هنوز به یاد داریم که گفتوگوهای دوحه میان آمریکا، گروه تروریستی طالبان و دولت افغانستان با یک پروپاگندای افسانهای شروع شد و با تکرار آن ادامه یافت. این افسانه همان افسانهی تغییر طالبان بود که زلمی خلیلزاد در گوش رهبران سیاسی و جامعه مدنی افغانستان به تکرار خواند و تأکید کرد که طالبان دیگر آن گروه دهه نود میلادی نیست و تغییر کردهاند.
اما عملکرد ۱۸ ماهه طالبان نشان داد که هیچ تغییر معناداری در تفکر و نگاه طالبان به جهان امروز و مسایل و ارزشهایی چون حقوق بشر و حقوق زنان دیده نمیشود. آنها همچنان یگ گروه بدوی و دشمن تمدن بشری و ارزشهای جهانشمول و منطق مروج در جهان امروز هستند.
اگر افسانهی تغییر طالبان پذیرفته نمیشد، بدون شک برای آمریکا دشوار بود تا با طالبان در دوحه به توافق برسد.توافقی که بعد از تسلط طالبان بر افغانستان کنار گذاشته شد و آمریکا به عنوان طرفی که این توافق را امضا کرده است باربار اعلام کرد که طالبان مفاد توافقنامه دوحه را عملی نمیکنند.
اشتباه جدی و استراتژیک دیگری که در مذاکرات دوحه رخ داد، این بود که خلیلزاد به عنوان نمایندهی آمریکا در این مذاکرات همیشه تأکید میکرد که توافقنامه دوحه چهار بخش دارد و همه یا هیچ است؛ به این معنا که اگر یک بخش آن از سوی یکی از طرفها پذیرفته نشود، بخشهای دیگر نیز فسخ شده تلقی میشود: این چهار بخش عبارت بود از 1.خروج نیروهای آمریکایی، 2. آزادی زندانیان دو طرف، 3. گفتوگوهای صلح بین گروه طالبان و دولت افغانستان و 4.آتشبس و حکومت گذار یا عبوری مشترک از دولت برحال و طالبان.
در عمل دو بخش آزادی زندانیان و خروج نیروهای آمریکایی عملی شدند، اما دو بخش دیگر عملی نشدند. در نتیجه محصول توافق دوحه چیزی جز فاجعه نبود. فاجعهای که پیامد آن سالهای سال دامن افغانستان را رها نمیکند و اعتبار و حیثیت آمریکا را نیز به شدت خدشهدار کرده است.
اکنون نیز افغانستان در نتیجهی رفتار نابخردانه و بدوی طالبان در تمامی زمینهها به خصوص در قبال زنان، پای جامعه جهانی را در سطوح مختلف به مذاکره و گفتوگو با طالبان کشانده است. از مسئولان یوناما گرفته تا نمایندگان خاص اتحادیه اروپا و نیز شماری از چهرهها و مسئولان نهادهای امدادرسان بینالمللی باربار با مقامهای طالبان نشسته و با آنها بر سر لغو شماری از فرمانهای طالبان به ویژه لغو فرمان ممنوعیت تحصیل دختران در دانشگاه و ممنوعیت کار زنان در نهادهای امدادرسان، مذاکره میکنند. شورای امنیت سازمان ملل متحد پشت درهای بسته جلسه برگزار کرده و سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی و مقامهای کشورهای اسلامی نیز از طالبان خواستهاند تا دستور منع دختران از دانشگاه و کار در نهادهای امدادرسان را لغو کند.
از سوی دیگر، به نظر میرسد ارسال بستههای کمک نقد هفتهوار بین ۴۰ تا ۸۰ میلیون دالری به کابل نیز تعلیق شده است. جامعه جهانی امیدوار اند این هشدارها و فشارها طالبان را متوجه کند که چه آیندهی سختی در انتظار آنها خواهد بود.
تجربه گفتوگوهای دوحه نشان میدهد که عبور از این گردونهی خطرناک برای جامعه جهانی دشوار است و این دشواری ممکن است در نهایت جامعه جهانی را وادار بر معامله بر سر حقوق اساسی زنان کند. آنها به برآورده شدن بخشی از حقوق اساسی زنان از جمله بازگشت دختران به دانشگاه و لغو ممنوعیت کار زنان در ادارههای دولتی رضایت بدهند.
ناگذیری جامعه جهانی این است که آنها نمیتوانند کمکها را به صورت دایمی قطع کنند. زیرا قطع این کمکها برای همیشه نظام بانکی و مالی طالبان را در عرض چند ماه منهدم خواهد کرد و فقری جدی که اکنون نیز دامنگیر مردم افغانستان است به مراتب شدیدتر و گستردهتر خواهد شد. این نگرانی جدی است و طالبان نیز این مسأله را درک میکنند که فقر افزایش خواهد یافت. اما آنها در فکر افزایش فقر و گرسنگی مردم نیستند؛ چنانکه ملا حسن آخوند، رییس کابینه خودخواندهیشان در نخستین ماههای تسلط طالبان اعلام کرد که رزق از جانب خداوند است و وظیفه طالبان تأمین معیشت مردم نیست.
همین منطق طالبان است که جامعه جهانی را در وضعیت دشواری قرار میدهد و خطر تعامل آنها با طالبان بر سر حقوق اساسی مردم افغانستان به خصوص زنان را افزایش میدهد و تجربه دوحه نشان میدهد معامله بر سر حقوق اساسی مردم افغانستان دور از امکان نیست.
خطر جدی این است که سرانجام جهان به حضور محدود و مشروط زنان در عرصههای اجتماعی راضی شوند و این مسأله رفتهرفته در سطوح مختلف از سوی کشورهای مختلف و نهادهای بینالمللی به رسمیت شناخته شود. به طور مثال:ممکن است جهان با طالبان توافق کنند که زنان فقط در رشتههای محدود و معین حق تحصیل دارند و کار زنان نیز صرف به چند عرصهی معدودی مانند قابلگی و پزشکی محدود شود.
این خطر زمانی جدی میشود که مشابه آن سالهای سال در جهان وجود داشته است. جمهوری اسلامی ایران در۴۳سال گذشته اجازه نداده است زنان در استدیومهای ورزشی بروند و یا در عربستان سعودی تا همین چند سال قبل زنان حتا حق رانندگی نداشتند. اما جهان هم با جمهوری اسلامی و هم با پادشاهی سعودی روابط عادی داشت.
اگر چنین تعاملی صورت بگیرد دقیق تجربه دوحه تکرار خواهد شد و پیامد آن بدون شک فاجعهبارخواهد بود. چنین تعاملی میلیونها زن افغانستان را نه تنها از حقوق اساسیشان محروم میکند بلکه حتا حق اعتراض را نیز بیشتر از پیش از زنان افغانستان سلب خواهد کرد. چنین تعاملی سبب خواهد شد تا عمر یک نظام آپارتاید جنسیتی طولانی شود و رنج آن سالهای سال جامعه افغانستان را فلج کند.
جامعه جهانی به هیچ قیمتی نباید در برابر یک رژیم آپارتاید کوتاه بیاید، بلکه همانگونه که شماری از مقامهای ارشد آمریکایی و غربی بارها اعلام کردهاند، که در کنار زنان افغانستان خواهند ایستاد، اینبار در واقعیت به حرفشان عمل کنند و در کنار زنان افغانستان بیاستند.
وضع تحریمهای واضح و مشخصی که به صورت مستقیم رهبران طالبان و نهادهای تحت اداره این گروه تروریستی را هدف قرار دهند و پیگیری جدی آن از سوی تمامی کشورها به خصوص کشورهای همسایه، یگانه راه برخورد با طالبان است.