اشاره: بعد از به تعویق افتادن نشست استانبول که قرار بود سرنوشت توافقنامه صلح با طالبان مشخص شود و همزمان با آغاز خروج نیروهای امریکایی از افغانستان صفبندیهای سیاسی نشان از این دارد که چنانچه توافقنامه صلح با ضمانتهای قدرتمند اجرایی برای هر دو طرف همراه نباشد، افغانستان با یک بحران جدید مواجه میشود، در این میان سرنوشت دستاوردهای حقوق بشری بخصوص حقوق زنان در هالهای از ابهام قرار دارد، برای روشن شدن وضعیت دستاوردهای حقوق بشری زنان و دیگر اقشار جامعه افغانستان در مذاکرات صلح با شهرزاد اکبر، رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان مصاحبه ویژهای انجام دادهایم.
ارزیابیها از توافقات میان طالبان و امریکا نشان میدهد که اگر افغانستان درگیر یک جنگ داخلی دیگر نشود، دچار عقبگردهای ارزشی میشود؛ نظر شما چیست؟
به نظر من پیشبینی در مورد نتیجه روند صلح پیش از وقت است. بخاطر اینکه تا هنوز ما گفتگوهای معنادار صلح نداشتیم. بحثهایی که تاکنون میان دوطرف شده در مورد پرتوکل مذاکرات بوده، اما در مورد محتوا بحث نشده است. درست است که دیدگاه طالبان در مورد مسایل حقوق بشری بسیار متفاوت است و با وضعیت حقوقی فعلی ما بسیار تفاوت دارد ولی در مورد نتیجه مذاکرات هنوز وقت است که ما تصمیم بگیریم. نگرانی وجود دارد. نگرانیهای مردم عمدتاً برخاسته از دیدگاه و عملکرد طالبان است. طبعاً در هر جامعهای که در چنین شرایطی قرار میگیرد، نگرانیها وجود دارد که حقوق و دستاوردها را چگونه حفظ کنیم.
منظورتان از گفتگوهای معنادار صلح چیست، میتوانید توضیح دهید؟
منظورم این است که بحث در مورد آینده افغانستان مانند اینکه ساختار نظام چگونه باشد؟ ساختار حقوقی چه قسم باشد؟ جامعه چگونه تنظیم شود؟ و تفاوت دیدگاههایی که بین دو طرف در این موارد وجود دارد، بحث شود. شاید گفتگوها اتفاق افتاده ولی به صورت رسمی کدام پیشرفت، توافق و نتیجهای در پی نداشته است. حتا در مورد کاهش خشونت و آتشبس تصمیمی گرفته نشده است. به این خاطر من فکر میکنم که گفتگوهای صلح تا هنوز به عمق مسایل وارد نشده است.
شما اطلاع دارید که در وضعیت فعلی، گروههای پرنفوذ دست به صفبندیهای سیاسی زدهاند و هر کدام موضع مشخصی در قبال مذاکرات صلح و آینده افغانستان داشتهاند، در این میان مردم بخصوص زنان در کجای مذاکرات صلح و صفبندیهای سیاسی قرار دارند؟
در وضعیت انتقال، در وضعیتی که در توازن قدرت تغییر ایجاد میشود، طبیعی است که در تمام گروهها حس بقا زنده میشود تا حضور خود را تثبیت کنند. با وضعیت جنگی و بسیار نظامیشدهی افغانستان که سلاح به وفور وجود دارد، گروههای مختلف در کنار نیروهای امنیتی حضور دارند، این وضعیت زیاد دور از تصور نبود. با خروج قوای خارجی، گروههای مختلف میخواهند بگویند که ما حضور داریم. زنان و مردم در بحث صلح غایب هستند. بخاطر اینکه زنان مسلح نیستند، زنان در گروههای قدرت سیاسی و قدرت نظامی شامل نیستند. شاید به همین دلیل، زنان مدافعین برخورد نظاممند با مسایل هستند. بخاطر اینکه زنان در این وضعیت آشفتگی و هرج و مرج منفعتی نمیبینند. مردم به طور عموم و زنان به طور خاص غایب هستند، بخاطر اینکه مجال مشارکت مردم وجود ندارد. میزان خشونت به اندازهای بالا است که مردم نمیتوانند تظاهرات یا تحصن کنند و یا در گردهماییها بدون هراس اشتراک کنند، حتا زمانی که در یک کنفرانس و جلسه اشتراک میکنند، نگران هستند؛ گردهماییهای بزرگ مردمی تقریباً ناممکن شده است. در این صورت مردم چگونه بتوانند صدایشان را برسانند. تریبونهایی که فعالان مدنی در اختیار دارند، مردم ندارند. تریبونهای مردم عادی را خشونت و جنگ از آنها گرفته است.
در چنین شرایطی آیا این وظیفه کمیسیون حقوق بشر نیست که تریبونی برای صدای مردم و بخصوص زنان باشد؟
کمیسیون حقوق بشر در چهارده ولایت دفتر دارد. ما در دفاتر خود تلاش کردیم بحثهای محتوایی مرتبط به صلح را بیشتر کنیم. این گفتگوها با اقشار مختلف از روحانیان تا فعالان جامعه مدنی، خبرنگاران، زنان و مدافعین حقوق بشر انجام میشود. این یک فرصت است تا مردم حرفشان در مورد صلح را با کمیسیون در جریان بگذارند. ما دیدگاههای مردم را از ولایتها جمع میکنیم و در قالب خواستها و نگرانیهای مردم در برنامههای دادخواهی که میان دو طرف (دولت و گروه طالبان) یا ملل متحد، کشورهای منطقه و دیگر کشورها داریم، انعکاس میدهیم و اطمینان حاصل میکنیم که دیدگاههایشان گم نمیشود، به مراجعی که باید برسد، میرسد.
پس نگرانیهای مردم را درباره وضعیت گفتگوهای صلح میدانید؟
طبعاً فهم نگرانیهای تمام مردم سخت است. مردمی که در مناطق تحت نفوذ طالبان زندگی میکنند، از آمدن در این برنامهها یا هراس دارند یا مشکل دارند. خشونت مانع دسترسی ما به مردم میشود ولی ما تا حد ممکن تلاش میکنیم صداهای کمتر شنیده شده را بشنویم. به خصوص قربانیان جنگ و گروههای بزرگتر مردم.
مشخصاً دیدگاههای زنان را داشتید؟
دقیقاً. در بحثهایی که وجود دارد، تلاش کردیم، زنان حضور پررنگ داشته باشند اما بحث ما تنها محدود به حقوق زنان نیست، حقوق بشر است. حقوق قربانیان، آزادی بیان، حقوق اقلیتها، حقوق شهروندی به صورت کامل، فصل دوم قانون اساسی و… که در این بحثها زنان هم سهم میگیرند.
شما اخیرا سفرهایی به خارج از افغانستان داشتید، دیدگاه کشورهای کمککننده به افغانستان درباره حقوق و آزادیهای زنان در فردای صلح با طالبان چه بود؟
همبستگی جهانی برای حقوق زنان در افغانستان وجود دارد. اینکه بخواهیم پیشبینی کنیم که این همبستگی چقدر برای تامین حقوق و آزادیهای زنان در صلح با طالبان موثر خواهد بود، سخت است. بخاطر اینکه طبعاً دولتها تصامیم خود را میگیرند، اینکه بحث گفتگوهای صلح چقدر موفقیتآمیز میباشد، منجر به صلح میشود یا نه؟ یا ساختارهای حقوقی ما در آن چقدر حفظ میشود، بستگی به تلاش ما دارد. فکر میکنم اینکه ما به چه نوع صلح دست مییابیم، بستگی به ما دارد، پس از این ما افغانها تعیینکننده هستیم. بهخصوص زمانی که حضور و نفوذ بیرونی در افغانستان کمتر میشود. ولی همبستگی جهانی هم تأثیر خود را دارد. بخاطر اینکه همبستگی جهانی میتواند بر سر هر حکومتی که پس از صلح شکل میگیرد، فشار بیاورد، در مورد مسایل زنان میتواند فشار بیاورد و این فشار جهانی تا حدی میتواند موثریت داشته باشد. اما یک مسأله دیگری را که باید به یاد داشته باشیم این است که دولت افغانستان به عنوان یک دولت، تعهدات بینالمللی در مورد مسایل حقوق بشری را امضا کرده و به بسیاری از کنوانسیونها از جمله کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان پیوسته است، با تغییر در رهبری حکومت، تعهد افغانستان از بین نمیرود. هر حکومتی که به میان میآید، صرفنظر از اینکه نقش طالبان در آن حکومت چیست، یا طالبان حکومت را اداره میکنند، افغانستان به عنوان یک عضو خانواده ملل متحد و یک کشوری که این تعهدات را امضا کرده، باید به این تعهدات پایبند بماند. اگر تعهدات را نقض کند، طبعاً بر میزان کمکهای جهانی، جایگاه، اعتبار بینالمللی و توانایی افغانستان در دیگر عرصهها تأثیر میگذارد. باید بدانیم که افغانستان یک جزیره نیست، ما در مریخ نیستیم بلکه در یک دنیای بهم پیوسته زندگی میکنیم. افغانستان به کمکهای بیرونی نیاز دارد، افغانستان نیاز دارد که مثل هر کشور دیگری با دولتهای منطقه و جهان روابط حسنه و یک اعتبار و جایگاه بینالمللی داشته باشد. جایگاه بینالمللی افغانستان به میزان رعایت مسایل حقوق بشری از جانب دولت افغانستان وابسته است. صرف نظر از اینکه در رأس دولت کیست. اگر دولت به صورت سیستماتیک مردم را شکنجه کند و علیه زنان تبعیض بورزد، طبعاً این امر بر جایگاه افغانستان تأثیر دارد.
این که شما میگویید همبستگی جهانی برای حقوق زنان وجود دارد، برای زن فعال اجتماعی که در اخبار رسانهها میشنود که کشورها حمایتکننده حقوقش هستند، ولی در خیابانهای شهرش مورد هدف ترور یا حمله انتحاری قرار میگیرد، چه مفهومی میتواند باشد؟
بحثهایی را که ما با دوستان بینالمللی داریم همین است که حرفهای خوب گفتن آسان است ولی برنامه عملی شما و زمینههایی که میتوانید بر گروههایی که حقوق زنان را محدود میکنند، عملی فشار بیاورید، چیست. من نمیفهمم. چون سیاستمدار نیستم. در آن مناسبات دخیل نیستم و دقیق نمیدانم که چه وسایلی برای فشار آوردن دارند یا ندارند. در مورد قتلهای هدفمند که در آن زنان و خبرنگاران هدف قرار میگیرند، کمیسیون بسیار دادخواهی کرد. در شورای امنیت بحث کلانم سر قتلهای هدفمند بود که دنیا فقط نظارهگر است. وقتی یک نسلی که تمام ارزشها را معنا میبخشد، در حال کشته شدن است، زن و مرد هر روز مورد هدف قرار میگیرد. ارزشهایی را که شما در مورد آن صحبت میکنید، خودبهخود به وجود نمیآیند، انسانها هستند که نهادها را ایجاد میکنند و این نهادها ارزشها را تقویت میکنند. اگر انسانها کشته و یا مجبور به فرار شوند، این ارزشها فقط بر روی کاغذ میماند. نگرانیتان را درک میکنم ولی ما افغانها باید این واقعیت را بپذیریم که میزان تأثیرگذاری عاملان بیرونی یک سقف دارد. تأثیرگذاریشان در یک جایی تمام میشود. نمیخواهم بگویم که نمیتوانند، شاید هم نمیخواهند بر مسایل داخلی ما اثر بگذارند. بلکه ممکن است بخواهند تأثیرگذاریشان را برای منافع ملی و امنیت خود استفاده کنند. طبعاً که این موضوع برایشان بیشتر از حیات ما و شما اهمیت دارد. محدودیتهای قدرتهای جهانی را میبینیم که مانع جنگ در کشور ما شود. چقدر وقت است که مردم افغانستان آتشبس میخواهند، بعضی از مسایل حقوق بشری را شاید اکثریت مردم افغانستان باور نداشته باشند اما چه کسی در بین مردم عادی افغانستان مخالف آتشبس است؟ حتا طرفداران طالبان مخالف آتشبس نیستند. تمام مردم افغانستان آتشبس میخواهند، علمای دین دنیا آتشبس میخواهند، آتشبس اتفاق افتاد؟ با تمام قدرتی که دنیا دارد، ما از آنها نمیخواهیم کاری کنند که زنان رئیسجمهور شوند، بلکه میگوییم در این مرحله شما کاری کنید که جان انسانها حفظ شود، خشونتی که جریان دارد، متوقف شود. متأسفانه میبینیم، یا نمیخواهند یا نمیتوانند و یا هر دلیل دیگری که هست ولی آتشبس اتفاق نمیافتد.
به عنوان شهرزاد اکبری که شهروند افغانستان است و نه رئیس کمیسیون حقوق بشر لطفا پاسخ دهید، شما از دخترانی بودید که بعد از پایان امارت طالبانی توانستید در دوره دموکراسی برای تحصیل به دانشگاه آکسفورد بروید و اکنون به عنوان رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان فعالیت می کنید، به نظر شما در فردای صلح با طالبان آیا آنقدر فضا وجود خواهد داشت که دختری بتواند تحصیل کند و به آکسفورد برود و امیدوار باشد که در افغانستان روزی رئیس یا وزیر شود؟
نمیخواهم امید کاذب خلق کنم. فکر میکنم آینده بسیار مبهم و ناروشن است. یک تصویر واضح و روشن از آینده به خصوص در کوتاهمدت ندارم. یک چیز مسلم است که متأسفانه خشونت افزایش مییابد. منتها نمیدانم که در دو سه سال آینده ما به توافقنامه صلح دست مییابیم یا نه. توافقنامه صلح چقدر به حقوق اساسی شهروندان ارج میگذارد، یا نمیگذارد؟ چه پیشرفتهایی را که داشتیم از دست میدهیم؟ این مسایل ناروشن است. بخاطر اینکه بستگی به عوامل متفاوت و مختلف دارد. برای زنان افغانستان فرصتهای بسیار اندک وجود داشت. درست است که فرصتهای کلانی مثل حضور جامعه جهانی بود و فرصت آموزش فراهم شد، اما اینها حقوق طبیعی انسانها است. اینها کدام امتیاز نیست برای زنان داده شود. این حق زنان بود که قرنها از زنان افغانستان دریغ داشته شده بود، این حق طبیعی، انسانی و بدیهیشان است، کدام امتیاز نیست. برای به دست آوردن همین حقوق اساسی، زنان زیادی که زندگی خود و جامعهشان را تغییر دادند، بسیار جنگیدند. در خانواده و قریه خود جنگیدند، در محیط کار با تبعیض روبرو بودند، مجبور بودند با (تفکر تبعیضگرایانه) همکار و رئیس و کارمندان خود مجبور بودند، بجنگند. با ناامنی، قتل و تهدید مواجه بودند. شیما رضایی، نخستین خبرنگاری که در 2006 کشته شد، ذکیه ذکی را به خاطر دارید، تا اینجا راه آسانی نبود. ارزشها و دستاوردهای فعلی و حقوقی که فعلاً زنان دارند، تحفهای نبوده که کسی داده باشد و حالا از ما پس بگیرد. ما برایش جنگیدیم و ممکن ساختیم. در وضعیت فعلی شاید این جنگ به نحو دیگری دوام یابد. با اطمینان گفته نمیتوانم چیزهایی را که در این بیست سال برای ما ممکن بود، برای دیگران پس از صلح ممکن باشد یا نه. صلح یعنی اینکه اگر پیش از این زن و دختری که در منطقه جنگزده زندگی میکرد، امکان آموزش را نداشت، پدرش به جنگ رفته بود، جنگنده طالب بود یا سرباز اردوی ملی بود و یا امکان اقتصادی آموزش را نداشت؛ پس از توافق صلح بتواند به مکتب برود. صلح به نظر من این است که زمینهی دسترسی به حقوق بشری بیشتر شود نه کمتر. ولی اینکه چنین خواهد شد یا نه؟ با قاطعیت نمیتوانم بگویم. این نگرانی وجود دارد که وضعیت بسیار بدتر شود، ولی باور و امید من است که ممکن است جوامع یک مرحله به عقب برگردد اما در درازمدت جامعه به طور عموم به پیش میروند. نمیتوان کتلههای بزرگ انسانی را از حقوق بشریشان برای همیشه محروم کرد. این در فطرت انسان است. جنگ برای آزادی، جنگ برای برابری و مبارزهی مسالمت آمیز زنان نه با امریکا شروع شده و نه به امریکا ختم میشود. نسلهاست که زنان افغانستان برای این حقوق مبارزه کرده، همانطور که خودتان در نیمرخ انعکاس دادید، مبارزات سیاسی و اجتماعی زنان حداقل یکصد سال پیشینه دارد. این مبارزه پایان نمییابد، چون این آرزو پایان نمییابد. این یک امر طبیعی است که انسانها میخواهند فرصتهای بیشتر داشته باشند، تأثیرگذار باشند و کار کنند. در وجود زنان افغانستان این ظرفیت، توانایی و اراده موجود است. ممکن است ما یک عقبگرد داشته باشیم ولی این عقبگرد آخر قصه نمیباشد.