ولایت غور نام سرزمینی است که در تاریخ افغانستان گواه خودکشی، خودسوزی، سنگسار، خشونت، تجاوز و قتلهای بیرحمانهٔ زنان از سوی طالبان بودهاست. از سنگسار رخشانه تا گلولهباری بر نگار، از قتل فجیع گلاندام تا قتل تاجگل و زرین مرادی با 4 عضو خانواده و دهها زن گمنام دیگر که در سرخط خبرها فقط با تیترهای «قتل یک زن، قتل یک زن و نواسهاش، قتل یک زن و دخترش» از آنها خواندهایم و حالا خودسوزی دلخراش عابدهٔ بیست ساله که در اعتراض به نکاح اجباری با عضو حقانی، خود را آتش زد تا آخرین نبض و آخرین نفس در آتش سوخت اما نخواست عروس طالبان شود. رسانهٔ نیمرخ به جزئیات بیشتری از مرگ دلخراش عابده دست یافتهاست.
حاجی محمد رحمانی عضو قدیمی و پر نفوذ شاخهٔ حقانی طالبان، برای نکاح اجباری عابده فرزند محمد اعلم روز یکشنبه (7 ثور 1404 خورشیدی) با حدود بیست نفر مسلح به خانهٔ محمد اعلم در روستای درزاب نیلی ولسوالی تیوره ولایت غور هجوم بردند. او میخواست عابده را با استفاده از زور به نکاح برادر خود محمد عظیم رحمانی دربیاورد، محمد عظیم که قبلاً یکبار ازدواج کرده و دارای زن و فرزند است.
آنان ابتدا محمد اعلم را با پسرش با دستان بسته به مسجد محل انتقال داده و آنجا زندانی کردند. درحالیکه چند نفر مسلح مراقب محمد اعلم و پسرش بودند، حاجی محمد که خود نیز باشندهٔ ولسوالی تیوره ولایت غور است و 18 سال سابقهٔ عضویت در گروه طالبان را دارد، با چندین جنگجوی مسلحاش بر بام خانهٔ محمد اعلم بالا شدند. آنها عابده را صدا میزدند: «بیرون شو، باید با ما بروی.»
او با شجاعت و صدای بلند پاسخ میداد: «قبول نمیکنم، نمیآیم.» از طرفی طاقت بیقراری مادر و هجوم طالبان بر خانهاش، زولانه شدن پدر و برادرش را نداشت. بدتر از اینکه تصور کند عروس دوم طالبان میشود. صداها از بیرون خانه خشنتر و بلندتر میشد و حلقهٔ محاصره تنگتر. حس دلهره، خشم، اضطراب در او بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه چشمش به گیلن پطرول افتاد.
به گفتهٔ منابع نیمرخ، عابده بیست ساله و مکتباش را به اتمام رسانیده بود. او برای طب آمادگی گرفته و آرزو داشت بعد از سپری کردن آزمون کانکور وارد دانشکدهٔ طب و در آینده دکتر شود. او همیشه از آرزوهای شیریناش به دوستان و خانوادهاش تعریف کرده بود. اما آمدن طالبان نه تنها رویاها بلکه زندگی او را نیز گرفت.
ساعت 3:10 دقیقهٔ بعدازظهر بود که عابده چشمانش را بست و به آرزوهایش فکر کرد، به اینکه نمیتوانست دانشگاه برود، به این فکر کرد که پس از ازدواج اجباری با یک عضو طالبان باید نسلهایی از انتحاری را به دنیا آورده و تربیت کند، به رنجی که بهعنوان یک زن در خانواده و جامعهٔ طالبان میکشد. سپس بیقراریهای مادر را نادیده گرفت. گیلن پطرول و چوب گوگرد شاید هم فندکی را در آن لحظه دم دستش داشت گرفت، در یک گوشهٔ حویلی ایستاد و بر جان خود شعله کشید.
جنگجویان مسلحی که برای بردن او آمده بودند با دیدن شجاعت و استقامت عابده از مرگ شوکه شده بودند. تن خسته و روح مأیوس عابده میان دود و فوران آتش میسوخت، اما سرش را بالا گرفته بود.
طالبان تا وقتی مطمئن نشدند که برای عابده نفسی نمانده، به مردم محل که با دیدن هجوم نظامیان مسلح طالبان تجمع کرده بودند اجازهٔ نزدیک شدن ندادند و مرگ او را با هم نظاره کردند. سپس مردم محل با آب و خاک بر تن سوختهٔ عابده هجوم بردند تا شاید نبضی مانده باشد که نجاتش دهند، اما دیر رسیدند. تمام بدن او سیاه بود، زخمهایی بر بدنش دهان باز کرده بود. النگوهای داغ بر دستش خودنمایی میکردند، اما جسدش ورم کرده بود، قابل شناسایی نبود و برای همیشه آرام گرفت، شاید ناآرام بود. اثری از حالت صورتش باقی نمانده و شاید هنوز نگران بود که بعد از او برای خانوادهاش چه اتفاقی میافتد. عابده را با تن زخمی و سوخته، روان آزرده، سرگردان و ناامیدش به خاک سپردند.
قبل از این رویداد، حاجی محمد رحمانی عضو شاخهٔ حقانی طالبان، برای نکاح عابده با محمد عظیم رحمانی دست به دامن محکمهٔ استیناف کندهار شده بودند و ادعا کرده بودند که این دختر در نکاح برادرش است، اما هیچ سند و شواهدی نتوانسته بودند ارائه کنند، محکمهٔ طالبان در کندهار نیز به او دستور داده بود که دست از سر عابده و خانوادهاش بردارد.
منابع نیمرخ با روایتی از چگونگی این رویداد گفتهاند که مادر عابده پس از این رویداد دلخراش در شفاخانه است و وضعیت جسمی و روانی خوبی ندارد. پس از نشر فیلمهایی از جریان خودسوزی عابده در شبکههای اجتماعی و رسانهها، طالبان تدابیر امنیتی شدیدی در محل زندگی آنها گرفتهاند. پدر، برادر و سایر اقارب که برای عزاداری و همدردی به خانهٔ آنها رفتهاند، حق ندارند با جایی تماس بگیرند یا پیام بدهند و در تدابیر شدید امنیتی طالبان دوباره شکنجهٔ روانی میشوند.
فعالان حقوق زن و جنبشهای اعتراضی زنان در واکنش به خودسوزی دلخراش عابده از سازمانهای حقوق بشری بین المللی خواستار تحقیق ومجازات عاملین خودسوزی او شدند.
شبکه مشارکت سیاسی زنان افغانستان مرگ دلخراش عابده را فاجعه خوانده و در بیانیهای خواستار تحقیقات فوری، شفاف و مستقل در مورد علل و عوامل منتهی به این فاجعه شدهاست و بر شناسایی، بازداشت و محاکمهٔ عاملان مستقیم و زمینهسازان آن تأکید کردهاست.
این شبکه همچنان از نهادهای بینالمللی مدافع حقوق بشر، سازمان ملل و رسانههای مستقل خواستهاند که در کنار زنان بایستند و جنایتهای طالبان را از نظرها پنهان نگذارند و از هرگونه مشروعیت دادن به طالبان که تحت پرچم آنها چنین فجایعی اتفاق میافتد، خودداری کنند و آپارتاید جنسیتی را در افغانستان بهرسمیت بشناسند.
جنبش اتحاد و همبستگی زنان افغانستان نیز گفتهاست که افغانستان برای زنان و دختران تبدیل به زندانی تاریک شده که در آن ازدواجهای اجباری، فروش دختران در برابر پول یا مواد غذایی، تهدید و خشونت سیستماتیک توسط طالبان و مردسالاران، همه روزه جان دخترانی چون عابده را میگیرد. این جنبش همچنان خاطر نشان کردهاست: «از جامعهٔ جهانی میپرسیم: چند عابدهٔ دیگر باید بسوزد تا شما بیدار شوید؟»
جنبش صدای زنان افغانستان و جنبش خودجوش زنان معترض نیز در بیانیههایی جداگانه، خواستار مجازات عاملین رویداد خودسوزی دلخراش عابده شدند. «ما این خودسوزی را نه یک حادثه، بلکه یک فریاد خونین سیاسی میدانیم. فریادی علیه طالب، علیه جهان ساکت، علیه بیتفاوتی شرمآور جامعهٔ جهانی و علیه وجدانهای خفتهای که جنایتهای روزمرهٔ طالبان را تنها نظاره میکنند.»
آنان تأکید کردند که با وجود تمام این جنایات «چرا هنوز طالب، این گروه تروریستی، بهجای پاسخگویی در دادگاه، با جهان در حال معامله و مذاکره است؟ » این جنبشها همچنان بر محاکمهٔ فوری و بینالمللی سران طالبان به جرم جنایت علیه بشریت و اعمال سیستماتیک آپارتاید جنسیتی شدند.