نهمین روز اعتصاب غذایی فعالان حقوق بشر در دفاع از زنان افغانستان، در شهر کلن آلمان در حالی سپری شد که دو تن از آنها، بنا بر شرایط بدِ صحی به بیمارستان منتقل شدند و برنامۀ روز نهم با گردهمایی شمار محدودی از مردم در محل اعتصاب، با خواندن قطعنامهیی پایان یافت.
با آنکه این اعتصاب تا کنون بازتاب زیادی در رسانهها داشته اما نتیجۀ مطلوبِ آن تقریباً هیچ بوده است. به این دلیل که از یکسو مراجع خطاب آن را انکار کردهاند و از جهت دیگر، همراهی مردم، بهویژه دیاسپورای افغانستان به صورتِ فزیکی بسیار کمرنگ بوده است.
کمرنگ بودنِ حضور دیاسپورای کشور در محل اعتصاب، بیهیچ تردیدی ناشی از وجدان خفتۀ جمعیِ ماست که با وجود اشغال کشور از سوی یک گروه تروریستی، قاتلِ جان و غاصب مالِ مردم هنوز هم بیدار نشده است. گروهی که تقریباً تمام جمعیت کشور را به گروگان گرفتهاند، هویت زنان و دختران را انسانیتزدایی کردهاند و آنها را از تمامی حقوق انسانی و طبیعیشان محروم ساختهاند، لابد هنوز شایستۀ تنفر و دشمنی نیستند. احتمالاً جنایات بیشمارِ دیگر باید انجام دهند تا احساسات انسانی ما را به شور درآورد!
واقعاً غمانگیز است که چند تن از دخترانِ جوان که بهخاطر همجنسان خود، بهخاطر حفظ کرامت انسانی، در دفاع از حقوق انسانِ این سرزمین دارند با جانِ خود بازی میکنند، از سوی همجنسان، هموطنان و دیگر همگنانشان چنین با سکوت و انفعال همراهی میشوند. البته شرایط جدید زندهگی در مهاجرت قابل درک است اما از یاد نبریم که تجارب مشابهِ بسیاری پیش روی ماست. دیاسپورای کردها، ایرانیها، اوکراینیها و… که در شرایط مشابهی بهسر میبرند و از ستم دولتها به مبارزۀ مدنی در کشورهای غربی رو آوردهاند، عین وضعیت را دارند. آنها علیرغم سختیها، تحت هیچ شرایطی همراهان و همسنگرانشان را تنها نگذاشتهاند، در هر وضعیتی به مکلفیتهای شهروندیِ خودشان عمل کردهاند. آموختن تجاربِ آنان از امر مبارزۀ متحدانه در تبعید، حتماً راهگشاست.
وجه تأسفبارِ دیگرِ موضوع این است که تا هنوز هیچیک از دولتها، در خصوص خواستهای این معترضان بهصورتِ رسمی سخن نگفتهاند. حتا دولت آلمان که مرجع خطابِ اصلی این اعتصاب است، تا کنون سکوت پیشه کرده و مهمترین مطالبات حقوق بشری معترضانِ زنِ افغانستان را نادیده گرفته است. گزارشهایی در دست است که دستههای دیگرِ این معترضان را در کشورهای دیگر حتا اجازۀ برگزاری اعتراض ندادهاند. پولیس پاکستان، ایران و ناروی از جملۀ این موانع بودهاند که جلوِ اعتراض فعالان حقوق زنِ افغانستانی را در کشورهایشان گرفتهاند. حال آنکه این معترضان جز خواستهای انسانی، مطالبۀ دیگری ندارند.
در قطعنامۀ امروزِ معترضان یک بار دیگر روی این سه موضوعِ مهم که مطالبات اصلی اند، تأکید شده است:
1. به رسمیتشناسی آپارتاید جنسیتی در افغانستان؛
2. قطع حمایتهای مالی و مادیِ گروه تروریستی طالبان؛
3. و اِعمال ممنوعیتِ سفر بر رهبران این گروه.
حالا روشن نیست که در این خواستها چه ابهامی وجود دارد که احیاناً با سیاستهای خارجی اتحادیۀ اروپا و سایر دول اروپایی همخوان نیست که اینگونه ناظر تلفشدن جانِ معترضان اند. آیا مگر این دولتها به میثاقهای حقوق بشری متعهد نیستند یا انسانِ افغانستانی شامل «بشر» نمیشود؟
به نظر میرسد که سیاستهای رسمیِ این دول با سیاستهای پنهانی و استخباراتیشان هیچوقت مطابقت نداشته است. این نوع برخورد از همان آغاز، از زمانیکه پای کشورهای اروپایی به توصیه و تشویق ایالات متحده به افغانستان باز شد، تا همین دو سالِ قبل که سی میلیون انسانِ بیپناه را بدون هیچ تضمینی به جهنمِ طالب سپردند، دیده شده است.
با اینهمه، هنوز هستند جانهایی که قلبشان برای رعایت حالِ هر بشری در هر نقطهیی از جهان میتپـد. سرشار از نوعدوستی، مسؤولیتپذیری و حقطلبی اند. کم هم نیستند و خیمۀ اعتراضِ زنهای افغانستان به لطف و مرحمتِ همانها هنوز پابرجاست.