روایت یکی از دانشجویان دانشگاه کابل
من یکی از دانشجویان دختر در دانشگاه کابل هستم، بعد از شنیدن خبر بازگشایی دانشگاهها، با امید و هیجانی بسیار به کابل آمدم. اما فراموش کرده بودم که حالا همه چیز فرق میکند. هیچجایی برای رفتن نداشتم، دو روز از بام تا شام برای پیدا کردن سرپناه به همهٔ خوابگاههای خصوصی سر زدم.
به گفتهٔ مسئولان خوابگاههای خصوصی، به آنها از سوی جنگجویان امارتاسلامی اخطار داده شده که حق باز نمودن خوابگاههای دخترانه را ندارند. خوابگاههایی که قبلاً در آن دختران زندگی میکردند بعد از سقوط کابل به پسران اختصاص داده شد. یکی از مدیران خوابگاه دخترانه گفت؛ ما امکانات لازم را داریم که مکان برای دختران دانشجو آماده کنیم اما تا هنوز از ترس جنگجویان امارت اسلامی نتوانستیم اقدام عملی نماییم.
بعد از یک روز خستهگی و سرگردانی مجبور شدم دنبال اتاقی در پس کوچههای کابل بگردم. به هر دروازه که زدم، با برخورد خشونت آمیزی روبهرو شدم، یعنی هیچکسی حاضر نشد تا به یک دختر که از ولایت برای ادامه تحصیل آمده، اتاق بدهد. ناامیدی را با تمام وجودم برای اولین بار حس کردم. نمیدانستم به کجا بروم و به دروازهٔ کی بکوبم. به اطرافم نگاه کردم، فکر کردم همه مرا سنگسار میکنند. چون روح و قلبام شکسته شده بود، خودم را برای اولین بار در کشور خود بیچاره و بیگانه حس نمودم. نمیفهمیدم از کی کمک بگیرم. آخر این چی وضعیتی است؟ حدود نیم ساعت به فکر فرو رفتم، اشکهایم بیخود جاری بود. اصلاً در زندگی تصور چنین روزی را نداشتم، اما روزگار است که به تو میفهماند. اینترنت موبایلام را روشن نمودم و اطلاعیهٔ دانشگاه کابل را دیدم که در آن از از جداسازی تایمهای درسی دختران و پسران خبر داده بود، و همچنان آرایش و آوردن موبایل که قابلیت عکس گرفتن را داشته باشد، برای دختران را ممنوع اعلام کرده بود. انگار ذهن خسته و درمانده ام بیشتر مچاله شد عصابانی و آشفته شدم و از خودم پرسیدم چرا این همه محدودیت، توهین و تحقیر؟ آن دختری که با تمام مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاضر به تحصیل است تا بتواند در آینده به مردم و جامعهٔ خود خدمت نماید، چرا اینقدر سرکوپ میشود؟
دوست دارم در این متن به گروه تروریستی امارت اسلامی بگویم، شما نمیتوانید من را محدود نمایید، هرگونه قوانین که میخواهید وضع نمایید. من و همهی هم نسلهایم دست از تلاش، مطالعه و مبارزه علیه تفکر سیاه شما بر نمیداریم. چرا دختران نمیتوانند خوابگاه داشته باشند؟ این تفکر بسته و متحجرانه شما نمیتواند مسیر رسیدن به روشنایی و روشنگری را برای نسل دختران آگاه امروز افغانستان مسدود کند. شما از زنان آگاه، تحصیل کرده و مستقل و میترسید و ما این ترس را هر روز بیشتر میکنیم.
با چنین عملکردهایتان میخواهید صدای زنان را خاموش کنید؟ اما نمیدانید که من با ارادهٔ محکمترحرکت میکنم. من از جنسیتام حرف نمیزنم، من از انسان بودنام حرف میزنم. من زن افغانستانی هستم،برای حقوق انسانی ام مبارزه میکنم.