جنگجویان گروه طالبان یک دختر جوان را از جاده شهید مزاری در غرب کابل از پیش چشمان مردم ربودند.
دیروز(دوشنبه، ۳ اسد ۱۴٠۱ خورشیدی) ساعت چهارونیم بعد از ظهر، بعد از خداحافظی با همکارم به مقصد دشت برچی سوار یک موتر کاستر شدم، هوا گرم و ترافیک سنگین بود. چند قدمی از «چهارراهی شهید مزاری» گذشتیم و در ایستگاه کاسترها به طرف برچی، راننده توقف کرد تا سرنشینهای بیشتری را در کاستر جا دهد. ناگهان متوجه یک درگیری در کنار کاستر شدیم.
یک موتر رنجر گروه طالبان در چند قدمی کاستر ایستاده بود و در کنار آن، سه زن در حال درگیری بودند. دو زن با لباس بلند سیاه و یک دختر با پیراهن سفید که روسریاش حین درگیری به زمین افتاده بود. سرنشینهای کاستر همه به پچپچ افتادند که چه موضوعی باعث شده که سه زن پیش چشم طالبان به جان هم افتادهاند، اما قضیه طوری دیگر بود؛ دو زن سیاهپوش با روسریهای رنگی سعی میکردند یک دختر با لباس سفید را به زور داخل رنجر طالبان بنشانند.
او که روسریاش به زمین افتاده بود، موهای بلند و طلاییاش توسط دو زن سیاهپوش با بیرحمی تمام کشیده میشد. سپس یکی از جنگجویان طالبان درحالیکه در عقب رنجر دست به ماشه تفنگ ایستاده بود، آن دختر را تهدید به مرگ میکرد و میگفت: «یکی دو دانه د همی رویت بزنم؟»
آن دختر هنوز هم مقاومت میکرد، او نمیخواست سوار رنجر طالبان شود؛ زیرا نمیدانست او را به کجا میبرند؟ آیا با پای خود به وادی مرگ میرود؟ تا آخرین توان مقاومت کرد، وقتی اطراف رنجر پر از عابران تماشاچی صحنه شد ولی مردم تلاش نکردند آن دختر را نجات دهند؛ دو مرد با لباس پولیس ترافیک نیز به جان او افتادند و سه جنگجوی طالب دیگر هم به جمع آنها پیوستند.
پولیس ترافیک و جنگجویان طالبان پیش چشمان دهها تن با مشتهای کوبنده، لگد و باطوم به جان آن دختر افتادند؛ بر او تعرض کردند و تمام اندام او را فشار میدادند تا داخل رنجر شود. وقتی او هنوز هم مقاومت میکرد با لگد، مشت و باطوم آنقدر ضرب و شتم کردند که نزدیک بود قلب من از جا کنده شود. دستم را روی قلبم گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم و سپس چشمانم را بستم تا دیگر نبینم؛ اما وقتی چشمانم را باز کردم او را داخل رنجر انداخته بودند. یکی از زنان سیاهپوش کنارش نشست و همچنان با مشت به سر و صورت او میزد و در آنطرفش یک طالب قوی هیکل دیگر نشست. آن یکی زن سیاهپوش دیگر نیز رفت و در کنار راننده رنجر نشست و سه سرباز دست به ماشه در داله رنجر ایستادند و به سمت دشت برچی حرکت کردند.
لحظهای نگذشت که همان رنجر برگشت و مسیر دارالامان را در پیش گرفت و معلوم نبود آن دختر را به کجا میبرند؛ اما آن دختر هنوز هم با آن زن سیاهپوش و طالب قوی هیکل درگیر بود. درحالیکه آنها به سر و صورت او میزدند، سریع از کنار ما رد شدند و او را بردند اما به کجا؟ پشت میلههای زندان، شکنجهگاه یا برای کشتن؟ آن دختر کی بود؟ منتقد، معترض، خبرنگار و یا خلافکار؟ هیچکسی نفهمید او کی بود و چرا آنقدر بیرحمانه بر او تعرض شد و مورد خشونت قرار گرفت و چرا از پیش چشمان مردم ربوده شد هیچکس ندانست.
مردان و عابران بزدل که برای تماشا اطراف رنجر جمع شده بودند، هیچ کدامشان جسارت پرسیدن نداشت که آن دختر کیست و چرا طالبان در ملأ عام بر او تعرض کرده و او را میرباید؟ هیچکسی از آن دختر بدون هویت که ما تصویر یک دختری در حال فریاد زدن برای دریافت کمک و نجات از چنگال طالبان را داریم، حمایت نکرد و فقط فریادهای یک دختر در هنگام ربوده شدن توسط طالبان را تماشا کردند.
خیابانهای کابل پر از بازداشتهای زنان و دختران است که در خفا آنان را میربایند و میبرند. زنان ربوده شده از وادی مرگ برنگشتهاند، تنها زنانی از این وادی نجات یافتند که خبر بازداشت آنها بازتاب گسترده جهانی یافته بود. به یاد دارید ذبیح الله مجاهد یکی از سخنگویان گروه طالبان گفته بود: طالبان هیچ زنی را بازداشت نکردند، آنها بازداشت زنان معترض، چون تمنا و خواهرانش، پروانه، مرسل، زهرا و ۲۹ تن دیگر که از یک خانه امن ربوده بودند را منکر شدند و سپس با پر رویی تمام اعتراف اجباری گرفتند و بعد خبر آزادیشان را منتشر کردند.
شماری از سرنشینان گروه طالبان را به وحشیگری متهم کردند. آنان معتقد بودند که مگر یک زن چه جرمی انجام داده میتواند که توسط طالبان با وحشیگری تمام مورد خشونت و تعرض قرار میگیرد.
دیدگاهها 2
لطفاً موضوعات احساساتی و تفرقه انگیز را پخش نکنید تا حد توان کوشس کنید تا از تعصبات قومی، جنسی، مذهبی، لسانی و غیره دست بکشین و برای وحدت مسلمین کار نمائید تشکر
عابران را بزدل میگویی و خودت مثل سگ چشمانت را بستی؟!
ترشحات و کسشعر ات را اینگونه خالی نکن
سعی داری با این کسشعر ها و نوشتهای عقده مندانه احساسات مردم را درگیر و تحریک کنی؟
نمیرخ از اول هم مکان فاحشه ها و نوشته هایش ترویج فحشا بوده