مرضیه وفایی، روانشناس
به تازگی کارزاری در شبکههای اجتماعی در میان زنان ایرانی به راه افتاده است که قربانیان تجاوز یا آزار جنسی دست به افشاگری میزنند. آنها نام واقعی یا مستعار افرادی را که روزی به آنها تعرض داشتهاند، اما به دلایلی در برابر آن سکوت کردهاند بیان میکنند و در معرض قضاوت اجتماعی افراد میگذارند. خواندن روایتهای این زنان و شنیدن صدایشان ما را ترغیب میکند بیشتر در این باره بیندیشم و دربارهاش صحبت کنیم. این نوشتار سعی دارد دربارهی آنچه بر سر قربانی یک تجاوز میآید، اینکه چه اقدامات حمایتی میتواند به قربانی تجاوز کمک کند سخن خواهد گفت.
قربانی کیست؟ ما دربارهی فردی سخن می گوییم که حامل تصاویر، خاطرات، احساسهای پنهانی است که از یادآوری آن حتا برای خودش شکنجه میشود، او تمایل زیادی به واپسرانی آن از بخش هشیار ذهنش دارد. چه موضوعی از این دردناکتر که واقعهای به یاد بیاید که در لحظههایی مالک بدن خود نبوده است و مرزهای وجودش توسط کسی دیگر شکسته شده است و با بدنش رفتاری شده است که او ناتوان بوده است از مقابله با آن. ناتوانی، تحقیر و تجاوز…
تعریف رایجی که میتوان از تجاوز جنسی داشت برقراری ارتباط جنسی بدون موافقت و خواست و آمادگی فرد است. مسایل جنسی و رابطه جنسی یکی از حساسترین موضوعات در همهی فرهنگها در حوزهی روابط زن و مرد است. این موضوع علاوه براینکه سلامت و بهزیستی روانشناختی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. پای قضاوت اخلاق، فرهنگ، عرف و مذهب را نیز به این موضوع باز میشود. از این رو افراد در زمانی که با موضوع تجاوز جنسی روبهرو میشوند در حقیقت با ترومایی روبهرو هستند که یک موضوع را نشانه نرفته است، بلکه هویت و یکپارچگی فرد زیر سوال برده میشود.

نگاه روانشناسان به موضوع تجاوز و فرد تروما دیده چیست؟
بسیاری از واکنشهای رایجی که افراد آسیب دیده از تجاوز جنسی نشان میدهند اگر چه بسیار دردناک، اما به نوعی طبیعی به حساب میآید. در واقع تأثیر خشونت جنسی فراتر از آسیب جسمی است. تجاوز جنسی میتواند باعث احساس بیگانگی از خود و احساس ترس، شرم و تنهایی شود و به دنبال آن تجربهی کابوسها، یادآوری خودکار، ناخواسته و مکرر و مکرر صحنهی آسیب که رنج زیادی را برای فرد تروما دیده به همراه میآورد.
یکی از مهمترین احساسهای همراه با قربانیان تجاوز، احساس خشم، شرم، ترس و احساس گناه است. در واقع تجربه طیفی از هیجانات متناقضی که ممکن است پردازش موضوع و حل شدن تروما را دشوار می کند.
احساس شرم و گناه غالبن به دلیل تصور قربانی از این موضوع است که بار واقعهی روی داده به دوش اوست. بنابراین؛ مسإولیت رفتار متجاوز به عهده اوست. او به نوعی خود را مقصر این موضوع میداند. شاید به همین دلیل ترجیح افراد در این موقعیت این است که دربارهی این موضوع پنهانکاری کنند و حتا به این فکر میکنند آن را مانند رازی تا آخر عمر حفظ کنند. اما این سکوت، کمکی به آنها نمیکند و تا زمانی که در مورد آن صحبت نکنند احتمال کمی وجود دارد بار تروما را کم کنند. اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) رایجترین پیامدهای آسیب روانی در بین قربانیان تجاوز است.
اگر شما خود تجربه تجاوز را داشتهاید چند پیشنهاد برای شما وجود دارد:
اگر این اتفاق در سالهای دور یعنی در دوران کودکی یا نوجوانی روی داده است میتواند اثر پیچیده و عمیقتری بر شخصیت و بهزیستی روانی شما گذاشته باشد. ممکن است در حال حاضر در حوزههای روابط و صمیمیت، دلبستگی، مسایل جنسی و رضایت جنسی در زندگی مشترک با مشکل روبهرو باشید. بهتر است با یک روانشناسی که در حوزهی تروما کار میکند و در این زمینه آموزش دیده است صحبت کنید. تا به شیوهای مناسب به ترومای حل نشدهی شما در محیطی امن پرداخته شود.
اگر در دوران برزگسالی و یا به تازگی برای شما این اتفاق افتاده است:
صحبت کردن شما با یک فرد امن به ویژه روانشناس و متخصص آموزش دیده که بتوانید ارتباط حرفهای امنی با او برقرار کنید مهم است. احتمال زیادی وجود دارد که احساس گناه، شرم، خشم به خود و خشم به فرد متجاوز، اجازه ندهد زندگی و روابط خود را به درستی مدیریت کنید. در واقع پنهان کردن این موضوع فقط باعث میشود وزن احساس گناه را در خود بیشتر کنید باری که همیشه همراه شما میماند.
آنچه ما به عنوان شنونده یا اطرافیان فرد قربانی باید بدانیم:
نخست؛ فرد آسیب دیده از تجاوز هر چقدر که پس از حادثه حمایت اندک شود بار فشار روانی بر او بیشتر میشود. زمانی که اطرافیان و افراد نزدیک فرد درک و حمایت مناسب از او داشته باشد شرایط مناسبتری برای پشت سر گذاشتن و بازسازی خویش، پس از واقعه فراهم میشود. پس به عنوان حامی کنار فرد آسیب دیده باشیم.
دوم؛ بله بهتر است فرد قربانی دربارهی واقعه و رنجی که میبرد حرف بزند، اما ذکر چند نکته مهم است: بهتر است فردی را انتخاب کرد که راز نگهدار، با ثبات و قابل اعتماد و ایمن است. به تصمیم و مرزهای شخصی او قوین احترام بگذاریم. هیچ کس اجازه ندارد بدون خواست و تصمیمش و زمانی که هنوز آمادگی این موضوع را ندارد دربارهی او افشاگری کند. همچنان او نیازمند دریافت درمان روانشناختی مناسب است. بهتر است برای ایجاد چنین فرصتی به او کمک کنیم.
سوم؛ شاید وقتش رسیده است تصور واقعبینانهتری نسبت به موقعیتی که در آن میتواند تجاوز اتفاق بیفتد پیدا کنیم. برخلاف تصور رایج، افراد متجاوز و استفادهگر لزومن افراد ناشناس و غریبه نیستند و آنها را نمیتوان از روی ظاهر و لباس و موقعیت اجتماعی شان تشخیص داد. افراد متجاوز همیشه خشن و خلاف کار نیستند. آنها میتوانند افرادی با ظاهری معمولی باشند. دوست اجتماعی، همکار، اعضای نزدیک خانواده و فامیل، دوست پسر یا همسر باشند.
سخن آخر؛ مهارت همدلی با قربانی را به جای نکوهش و سرزنش او تمرین کنیم.
همان طور که گفته شد افراد قربانی معمولن توسط دیگران سرزنش میشوند و این مسأله، دلایل مختلفی دارد از جمله آگاه نبودن افراد نسبت به تبعات مخرب و آسیب رسان سرزنش کردن قربانی.
عبارتهایی مانند اینکه: اگر خودش احتیاط بیشتری میکرد، اگر لباس مناسبی داشت یا اگر مخالفت میکرد میتوانست مانع از تجاوز شود برخی از افکار کلیشهای و رایجی است که به ذهن افراد از جمله فرد قربانی میرسد در حالی که مطالعه سوابق تجاوز نشان میدهد، افرادی که مورد تجاوز قرار میگیرند، لزومن برای متجاوز دلبری نکردهاند یا لباسهای تحریککننده بر تن نداشتهاند. بلکه فرد متجاوز در دسترسترین فرد یا آسیبپذیرترین افراد را شناسایی میکند. به عبارتی ملامت قربانی تجاوز میتواند همانا همراهی با متجاوز و کمرنگ کردن نقش مجرمانه و غیرانسانی فردی که به قربانی آسیب زده است باشد.
دیدگاهها 1
بله فرد متجاوز میتواند, خود فعال حقوق بشر باشد! چه بسا کارکنان حقوق بشری را دیده ام که خلافکارانی حرفه یی بوده اند.
در افغانستان, بشدت و قاطعانه, قربانیان را از درد و دل با روانشناسان و روانپزشکان نهی میکنم, چه بسا دیده ام که راز بیمار را فاش کرده و بخاطر درمانِ زنی به اسم و شهرتش یاد کرده و فخر فروخته اند.