نیمرخ
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
حمایت مالی
نیمرخ

دختری دانشجو؛ خسته‌ و آشفته به دنبال سرپناهی در پس‌کوچه‌های کابل

  • نیمرخ
  • 9 حوت 1400
kabul

روایت یکی از دانش‌جویان دانش‌گاه کابل

من یکی از دانش‌جویان دختر در دانشگاه کابل هستم، بعد از شنیدن خبر باز‌گشایی دانش‌گاه‌ها، با امید و هیجانی بسیار به کابل آمدم. اما فراموش کرده بودم که حالا همه چیز فرق می‌کند. هیچ‌جایی برای رفتن نداشتم، دو روز از بام تا شام برای پیدا کردن سرپناه به همهٔ خواب‌گاه‌های خصوصی سر زدم.

به گفتهٔ مسئولان خواب‌گاه‌های خصوصی، به آن‌ها از سوی جنگ‌جویان امارت‌اسلامی اخطار داده شده که حق باز نمودن خواب‌گاه‌های دخترانه را ندارند. خواب‌گاه‌هایی که قبلاً در آن دختران زندگی می‌کردند بعد از سقوط کابل به  پسران اختصاص داده شد. یکی از مدیران خواب‌گاه دخترانه گفت؛ ما امکانات لازم را داریم که مکان برای دختران دانش‌جو آماده کنیم اما تا هنوز از ترس جنگ‌جویان امارت اسلامی نتوانستیم اقدام عملی نماییم.

بعد از یک روز خسته‌گی و سرگردانی مجبور شدم دنبال اتاقی در پس کوچه‌های کابل بگردم. به هر دروازه که زدم، با برخورد خشونت آمیزی روبه‌رو شدم، یعنی هیچ‌کسی حاضر نشد تا به یک دختر که از ولایت برای ادامه تحصیل آمده، اتاق بدهد. ناامیدی را با تمام وجودم برای اولین بار حس کردم. نمی‌دانستم به کجا بروم و به دروازهٔ کی بکوبم. به اطرافم نگاه کردم، فکر کردم همه مرا سنگ‌سار می‌کنند. چون روح و قلب‌ام شکسته شده بود، خودم را برای اولین بار در کشور خود بیچاره و بیگانه حس نمودم. نمی‌فهمیدم از کی کمک بگیرم. آخر این چی وضعیتی است؟ حدود نیم ساعت به فکر فرو رفتم، اشک‌هایم بی‌خود جاری بود. اصلاً در زندگی تصور چنین روزی را نداشتم، اما روزگار است که به تو می‌فهماند. اینترنت موبایل‌ام را روشن نمودم و اطلاعیهٔ دانشگاه کابل را دیدم که در آن از از جداسازی تایم‌های درسی دختران و پسران خبر داده بود، و هم‌چنان آرایش و آوردن موبایل که قابلیت عکس گرفتن را داشته باشد، برای دختران را ممنوع اعلام کرده بود. انگار ذهن خسته و درمانده ام بیشتر مچاله شد عصابانی و آشفته شدم و از خودم پرسیدم چرا این همه محدودیت، توهین و تحقیر؟ آن دختری که با تمام مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاضر به تحصیل است تا بتواند در آینده به مردم و جامعهٔ خود خدمت نماید، چرا اینقدر سرکوپ می‌شود؟

 دوست دارم در این متن به گروه تروریستی امارت اسلامی بگویم، شما نمی‌توانید من را محدود نمایید، هرگونه قوانین که می‌خواهید وضع نمایید. من و همه‌ی هم نسل‌هایم دست از تلاش، مطالعه و مبارزه علیه تفکر سیاه شما بر نمی‌داریم. چرا دختران نمی‌توانند خواب‌گاه داشته باشند؟ این تفکر بسته و متحجرانه شما نمی‌تواند مسیر رسیدن به روشنایی و روشنگری را برای نسل دختران آگاه امروز افغانستان مسدود کند.  شما از زنان آگاه، تحصیل کرده و مستقل و می‌ترسید و ما این ترس را هر روز بیشتر می‌کنیم.

با چنین عملکردهای‌تان می‌خواهید صدای زنان را خاموش کنید؟ اما نمی‌دانید که من با ارادهٔ محکم‌ترحرکت می‌کنم. من از جنسیت‌ام حرف نمی‌زنم، من از انسان بودن‌ام حرف می‌زنم. من زن افغانستانی هستم،برای حقوق انسانی ام مبارزه می‌کنم.

همچنان بخوانید

روزهای رنگی دانشگاه کابل

تحمیل سیاهی؛ توهین و تحقیر دختران در خوابگاه دانشگاه کابل

عفو بین‌الملل: اخراج دختران از خوابگاه دانشگاه کابل بسیار نگران کننده است

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: دانشگاه کابل
به دیگران بفرستید
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
حمایت مالی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است
گفت‌وگو

در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است

7 حوت 1396

ویدا ساغری به دلیل مبارزات پیوسته اش، در زندگی شخصی و کاری خود تجارب یکسان دارد. دیدی از بالا به پایین، برخورد غیر عقده‌مندانه و راه حل یابی برای کاهش آسیب، باعث پیروزیی مبارزه او...

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
روایت

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
تجربه‌ی دردناک نخستین سکس
روایت

تجربه‌ی دردناک نخستین سکس

27 میزان 1399

نویسنده: آژفنداک محفل نکاحم بود و از خوشی در لباس نمی‌گنجیدم. همه چیز درست و ‌عادی بود و قرار بود یک زندگی عالی داشته باشیم. من به او خیلی عزیز بودم و همین‌طوری او به...

بیشتر بخوانید

فراخوان همکاری؛
رسانه نیمرخ بستر برای روایت زندگی، چالش‌ها و مبارزات زنان و جامعه +LGBTQ است.
ما به دنبال مطالب هستیم که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های تلخ، امیدها و جریان‌های مقاومت و مبارزات آزدی‌بخش شما از زندگی تحت حاکمیت طالبان باشد.
نوشته‌ها و آثار خود را در قالب متن، صدا، تصویر و ویدیو برای ما ارسال کنید. ارسال مطالب

  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Menu
  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Facebook Youtube Instagram Telegram

۲۰۲۴ نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
EN