نتوانند در نوشتههای شان خودشان باشند؟
باید قبول کنیم که به خاطر تغییر آوردن و تحول آفریدن یک تعداد باید پیشگام شوند و قربانی بدهند تا تغییر به وجود بیایید. چون هر تغییر نیاز به قربانی دارد و دخترانی که در شعر همین هنجارها را میشکنند میخواهند آگاهانه قربانی بدهند تا تغییری به وجود بیاورند.
بانوان بیشتر در چه قالبهای مینویسند؟
زنان در قالبهای مختلف مانند شعر آزاد که استفاده از آن راحت تر است میسرایند. در غزل هم بسیار کارهای جدید را میبینیم، اما به صورت مشخص بیشتر دو جریان:
- جریان شعر آزاد
- غزل جدید که با رویکرد نو و شیوههای جدیدی وجود دارد
اگر فعالیتهای منسجم از بانوان و شاعران زن را در یک انسجام داشته باشیم آینده این کار را چگونه بررسی میکنید؟
چالش جدی که در افغانستان با آن روبهرو هستیم این است که تشکُل منظم نقد شعر و یک گروه ادبی متشکل از زنان وجود ندارد. هرگاه که تشکُل از زنان شکل بگیرد، امکانات خوب در دسترس شاعران زن قرار داشته باشد، یک کتلهی منسجم برای نقد ایجاد شود و فلتر مشخص نقد به وجود بیاید؛ بانوان آثار برازندهی تولید میکنند و این سازندهی یک جریان خواهد بود.