افغانستان یکی از بدترین کشورها برای زنان از نگاه میزان بالای خشونتهای جنسیتی است. زنان افغانستان نسبت به بسیاری از زنان کشورهای دیگر در وضعیت رقتبارتر زندگی میکنند که با قدرتگیری گروه طالبان در سال گذشته و خلای قانون، عدم فعالیت سازمانهای حامی زنان در کنار محدود شدن آزادیهای فردی و آزادی بیان، میزان خشونتها هر روز به صورت سیستماتیک رو به افزایش است.
با وجود گستردگی خشونت علیه زنان و تبعات زیانبار ناشی از آن، پنهان نگهداشتن اعمال خشونت و پرهیز زنان از واکنش فعال نسبت به آن، یکی از مشخصات خشونت علیه زنان در تمام جوامع است. در نظام فکری مردسالار، اشکالی از خشونت مردان در خانواده طبیعی محسوب میشود و به زنان میقبولانند که زن با لباس سفید به خانه بخت میرود و با کفن سفید از آن بیرون میآید.
تبعیض و خشونت علیه زنان، یکی از معضلات آشکار و دوامدار در جامعه افغانستان است، بهطوریکه خشونت علیه زنان در خیلی از جاها با نام افغانستان گِره خورد است. بخشی از این تبعیض و خشونت ریشه در فرهنگ عمومی جامعه داشته و مربوط به یک دوره یا گروه و منطقه نمیشود.
واقعیت این است که نگرش غالب در فرهنگ جامعه افغانستان، نگرش مردسالار است و به درجات متفاوت در مناطق مختلف، نگاه حاکم به زن و فعالیتهای زنان، همواره تحقیرآمیز بوده است. با مسلط شدن گروه تروریستی طالبان بر کشور و دشمنی عمیق این گروه با برابری و آزادی زنان، خشونت علیه زنان و همچنان خشونتهای خانوادگی بیشتر از هر زمانی در حالی افزایش است. این گروه تروریستی با تفسیر و پیروی از دستورهای زنستیزانه دینی اسلام همراه با سنتهای قبیلوی از هیچگونه خشونت علیه زنان در این یک سال گذشته دریغ نکردهاند.
گروه طالبان و اکثر مردهای افغانستانی به این عقیده هستند که زنان ضعیفه، فاقد هویت و جنس دوم هستند که رسالت اصلیشان، ارضای نیازهای جنسی و عاطفی آنهاست. این نگرش با اجرایی شدن دستورهای زنستیزانه گروه طالبان در حال حاکم شدن بر فضای فکری جامعه است که در آن هرگونه جایگاه معنادار برای زنان از بین میرود.
دستورهای که از سوی گروه طالبان بر زنان اعمال میشود باعث شده زنان بیشتر از هر زمانی در جامعه نادیده گرفته شوند و آنها را از فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی دور کند. از سوی دیگر فقر و بیکاری باعث شده تا خشونتهای خانوادگی که قربانیهای آن زنان هستند هر روز سیر صعودی به خود بگیرد.
سلیمه خانم 28 سالهای است با حاکم شدن طالبان کارش را از دست داده است و هر از گاهی به دلیل پول خواستن از سوی شوهرش مورد خشونت کلامی قرار میگیرد. او به نیمرخ میگوید «من بیشتر از هفت سال استقلال مالی داشتم که این مساله باعث میشد تا شوهرم کمتر بخاطر مسایل مالی مرا اذیت کند، از طرف دیگر من بیشتر از نصف هزینه زندگی مشترک مانرا تامین میکردم که این مساله باعث حفاظت از من میشد.»
اما حالا رویه تغییر کرده است. به گفتهی سلیمه «زنانی که قبل از آمدن طالبان درآمد اقتصادی داشتند و حالا به دلیل دستورهای غیر انسانی این گروه از کار باز ماندهاند بیشتر در معرض خشونت قرار دارند. این بانوان بخش قابل ملاحظه از هزینههای زندگی را تامین میکردند و شوهران شان مسئولیت کمتری نسبت به اکنون داشتند؛ هردوجانب برای تامین مخارج زندگی فشار کمتری را تحمل میکردند. حالا هزینههای زندگی و نبود کار بالای آنها فشار میآورد که منجر به خشونت کلامی و فیزیکی در خانه میشود.»
فرهنگ و سنتهای زنستیزانه اجتماعی که در بیست سال گذشته کمرنگ شده بود، با قدرتگیری گروه طالبان دوباره در حال پا گرفتن است. همین سنتها به مردان اجازه میدهد تا بدون پیگرد قانونی در برابر زنان اِعمال خشونت کنند که آمار وحشتناک خودکشیهای زنان در یک سال گذشته به دلیل خشونتهای خانوادگی و ترس از ازدواج اجباری گواه این مساله است.
فاطمه 25 ساله میگوید «زندگی مشترکم از مدتها پیش دچار مشکل شده بود ولی بعد از آمدن طالبان شوهرم بسیار تغییر کرده است؛ تا میخواهم در برابرش حرف بزنم و از خودم دفاع کنم لتوکوبم میکند و مرا تهدید به مرگ میکند. شوهرم میگوید: اگر از حرفم نکنی میکُشمت و هیچ کسی هم غمت را نمیخورد.»
او برای فرار از این مشکل چندین بار دست به خودکشی زده است. «همه چیز از تحملم زیاد شده بود و هیچ کس هم نبود که صدایم را بشنود. مجبور شدم چند بار دستم را با تیغ بزنم، ولی خواهر شوهرم نجاتم داد. تا اینکه برادرم قول داد طلاقم را بگیرد، از اقدام به خودکشی دست کشیدم.»
بررسیهای کمیسیون مستقل حقوق بشر نشان میدهد که از 15آگست ۲۰۲۱ تا ۱۵ آگست ۲۰۲۲ حداقل ۱۵ دختر در ولایتهای قندهار، بدخشان، تخار، غزنی و بهویژه در جریان جنگهای ولسوالی بلخاب، از ترس تجاوز جنگجویان طالب و پامال شدن عزت خانوادگی، از سوی والدین خویش وادار به ازدواج اجباری شدهاند. همچنان در ولایتهای قندهار، هرات و غور، تعدادی از خانوادهها بهدلیل فقر اقتصادی، دختران زیر سنشان را به فروش گذاشته بودند.
آمار ذکر شده میتواند بیشتر از این باشد؛ به دلیل اینکه عدم فعالیت نهادهای حامی زنان باعث میشود از این دست رویدادها کمتر گزارش داده شود و در خیلی از موارد به دلیل غیرتورزی افراطی از سوی مردهای خانواده حرف زدن در مورد این گونه مسایل شرمآور تلقی شود.
راحله نوابی که خود قربانی ازدواج اجباری است میگوید «وقتی طالبان آمدند محل زندگی ما با پشتونهایی که عضو گروه طالبان بودند نزدیک بود، پدرم بخاطر ترس از تجاوز آنها مرا مجبور کرد تا با یکی از اقارب پدرم ازدواج کنم.»
پدر راحله حاضر نشد دلیل این کارش را توضیح بدهد و با گفتن اینکه «دختر دیر یا زود باید ازدواج کند» از جواب دادن خودداری کرد.
بالا رفتن شمار قتلها در میان زنان، میزان بلند خودکشی زنان، ازدواج اجباری دختران با جنگجویان طالبان یا ازدواجهای اجباری بنا به محرومیت اقتصادی یا احساس ناامنی از مواردی است که در سایهی شوم طالبان اتفاق میافتد.
طی یکونیم سال حاکمیت طالبان، زنان از نظر فردی و اجتماعی عقبگرد غیرقابل باوری داشتهاند و تمامی دستآوردهای دو دههی گذشته از بین رفته است. بهطور کلی راه تلاش و پیشرفت زنان در دل جامعهی سنتزده و قبیلهگرای افغانستان مسدود شده است.
در بیشتر خانوادهها بهخصوص خانوادههای روستایی، زنان از لحاظ اقتصادی به مردان و شوهرانشان وابسته بوده و به دلیل نداشتن منبع عایداتی، هیچ صلاحیتی در این امور ندارند. این وابستگی، فرصت و زمینه را برای مردان فراهم میکند تا با جرأت بیشتر علیه زنان خشونت کنند. زنان با این موقعیت نیز هیچ جراتی برای دفاع از خود و واکنش در برابر خشونت علیه خودشان را نداشته و به تحمل تمام مشکلات و خشونتها مجبور میشوند و در بسیاری از مناطق افغانستان، اعمال خشونت علیه زنان نهتنها قباحت عرفی ندارد، بلکه «تسلط بر زنان خانواده» افتخار هم بهحساب میآید.