ولایت میدان وردک مرکز نُه گانهٔ ولسوالیهای این ولایت که در چند قدمی کابل موقعیت دارد، یکی از فضاهای اخمآلود کاری برای باشندگان ولایت میدان وردک میباشد و شاید برای بعضیها فضایی خوشایند باشد. اما برای سه ولسوالی هزارهنشین ( حصهٔ اول بهسود، مرکز بهسود و دایمرداد ) مرکزیت این ولایت یکی از بدترین مکانهایی است که باشندگان این سه ولسوالی همیشه دعا میکنند تا روزی کارشان به ادارههای این ولایت بند نباشد. در کنار دهها مشکل مردم، این ولسوالیها زمانی که برای کارهای اداریشان عازم این ولایت میشوند، فاصلهٔ راهی را باید طی کنند که بهتر است کار اداریشان را در ادارات کابل طی مراحل نمایند. ولی این ممکن نیست، زیرا قانون سلسله مراتب اداری این امکان را از مردم گرفتهاست. به هر قیمتی که شده صدها توهین، تحقیر را باید به جان و دل خرید و از هفت خان رستم این ولایت گذشت و این فضای بد طینت را ترک کرد، با آنکه تقریباً ۵۰ درصد نفوس این ولایت را هزارهها تشکیل میدهند ولی در تمام ارگانهای دولتی این ولایت بیشتر از چند نفر انگشت شمار کسی را نخواهی پیدا کرد که در اینجا به کار گماشته شده باشد. شاید همین موضوع چالش عمدهای باشد که مردم هزاره را در این ولایت با مشکلات زیادی رو بهرو ساختهاست.
با آنکه ۹۹ درصد مردم هزارهٔ این ولایت به زبان پشتو آشنایی ندارند، ولی زبان مراسلات و کاغذهای اداری اینجا به زبان پشتو نوشته میشود و صدها پشتون که زبان فارسی را میدانند، از روی تعصب قومی خود همراه هزارهها پشتو حرف میزنند چهبسا زبان پشتویشان را غلیظتر میکنند و همچنین زمانی که وارد ادارههای دولتی اینجا میشوید، هزاران دید نفرت و تعصب نثارت گردیده که خاطرات تلخ را در تمام زندگیات به ارمغان میگذارد.
همین دید نفرت و برتربینی و کوچک شماری است که باعث ایجاد دهها مشکل برای مردم ولسوالی سه گانهٔ هزارهنشین این ولایت گردیدهاست و زمینهٔ رشد فساد، رشوه، تعصب، توهین، تحقیر و سرگردانی مطالبههای غیر انسانی را فراهم کرده و در طول تاریخ، دست دلالان و کمیشنکاران و استفاده جویان خودی و غیر خودی هزارهها را تا آخرین حد ممکن نیز بالا نگه داشتهاست و از مردم بهگونههای متفاوت قربانی میگیرد.
یکی از قربانیان این عوامل یاد شده، شیما دختر هزارهٔ ولسوالی مرکز بهسود میباشد. «شیما » بعد از ختم درس مکتب، درس را در دارالمعلمین حمایوی مرکز بهسود نیز به پایان رساند. او زمانی که در دارالمعلمین درس میخواند، همزمان در کنار درسهایش، کاری را قبل از ظهرها در کلینیک راقول در نزدیکیهای خانهشان پیدا کرد و مدت چند سال بود که بهعنوان واکسیناتور در این مرکز صحی وظیفه انجام میداد. شیما نامزد داشت و قرار بود در همین نزدیکیها با آمدن نامزادش از ایران عروسی نموده و به خانهٔ بختشان بروند. در اوایل زمستان همین سال، سیمیناری به ارتباط واکسن در ریاست صحت عامهٔ میدان برگذار شد. تمام واکسیناتوران از ولسوالیها خواسته شدند تا سیمینار چند روزه در این ریاست را فرا بگیرند. در همین روزها که شیما بعد از ختم درس، از میدان به کابل میرود یکی از کارمندان ریاست صحت عامهٔ میدان وردک که کارمند مافوق شیما در ریاست کارمند و از جامعهٔ پشتون میباشد، از ایشان خواهش میکند که با او بیاید در ساحهٔ کوتهسنگی چند لحظهای را در هتل نشسته، چای خورده و قصه کنند.
شیما شاید این دعوت را بهعنوان همکار قبول کرده باشد ولی این امر غیر ممکن است، چون تا به حال هم وضعیت برخورد اجتماعی که در ولایت میدان وردک حاکم است و نسبت گذشتههای تاریخی و تعامل اجتماعی که در زمانی «دره میدان» درهٔ مرگ بود، یک انسان هزاره یک انسان پشتون را و بر عکس آن، به دیدهٔ نفرت میدید و هیچ امکان ندارد که یک پسر پشتون بر عواطف و احساسات یک دختر هزاره چنان گرم باشد که دعوتش را قبول کرده، در رستوران هتل کنارش نشسته، چای بنوشند و قصه کند، این امکان بهصورت قطعی غیر ممکن است.
آنچه که هویدا است و در بالا ذکر شد، احتمالاً کارمند پشتون ریاست صحت عامهٔ میدان شیما را مجبور کرده که بیاید در هتل و در کنار ایشان چای نوشیده، چند لحظهای قصه کنند. شیما که مجبور شده این دعوت را پذیرفته و یک دختر هزاره در کنار پسر پشتون در کوتهسنگی در رستورانی نشسته و چای مینوشند و قصه میکنند. در همین لحظه کارمندان استخبارات طالبان وارد رستورانت شده، هر دو نقر را دستگیر نموده، آنها را به جرم ارتباط نامشروع به زندان میاندازد. خانوادهٔ شیما بعد از روزها سرگردانی، ایشان را در زندان طالبان پیدا کرده و هر کاری میکنند، نمیتوانند ایشان را از زندان خلاص کنند و بهشرط اینکه شیما همان همکار مافوقشان را بهعنوان شوهر قبول کند.
شیما که نامزد داشت و با ایشان نکاح شرعی شده بود، اکنون قربانی تعصب مکان و دسیسهٔ همکار مافوقاش گردید و دردآورتر این است که قربانی شریعت طالبانی نیز قرار گرفتهاست. وی باید با همکار مافوقاش که صاحب زن و فرزندان نیز میباشد ازدواج جبری نماید. سرنوشت زندگی شیما بعد از این به کجا میانجامد، معلوم نیست که نیست.
پریود در تاریخ، اساطیر و ادیان
این مطلب براساس مصاحبه با محمد حسین فیاض، پژوهشگر علوم دینی و بررسی مقاله عصمت شاهمرادی در مورد تبعیض مثبت به نفع زنان با تاکید بر حقوق شهروندی، نوشته شده است. مساله پریود و زایمان...
بیشتر بخوانید