قاعدگی در جوامع سنتی افغانستان نه به عنوان یک جریان طبیعی در بدن زنان بلکه هنوز هم تابو است و زنانی که در حال سپری کردن عادت ماهیانه استند ضمن تحمل بیحالی و خونریزی ناشی از پریود، به فکر پنهان کردن آن از مردان خانواده هم هستند.
پیش از این فقط دغدغهی زنان این بود که چطور دورهی قاعدگیشان را از مردان خانواده پنهان کنند. اگر مردان خانواده متوجه میشدند هم اتفاق بدی نمیافتاد، شاید صرف زنان خجالت میکشیدند. ولی قرار نبود کسی در این مورد حرف بزند.حتا آگاهی دادن و توصیه بهداشت قاعدگی به دختران نوجوان چندان مرسوم نبود.
اما اکنون در خیابان، شفاخانهها و دیگر اماکن عمومی، اگر زنی در دورهی قاعدگی باشد، شاید نیاز شود به مردان مسلح بیگانه از پریود بودن خود خبر دهد، شاید لازم باشد کلی کلنجار برود تا به این مردان خشمگین بفهماند که قاعدگی زنان یعنی چه؟
تا همین دو روز قبل که ماه رمضان بود و مسلمانان روزه داشتند، تمامی جنگجویان و اعضای امر به معروف و نهی از منکر گروه تروریستی طالبان در هر جایی ممکن بود زنان و مردان را بخاطر همراه داشتن آب نوشیدنی یا مواد غذایی مورد بازپرسی و گاهی توهین و تحقیر قرار دهند. چرا؟ چون در ماه رمضان باید مسلمانان روزه بگیرند، اما روزه در دورهی قاعدگی بر زنان مسلمان واجب نیست. پس اول حساب بدهند که قاعدگی چیست؟
فیروزه(نام مستعار) ۲۵ ساله، یکی از زنانی است که ده روز قبل در دورهی قاعدگیاش مجبور شده بود شرمی را که سالها حفظ کرده بود بشکند و از پریود بودنش سخن بزند. البته نه به خواست خودش، بلکه برای نجات از زندانی شدن در بند طالبان.
فیروزه به نیمرخ گفت: حدود ده روز قبل در مسیر جاده دارالامان، نزدیک حوزه ششم شهر کابل داخل تکسی بودم. هوا گرم بود، من هم پریود بودم، به همین خاطر به آب بیشتری نیاز داشتم و داخل تکسی آب نوشیدم. ناگهان دو طالب تکسی را متوقف کردند و یکی از من پرسید «چرا آب میخوری؟»
فیروزه میگوید: مانده بودم چه بگویم، آنزمان که از ترس دست و پایم را نمیشناختم، ولی ایکاش میپرسیدم که مگر نوشیدن آب هم شبیه مکاتب برای زنان «تا امر ثانی» منع شده؟ ایکاش همین را پرسیده بودم. ولی تا بخواهم حرفی بزنم دیگری پرسید «روزه ره میخوری؟!» تازه متوجه شدم که اگر روزه نداشته باشیم هم باید جلوی طالبان وانمود کنیم که روزه داریم. اما کار از کار گذشته بود. حیران مانده بودم که چطوری توضیح بدهم. خیلی خجالت میکشیدم که بگویم پریود هستم و روزه ندارم. تا من با خود کلنجار رفتم که چگونه بگویم، خیلی فحش و دشنام دادند و گفتند «پایین شو که به حوزه بری، روزه ره میخوری…» وقتی زیاد توهین کردند در حالی که احساس میکردم عرق سردی بر پیشانیام نم زده، گفتم «من مریضم، روزه ندارم.»
به گفتهی فیروزه، افراد طالبان که از این اسم رمزهای زنانه چیزی نمیفهمند، اما رانندهی تکسی متوجه شد، از موتر پیاده شد و به هردو طالب توضیح داد که «مریضی» زنان یعنی چه.
ولی جنگجویان طالبان که از ظاهر شان پیدا بود تنها چیزی که در زندگی آموخته کشتن انسان و منفجر کردن انواع بم بوده، باز قناعت نکردند که «مرض استی که استی، مه میگم چرا روزه ره میخوری؟ باید د حوزه رفته جواب بتی…»
فیروزه در جنجال کلانی بند مانده بود. رانندهی تکسی فقط میدانست قاعدگی چیست و همان برداشت خودش را در گوش طالبان گفت، ولی حدیث و آیت قرآن نمیدانست تا ثابت کند که دقیقا چرا زنان در دوره قاعدگی روزه نمیگیرند.
پس از چند دقیقه جروبحث که تا آنزمان چندین تماشاچی دیگر نیز به صحنه اضافه شده بود، با پادرمیانی رانندهی تکسی و سایر مردانی که اطراف آنها جمع شده بودند فیروزه رها شد و به خانه برگشت.
اما بخاطر آن ماجرا چند روزی حالش خوب نبود و از قاعدگی نفرت پیدا کرده بود.
سامره(نام مستعار) زن حدود ۳۵ ساله است و داستان مشابه فیروزه دارد.
دو هفته قبل، خواهر سامره بخاطر سقط جنین در شفاخانه افشار بستری شده بود. سامره پایواز(همراه) خواهرش بود و در همان روزها دورهی قاعدگیاش را نیز سپری میکرد.
سامره به نیمرخ گفت هنگامی که با پلاستیکی از مواد خوراکی از بیرون شفاخانه به اتاق خواهرش میرفت در سالن شفاخانه با افراد طالبان سرخورد که لحظاتی پیشتر او را هنگام خوردن و نوشیدن در کنار خواهرش دیده بودند.
«یکی شان از من پرسید که چرا روزه نمیگیری؟ من از ترس و خجالت گفته نتوانستم که پریودم. گفتم ما اینجا مسافریم، بخاطر تداوی خواهرم آمدیم و تا رفتن به خانه روزه ما شکسته میشه.»
طالبان برای هجوم وحشت در وجود افراد معمولا قبل از هر حرفی نام «حوزه» را به زبان میآورند؛ جایی که مردم شکنجه، زندانی و چور و چپاول میشوند و حتا مکانی برای تجاوز و هرگونه جنایت دیگر است.
سامره گفت: «آنها قناعت نکردند، یکی گفت زود به شوهرت زنگ بزن یا همرای ما به حوزه بریم.»
تا سامره نام حوزه را شنیده بود، تمام صحنههای قصههایی که در مورد حوزههای طالبان شنیده بود در ذهنش مرور شدند و دیگر نمیفهمید چه بگوید تا طالبان را قناعت دهد که او هم مسلمان است ولی بخاطر عذر موجه روزه نگرفته است.
در همین اثنا یکی از داکتران شفاخانه به دادش رسید و آمده جریان عادت ماهیانه در زنان را به آنها توضیح داد و سامره را از چنگ جنگجویان طالبان خلاص کرد.
جنگجویان طالبان بخاطر ناآشنایی با زندگی و وجود انسان ممکن بیهیچ بهانه هم کسی را گرفتار، شکنجه و زندانی کند، اما قاعدگی زنان در اکثریت خانوادههای افغانستان به ویژه در روستاها، تابو است و هنوز «مریضی» و «بینمازی»خوانده میشود.
سهیلا، زن ۴۱ ساله است که چند سالی میشود از روستا به شهر آمده است. او میگوید اگرچه قدیم طالبی وجود نداشت که در قریهها از روزه و نماز زنان نظارت کند ولی «بیسوادی» و «شرم»پنداشتن عادت ماهوار باعث میشد زنان دشواریهای زیادی را تجربه کنند، به ویژه در ماه رمضان.
سهیلا میگوید: «روزه هم نداشتیم ولی چیزی هم نمیخوردیم، گاهی از مجبوری در کاهدان و یا کنار کاریز و جویبار یا داخل آشپزخانه از همه پنهان کمی آب مینوشیدیم و یا اگر نانی میسر بود. میشرمیدیم، حتا زنان کهنسال، همگی خجالت میکشیدیم.»
به گفتهی سهیلا، تمام تلاش زنان این بود که چگونه دورهی قاعدگی شان را پنهان کنند تا مردان خانواده نفهمند. حتا زنان بین همدیگر و یا به شوهر خود نیز با اسم رمز میفهماندند: «میگفتیم مریضم یا بینماز شدم و یا میگفتیم پاک نیستم، کلش از بیسوادی بود.»
دیدگاهها 1
منم از این مریض خاطره خوشی ندارم
اولین بار که پریود شده بودم مادرم نبود بخاطر تدوای کابل آمده
من در اطراف پیش پدرم بودم
تمام بدنم را درد گرفته و بود نمیدانستم چرا
روز دوم پدرم مره داکتر برد
اونجه که رفتم
داکتر زنی بود
با اینکه میفهمید من چرا درد دارم و چی باید بکنم هیچ چیز در مورد قاعدگی به من نگفت فقط گفت گرم بگر خوب میشوی
از روز که میدانم دردم بخاطر عادت بودم از عادت و زنانگی و آن داکتر خوشم نمیایه 🥲