یادداشت: با سقوط کابل به دست گروه طالبان، در کنار بحران اقتصادی، سیاسی و آموزشی، بخش فرهنگی افغانستان نیز متحمل آسیبهای جدی شده است و از دستورات تندروانهی این گروه تروریستی به دور نمانده و شعر گفتن نیز مانند دهها فعالیت انسانی دیگر، ممنوع شده است.
افزون بر این، با بازگشت طالبان به قدرت، هزاران نفر از فرهنگیان، شاعران و هنرمندان افغانستان نیز آواره شدند و اکنون با دشواریهای زندگی در غربت، دستوپنجه نرم میکنند.
آوارگی یکباره هزاران فعال و چهره فرهنگی، به ویژه فرهنگیان جوان که از انگیزه و انرژی بیشتری برخوردار بودند، باعث شده است که خالیگاه عمیق در عرصهی فرهنگ در داخل افغانستان به وجود بیاید و روند رو به رشد ادبیات، سینما و موسیقی متوقف شود.
نیمرخ در فرصتهای مختلف در تلاش است با نسلهای مختلف از فرهنگیان، شاعران و نویسندگان افغانستان که اکنون در غربت بسر میبرند، در مورد زندگی و فعالیتهای فرهنگی شان گفتوگو کند و به این ترتیب سهم خود را در مبارزه با سرکوب فرهنگی در زیر سلطهی طالبان ادا کند.
به این منظور، ما این هفته با شمیم فروتن، از شاعران جوان کشور که اکنون در غربت زندگی میکند، گفتوگو کردهایم و از او در مورد زندگی و تحصیلاتش، مهاجرت و شعر و جنسیت پرسیدهایم.
زندگی و تحصیلات
نیمرخ: تشکر از اینکه برای این گفتوگو وقت گذاشتید، ابتدا از خود بگویید، از تولد و تحصیلات تان.
شمیم فروتن: صمیمانه از شما سپاسگزارم که فرصت چنین گفتوگویی را فراهم کردید. در پاسخ به پرسش شما باید بگویم، سال تولد که درج شناسنامهام شده است ۱۳۷۳ خورشیدی است؛ اما قصهای پشت این سال نهفته است که حالا برایتان تعریف میکنم.
مادرم برای اینکه خودش از تحصیل محروم بوده و نتوانسته آرزوهایش را دنبال کند، تمام تلاشش را به خرج داده که هرچه سریعتر من بتوانم درسهایم را شروع کنم، به گفته مادرم در حالی که هنوز هفت سال نداشتم و برای مکتب رفتنم خیلی زود بود، طبق قوانین آن سالها، برای وارد شدن در مکتب، مادرم با تلاشهای فروان برایم شناسنامه هفت سالگی تهیه کرده و من به همین ترتیب وارد مکتب شدهام.
مکتب را در لیسه امالبنین کابل شروع کردم و در همین مکتب به پایان رساندم؛ اما این سالها از دشوارترین سالهای زندگیام به شمار میرود، زیرا از اثر فقر و تنگدستی مجبور شدم که در کنار درس و مکتب، روزها و شبهایم را در پس کارگاه قالین بافی شبیه عنکبوتی با تارهای رنگرنگی گره بزنم.
با آنکه نتوانستم کورسهای آمادگی کانکور را در آنسالها تعقیب کنم؛ اما خوشبختانه بعد از سپری کردن امتحان کانکور وارد دنیای ادبیات شدم و تحصیلاتم را به درجه عالی در دانشگاه تعلیم و تربیهی کابل، تا مقطع کارشناسی(لیسانس) به پایان رساندم.
نیمرخ: چه شد به شعر گفتن روی آوردید و چند سال است شعر میگویید؟
فروتن: با وارد شدن در دنیای ادبیات، چنان رابطهی شعر با حال من بیاندازه شد که با آن میانهی خوب نتوانستم در مقابل شعر بیتفاوت بمانم. در حقیقت شعر من را سرود، نه من شعر را و به مرور شعر خالصانهترین عشق و دغدغهی زندگی برای من شد. به همین سبب شاید توانستم این دشواریها را بپیمایم و در ادامهی این کوه و کوتل جان سالم به در ببرم. با آنکه شش سال میشود به طور جدی وارد دنیای شعر شدهام؛ اما احساس میکنم سالهاست که با شعر زندگی کردهام و با شعر نفس کشیدهام.
نیمرخ: آیا تا حالا مجموعه یا کتاب شعر از شما چاپ شده است؟
فروتن: تا اکنون اثری که تحت یک نام مشخص از آدرس خودم باشد، از من به چاپ نرسیده؛ اما روی یک مجموعه از شعرهایم کار میکنم که بتوانم آن را در یک فرصت مناسب منتشر کنم.
نیمرخ: آیا شعر گفتن حرفهی اصلی تان است یا در کنارش شغل دیگری برای امرار معاش دارید؟
فروتن: در دنیای امروز، خصوصا در دنیای غرب شاعرانی وجود دارند که با فروش کتابهایشان، درآمد قابل توجه به دست میآورند، برای من اما شعر پارهای از خونم بوده و بخشی از زندگیام را شکل میدهد.
با آنکه من متخصص زبان و ادبیات پارسی هستم و تا مقطع کارشناسی ارشد در این زمینه تحصیل کردهام؛ اما از مدرک درآمد شعر زندگی نمیکنم و از لحاظ این که شعر برایم تقدس دارد، نمیتوانم شعر را از منظر یک حرفه ببینم، تا اکنون از شعر دستاورد مادی نداشتهام، اما دستاورد معنوی آن برایم بینهایت بوده است.
از نگاه شغلی، در نخست معلم زبان و ادبیات بودم و در سالهای اخیر همچنان به عنوان روزنامه نگار در چندین روزنامه کار کردهام. اکنون که در دنیایی مهاجرت به سر میبرم مشغول تحصیلاتم هستم.
مهاجرت و زندگی در غربت
نیمرخ: چه شد که مهاجر شدید و اکنون کجا زندگی میکنید؟
فروتن: ۱۵ آگست سال ۲۰۲۱ فصل ریختن آرزوهایم بود و اتفاقات ناخواسته که منجر به ترک افغانستان شد. در ۲۵ آگست بود که ترک وطن را به مثابهی یک اجبار سنگین با تمام وجود تجربه کردم و شبیه آدمی که با خودش بیگانه باشد، وطن را به مقصد کشور ایتالیا ترک کردم. اکنون که از این مهاجرت نزدیک به دوسال میگذرد، در کنار خانوادهام در کشور ایتالیا زندگی میکنم.
نیمرخ: مهاجرت چه تأثیری روی شعر گفتن تان گذاشته است؟ به عبارت دیگر، محتوای شعر شما در کابل و حالا در غربت، چه تفاوتی پیدا کرده است؟
فروتن: زمان و مکان تاثیر قابل ملاحظهای بالای شعر هر شاعر دارد که برای من نیز چنین بوده. این مهاجرت ناخواسته نه تنها در زندگی شخصی من تحول قابل توجه به همراه داشت؛ بلکه شعرهای من نیز از لحاظ محتوایی با تغییر در نگرش به همراه شده است.
نیمرخ: چالشهای یک زن شاعر از افغانستان در مهاجرت چیست؟
فروتن: در قدم نخست مهاجرت پیچیدگیهای فراوانی در زمینهی اجتماع، فرهنگ و زبان به همراه دارد. مواجه شدن با چالشهای فرهنگی و زبانی، دوری از فامیل و دوستان، بروز تنشهای روانی و هویتزدایی، همه و همه از جمله فشارهای هستند که میتوانند تاثیر مستقیم بر شعرهای شاعران داشته باشند. اما در کنار این همه چالشها برای شاعران همچنان فرصت جدید برای ارتقای ظرفیت به عنوان یک تجربهی جدید نیز مساعد است که با استفاده از زمان و مکان یک شاعر میتواند ویژگیهای جدید را در شعرهای خود بیفزاید.
شعر و جنسیت
نیمرخ: آیا با شاعران به دادخواهی برای زنان افغانستان در زیر سلطهی طالبان برخواستهاید؟ شعری گفتهاید در این مورد؟
فروتن: تنها ابزاری که ممکن است یک شاعر و نویسنده در اختیار خود داشته باشد قلمش است و شاعران میتوانند از شعرها و نوشتههایشان به عنوان یک ابزار قدرتمندی در چنین مبارزات استفاده کنند، همانگونه که نیما یوشیج با اشعار خود به مبارزه پرداخت.
من نیز بارها از راه دور با نوشتهها و اشعار خود صدا بلند کردهام؛ اما متاسفانه اکنون چشمها کوراند و گوشها کر.
نیمرخ: نقش شعر را در مبارزه با ستم جنسیتی چگونه میبینید؟
فروتن: به باور من با توجه به شرایط پیچیده افغانستان، شعر میتواند نقش مهمی در مبارزه با ستم جنسیتی داشته و به عنوان یک ابزار قدرتمندی صدای زنان افغانستان باشد.
شعر میتواند به زنان کمک کند که آنها با اندیشههای مختلفی به مبارزه بپردازند، همچنان شعرهای اعتراضی در این وضعیت بحرانی میتوانند صداهای باشند که در جامعهی امروزی سانسور شدهاند.
نیمرخ: رسالت شاعران افغانستان در وضعیت کنونی چیست؟
فروتن: رسالت شاعران در وضعیت کنونی بیان احساسات و تجربیات شان در قالب شعر است و اکنون که جامعه افغانستان از همه ابعاد دچار تزلزل شده است، لااقل رسالت شاعران ایجاب میکند که به حفظ و نگهداری ادبیات و فرهنگ افغانستان کمک کنند و نگذارند که این فرهنگ و ادبیات چندین هزار ساله، دچار نابودی شود.