پیروزی و تداوم سلطهی طالبان بر افغانستان، سبب رشد و گسترش اندیشه و رفتارهای تندروانه در این کشور شده است.اکنون بیشتر از هر زمان دیگر، بسترِ رویش و گسترش اندیشههای افراطگرایانه در افغانستان مساعد گردیده است.طالبان با امکانات گسترده و منابع مالی فراوان که در اختیار گرفتهاند، به گونهی سازمانیافته به ترویج اندیشههای تندروانه میپردازند. افراد و گروههای مختلف طالبان موظف شدهاند تا پایگاههای آموزشی دینی در سطوح مختلف و در مناطق گوناگون ایجاد کنند. تا اکنون دهها مرکز آموزش دینی در سطوح مختلف که در واقع پایگاه ترویج اندیشههای افراطی و تروریستی است، در سراسر کشور ایجاد شده است.
جدا از برنامههای رسمی طالبان برای ساخت مرکزهای آموزش دینی در ولایتها و شهرستانهای مختلف کشور، افراد و گروههای خرد و بزرگ طالبان نیز به نوع برای ایجاد و گسترش این مرکزها، میان خود رقابت دارند. تقریباً هیچ کوچه و منطقهای در کلانشهرهای کشور به ویژه کابل، وجود ندارد که در آن دست کم دو تا سه مرکز آموزش دینی برای کودکان و نوجوانان ایجاد نشده باشد. جالب اینجاست که در بسیاری از این مرکزها دختران جوان و نوجوان نیز برای فراگرفتن آموزش دینی میروند، در حالیکه دروازههای مکتبها به روی دختران دانشآموز بالاتر از صنف ششم بسته است و دختران و زنان از رفتن به دانشگاه و دفتر به صورت قطع منع شدهاند.
طالبان آگاهانه نسل جوان و نوجوان را هدف گرفتهاند. نسل که در آینده میتواند همفکران و حمایتگران بیقد و شرط اندیشههای افراطی و رویههای طالبانی شوند. همین اکنون آثار افراطگرایی و حمایت از تفکر طالبان حتا در میان نوجوانان و جوانان که به این مرکزها برای فراگیری آموزش میروند، پدیدار شده است. طالبان میدانند که تنها راه بقای شان ترویج اندیشههای افراطی، تاریکاندیشی و دور نگهداشتن مردم از آزاداندیشی، دانش و معرفت روز است. برای همین این گروه تروریستی اگاهانه و سازمانیافته برای ترویج اندیشههای طالبانی و تروریستی شان سخت تلاش میکنند و جامعه را از رسیدن به آزادی و برابری دور میسازند.
طالب و تفکر طالبانی، نقطهی مقابل آزادی، برابری، عدالت و دیگراندیشی است. طالبان آزادی را بر نمیتابند. به برابری باور ندارند. حقوق فردی را به رسمیت نمیشناسند. دیگراندیشی را جرم پنداشته و نقش و حضور زنان را در جامعه انکار میکنند. طالب و تفکر طالبانی آفت بزرگ یک جامعهی دموکرات و انسانی است. تفکر طالبانی جریان سیاه و ویرانگر است که جامعه را از رسیدن به آزادی، برابری و عدالت باز میدارد. در جامعهی که آزادی وجود نداشته باشد، دیگراندیشی جرم پنداشته شود، به حقوق انسانی به ویژه حقوق زنان نه تنها که احترام گذاشته نشود، بلکه حضور و حقوق آنها انکار شود، بیتردید آن جمعه به عمق جهالت و فلاکت سقوط خواهد کرد.
از طرف دیگر رشد و گسترش اندیشههای طالبانی، بستر شکلگیری گروههای افراطی و ستیزهجویان تندرو را بیشتر از هر وقت دیگر فراهم میکند. همین اکنون افغانستان به کانون گرم تعاملات و پناگاه امن تروریستان مبدل شده است. گروههای مختلف تروریستان جهانی و منطقهای در این کشور حضور گسترده پیدا کردهاند و در کمال آرامش به فعالیتهای شان ادامه میدهند. فراهم شدن بستر رشد و گسترش اندیشههای طالبانی، در واقع فراهم شدن میدان برای گروههای تروریستی است. این یعنی تداوم جنگ، خونریزی و کشتار. نام دیگر طالب جنگ، کشتار و خونریزی است.
با توجه به فقر فرهنگی، عقبماندگی فکری و سنتی بودن یک بخشی از جامعه افغانستان و نظم حاکم منطقهای و بینالمللی، طالبان این فرصت را پیدا کردند که نفوذ شان را گسترش دهند، برنامههای شان را عملی و پایههای قدرت شان را محکمتر سازند. تداوم و تحکیم نظام طالبان، به معنای تداوم ظلم، جنایت، کشتار و انکار نقش و حضور معنادار زنان در جامعه است.
طالبان تنها گروه تروریستی است که در حال حاضر جغرافیای مشخص و منابع مالی گوناگون در اختیار دارند. این امر سبب شده است تا آنها با خاطر راحت اهداف شان را دنبال کنند و جایگاه محوری در میان دیگر گروههای تروریستی پیدا کنند. اگر کشورهای منطقه و قدرتهای جهان در رویهی خود با طالبان تجدید نظر نکنند، نه تنها افغانستان، بلکه همه آسیب خواهند دید. پیامد چشمپوشی بر فعالیتهای جنایتکارانه طالبان، افغانستانِ پر از تروریست، عقب مانده، خشونتزا، زنستیز و ضد آزادی خواهد بود که به درد سر بزرگ برای همه مبدل خواهد شد.
سخن آخر و اساسی این است که مردم افغانستان و شهروندان مسؤولیتپذیر این کشور درک کنند که در شرایط حساس قرار دارند. شهروندان میتوانند با مسؤولیتپذیری از رشد و گسترش اندیشههای افراطگرایانه و طالبانی جلوگیری کنند. دختران و پسران شان را به مرکزهای که هدف شان آموزش و رشد اندیشههای افراطگرایانه است نفرستند. آیندهی این کشور و فرزندان شان را با سهیم نشدن در روند به رشد تفکر تروریستی در افغانستان، بهتر رقم بزنند. طالب و تفکر طالبانی آفت بزرگ اجتماعی و انسانی است که برای ریشهکن ساختن آن همه باید سهم بگیرند. در غیر آن وضعیت تغییر نخواهد کرد و سایهی سنگین خشونت، کشتار و انکار زندگی همه را متأثر میسازد.