قیس رحیمی
در آخرین سرشماری که از سوی اداره ملی احصايیه در دوازدهم جوزای سال روان خورشیدی به نشر رسید، زنان با نفوس مجموعی ۱۶.۱ میلیون تن ۴۹ درصد تمام نفوس افغانستان را تشکیل میدهند. اما با آن هم چرا این نیمهی کامل در کشور همیشه نادیده گرفته شده و از حقشان دور ماندهاند؟ برای تغییر این وضعیت آیا حرکت هم صورت گرفته است یا خیر؟
نظام مردسالاری و تأثیرات دورهی سیاه طالبان که زنان را برده و جنس دومی بیش نمیدانستند هنوز محو نشده است. از یکسو سنتها، عرفهای ناشایست اما پذیرفته شدهی زنستیزانه در مسیر رشد و توانمند شدن آنان شبیه سد فولادین عمل کرده است. از سوی دیگر دههی نخست حکومت نو تأسیس افغانستان – که مدعی دموکراسی در این حیطهی جغرافیایی است – کامل در انحصار مردان قرار داشت. همین امر باعث شد تا دولت با وعدههای بیشمار و به ظاهر جدی بازهم در قسمت تأمین حقوق زنان در جامعه ناکام بماند و طوری که باید، نتواند این مسؤولیت را ادا کند. با آن هم تفویض یک سری از مسؤولیتهای نمادین و ایجاد یک وزارت تحت نام «وزارت امور زنان» تلاش کردند تا از یک سو خاک به چشم جامعه جهانی زده باشند – که بدون شک زنان در محور اصلی کمکها و توجه آنان قرار داشت – و از سوی دیگر موفق به ایجاد شغل برای زنان معدودی شده باشند.
قابل ذکر است که در سالهای نخست و با راه یافتن ۶۸ نماینده به مجلس نمایندگان و ۲۳ نماینده به مجلس سنا، مسیر مشارکت سیاسی برای زنان روشن شد. در دههی دوم همچنان، سهم زنان در حکومت و سیاست، امیدوار کننده بود. زنان با وجود تمام مشکلات سیاسی، امنیتی و اجتماعی تلاش کردند تا جایگاهی برای خودشان تکاپو کنند. با ایجاد حکومت وحدت ملی و بازتر شدن فضای فعالیت برای زنان، تحرک در میان زنان بیشتر دیده شد و با استفاده از فرصتهای اندک اما آگاهانه، پا به عرصهی سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ورزش گذاشتند. همینطور با ایجاد دهها نهاد، فعالیت و دادخواهی برای حقوق زنان، یک سری موانع را از سر راه خود برداشتند.
نقش جامعه مدنی در فراهم شدن زمینه برای رشد زنان بیتأثیر نبود. با این حال، قسمت زیادی از این کارها در پایتخت و ولایتهای درجه یک خلاصه میشد و زنان هنوز در ولسوالیهای دوردست، محروم و با محدودیتهای بسیاری مواجهاند که بدون شک به نوعی ضایع بزرگ برای کشوری در حال توسعهی مثل افغانستان است. زمان و فرصت بیشتر نیاز است تا زنان بتوانند آنچه را حق شان است به دست بیاورند. در نتیجه زنان ثابت کردند که در تمام عرصهها و در کنار مردان میتوانند در گردش چرخهی ترقی کشور هماهنگ و یکجا حرکت کنند.
تلاشهای شبانهروزی زنان برای ایفای نقششان و استفاده بهینه از فرصتهای بهدست آمده برای این قشر که همیشه در محرومیت به سر برده بودند، بهتر از آنچه بود که به نظر میآمد. دل به دریا زدن و وارد شدن در معرکهای که پایانش واضح و روشن نبود تحسین برانگیز است. امروز زنان با رفتن به مکتب، دانشگاه، حضور فعال در رسانهها، اجتماع و فعالیت در بخشهای اقتصادی، هنری، صحت و ورزش تواناییشان را به رخ منتقدین و قشر افراطی جامعه کشیده و به نمایش گذاشتند. زنان در پروسههای بزرگ ملی مثل انتخابات و صلح بیش از دیگر اقشار جامعه سهیم شدند و در سختترین شرایط برای پیشرفت و ظرفیت شان کار کردند و با محدودیتها و موانع مختلف مبارزه کردند.
بدون تردید که این شروع، انقلاب نو پا برای دیده شدن زنان است. آنان ثابت کردند که با جسارت، میتوان تابوها را شکسته و در عرصههای مختلف وابسته نباشند، کار کنند و مفید واقع شوند.
در نهایت به قول خالد حسینی نویسنده افغان-امریکایی «رنجی که زنان افغان متحمل شدهاند، تنها با گروههای اندک دیگری در تاریخ اخیر جهان برابری میکند.»
این رنج بدون شک شامل تمام موارد فوق و سایر مواردی میشود که زنان افغان در مهار آن از خود شایستگی شایانی به نمایش گذاشتند و با حضور فعال شان در دو دهه اخیر ثابت کردند که هرنوع مسؤولیت و مأموریت را به نوع شایسته و بایسته آن میتوانند به پایان برسانند و جایگاه و نقش مساویانه و مسلم خود را منحیث وزنه تعادل جامعه با دادن قربانیهای بیشمار با جسارت و مهارت کامل به عهده بگیرند و از آن سر بلند به در آیند.