(بخش سوم و پایانی)
در حاشیه تحمیل حجاب اجباری بهمثابه نمادی از آپارتايد جنسيتی اسلامی در افغانستان
زلمی کاوه
۲.۶. حجاب، انقیاد و کودک حجابی
اسلام سیاسی برای توفیق بیشتر در اعمال سلطهاش بر اندیشههای زنان، کودک حجابی را رایج ساختهاست. شما سیلی از کودکانی را مشاهده میکنید که هنوز به بلوغ نرسیدهاند ولی موهایشان با تکه پارچهها و تنشان با لباس پوشانده میشود. اسلامیسم با طبیعیسازی برای تولید انقیاد و سلطهٔ روانی بر بدن زن، آنها را از آوان کودکی در اختیار میگیرند و به مرور زمان آن را در فرایندی طولانی به بخش اصلی ایدئولوژی خود بدل مینمایند. این یکی از استراتژیهای سلطهاست که برای انقیاد بدن زن صورت میگیرد و دختر را از بدن و خواستههایش بیگانه مینماید تا با ابژهٔ جنسی جا عوض کند. این استراتژی حتی در غرب تا اندازهای موفقیتآمیز بودهاست، چون افزون بر اینکه زن نسبت به بدن و خواستههای تنش بیگانه میشود، پنهان شدن تن در لای لباسها نگرشی را تولید میکند که گویا وقتی تکههای حجاب را از تنش دور میکند، خود را برهنه احساس مینماید.
طالب بهمثابه گروه مردسالار و معتقد به اسلام سیاسی، اعمال سلطهاش را با تحمیل حجاب آغاز کرد، چون برای طالب بدن زن سرمنشأ و رکن بنیادی گناه بهشمار میرود و روی پاداش مردان از جانب خدا اثر منفی میگذارد. تلاش دیوانهوار طالبان بر این است تا بدن را از خود واقعیاش که دارای نیازمندیهای طبیعی زندگی است بهمثابه چیزی جدا از نیازهای دیگر تعریف نمایند. در میان اکثر جوامع، بدن کودک پاک، منزه و دارای فضیلت خاصی بهحساب میآید ولی در دیدگاه مذهبی اینگونه نیست. این ویژگیها برای پسران و مردان باقی میماند ولی دختران وارد قلمروی وسوسههای جنسی میشوند و تمام صفاتهای جسمانی طفولیت و پاک کودکانه از دختران گرفته شده و آنها را با تکه پارچههایی میپوشانند و فرایند بیگانگی دختران با بدنشان آغاز میشود. فرایندی که توسط پارچههایی بهنام حجاب روند نظارت بر بدنشان و کنترل بر آنها آغاز میگردد. در جانب مقابل این اوصاف اخلاقی و متافیزیک خداگونه، بهعنوان انسان منزه و پاک برای پسران و مردان که مخصوص آنها انگاشته میشد باقی میماند. از اینرو در ماشین پیچیدهٔ تربیتی و ساختن زن بهعنوان جنس دوم در جامعهٔ مذهبی، حجاب کودکان نقشی اساسی را ایفا میکند تا کودک از مسیر حمل حجاب، در برابر ارزشهای زنستیزانهٔ دیگر دینی انعطافپذیرتر گردد. از اینرو جامعهٔ مدرن باید حمل حجاب اسلامی را برای کودکان زیر 18 سال ممنوع اعلام نماید.
۳.۶. حجاب بهمثابه اعمال خشونت سیستماتیک بر بدن
مسئلهٔ حجاب اجباری بهعنوان عنصر مرکزی در دریافت اسلام سیاسی و طالبانی اهمیت دارد. حجاب اجباری و مقید نمودن تن زن با این سیاست آپارتاید جنسیتی گره خوردهاست. اعمال حجاب اجباری شبیه شکار ساحره در قرن ۱۷و 16م توسط طبقهٔ جدید در تعامل با مذهب به شمار میآید. شکار زنان بهعنوان ساحرهها مقدمهای بر غایبسازی تن زن از جامعه بود و گسترش کار مجانی در خانه و تولید اساسی نیروی کار در اروپا بهشمار میرفت.
طالبان مانند نیروهای سیاسی و مذهبی در قرن 16 و 17 میلادی اروپا، با آغاز بهدست گرفتن قدرت در ماه آگست ۲۰۲۱ با اعمال خشونت مهندسی شده، مدل حکومت آرمانی خود بر بدن زنان را آغاز کردند. در این مهندسی بدن زن بهعنوان بدن سیاسی ویرانگر و دشمن درجه یک تفکر طالبانی به نمایش درآمد که خصلت ماشین فکری طالبانی بود. این آغاز انضباط بدن بهعنوان امر سیاسی با خشونت قرون وسطایی و اعمال فشار صورت گرفت. چون در منطق طالبانی بدن زن از اساس شورشگر و در پی ویرانی بنیانهای دیدگاه مذهبی قرار دارد. تمام اسناد و شواهد خشونت طالبانی در مدت نزدیک به سه سال از حاکمیتشان در کشور، برای مهندسی بدن زنان اجرا و به نمایش گذاشته شدهاست. حجاب اجباری و امر به غیابت زنان یکی از این شیوههای سیاست انضباط بدنی طالبانی بودهاست. شگفتانگیز این است که طالبان اعمال خشونت بر بدن زنان را انسانی تلقی میکنند و تلاش آنها این است که به زور به آنها تفهیم نمایند که تمام اعمال خشونت و محدودیت برای انضباط و مطیع ساختن بدن آنها برای نجات و اسلامیزهسازی جامعه میباشد و این دانش فقط در اختیار یک ملا بهنام امیرالمؤمنین قرار دارد و سعادت و خوشبختی زنان در گرو پیروی از این ملا میباشد. در صورت عدم اطاعت از این انضباط بدنی، طالبان به خشونت علیه بدنهای شورشگر زنان ادامه خواهد داد.
این سیاست خشونت سیستماتیک بدنی علیه زنان، افزون بر انکار و حذف حضور اجتماعی زنان به معنای سیاست بازگشت زن به خانه و تولید کار مجانی و جنسی برای مردان نیز میباشد. بدون نیروی قهری، دولتی و اعمال ستم مضاعف، بازگشت زنان به این وضعیت متصور نمیباشد. این دقیقاً همان سیاست حذف زنان ساحره در قرن ۱۶ و 17 میلادی به قیمت کشتار دهها هزار زن در اروپا بود و هماکنون در آفریقا و آسیا نیز اجرا میگردد. تناقض طالبان در سیاست انضباطی این است در عین زمانیکه سرشار از نفرت و تحقیر نسبت به بدن زنانه هستند و برای حذف آن از هیچ اعمال زوری فروگذار نمیکنند، مشتاق بدنهای متافیزیکی حور و غلمان در بهشت میباشند و سربازان خود را برای رسیدن به بدنها و سکس خیالی با حور و غلمان بسیج مینمایند. این موضوعات را میتوان در ادبیات حماسی و جهادی آنها برای اجرای انتحار مشاهده نمود. در کتاب روایتهای طالبان اثر توماس جانسون به برگردانی فردوس کاوس که دربارهٔ استفادهٔ طالبان از ادبیات محتوای اشعار طالبان را در عرصههای مختلف مورد بررسی قرار میدهد. او در صفحهٔ 179 با اشاره به یکی از اشعار طالبان چنین توضیح میدهد:
دستارت بده
چادرم را سر کن
بیا در خانه بنشین، من به میدان میروم.
برای کسی که زبان را بهعنوان نظام از نشانهها مورد تحلیل قرار میدهد، آغاز این شعر مقدمهای است برای وارد شدن به نگرش طالبانی و موقعیتی که آنها برای زنان در جامعه قائل هستند. در این دو مصرع بهصورت روشن نشان دادهاست که مخاطب طالب زن روستایی است و جایگاه زن در این اندیشه خانه است و این زن روستایی باید چادر بهسر کند. در اینجا طبق رسوم قبایل، چادر نماد جنس کهتر است و در سلسله مراتب اجتماعی از موقعیت فرودستی برخوردار میباشد. دوآلیسم میان زن و مرد در مقام اجتماعی و سلسله مراتب زن و مرد تعیین میگردد. اگر مرد در واقع میخواهد مردانگی خود را حفظ کند باید به جنگ برود و این افتخار آفرین است و اگر نه جایگاه پستتری در انتظارش خواهد بود. برای اینکه در فرهنگ مردسالاری، مرد جایگاه خود را از دست ندهد و مرد باقی بماند باید به جنگ خارجیها برود و از کشورش به دفاع برخیزد. اینجا بهصورت مشخص امر جنسی سیاسی میشود و به موضوع حیثیتی مردان طالب تبدیل میگردد. طالب بهطور مشخص از محیط و ارزشهای قومی و قبیلهای خویش الهام میگیرد و تولیدات شاعرانه و سیاسیاش با تثبیت جایگاه فرودستی زن تداوم پیدا میکند و از سیاهنمایی دشمن تا جنسیسازی مقولههای وطن و آزادی سود میبرد. در اینجا بدن زن کاملاً حیثیتی میشود و بهعنوان یک امر و ابژهٔ جنسی در خدمت مبارزات مردان و ادبیات مردانه قرار میگیرد. جابهجایی موقعیت برای یک مردسالار در دو جایگاه متفاوت بهويژه جایگاه زن طبق سنتها و ارزشهای مسلط طالبانی به معنای خودکشی میتواند تلقی گردد. در ایدئولوژی طالبانی، بدن زدایی زن همزمان با تمجید بدن متافیزیک برجسته میشود. بدنی را که پیشرفتهای جامعهٔ مدرن و سرمایهداری به ابزار کار و مرکز فعل و انفعالات کار و سرمایه کشیدهاست، دوباره به وضعیت پیش از آن برگرداند.
۷. نتیجه
اسلامیستها عفت و نجابت زن را با حجاب گره میزنند و نداشتن حجاب را نوعی بیعفتی و فساد اخلاقی تلقی مینمایند. در کتابهای نظریهپردازان دینی مانند مودودی و مطهری به وضوح میان حجاب و عفت و نجابت رابطه برقرار میشود و حجاب را به گونهای با نجابت خانوادگی و سپس با جامعه ارتباط میدهند. در این مجموعه به استدلال میرسند و آن را با فساد اجتماعی و بالاخره دلایل سقوط جامعه در انحراف از فضایل اخلاقی پیوند میزنند. در واقع تمام تلاش آنها آمادگی زمینههای دینی و باور پیداکردن به این امر است که برهنگی بدن زن باعث انحراف میگردد.
امر تحمیل حجاب اجباری در اندیشههای اسلامگراها و تکرار آن به اشکال مختلف، تأکید روی ابژهٔ جنسی بودن بدن زن و کاربرد حجاب در این راستا میباشد که زنان را در چنبرهٔ سیاست به تحمیل نوعی پوشش که خواستهٔ خودشان است قرار میدهند. این سیاست گروههای مذهبی است که نگرش یک پوشش خاص را بهعنوان نمادی از فضيلت زنانه به جامعه تحمیل میکند.
حجاب اجباری اختيار داشتن و نداشتن پوشش را از زنان میگيرد و آنها را مورد تحقیر قرار میدهد. پارچههایی که در کارخانههای چينی، پاکستانی و يا جاهای ديگر دنيا ساخته شده، حالت تقدس بهخود میگيرد و نماد امر جدایی جنسیتی و فاصلهٔ اجتماعی میگردند. نماد تفاوت ميان زن و مرد در زمين با تعبير آسمانی ساختن تبعيض بر مبنای جنسيت. اينجا دولت اسلامی بهمثابه حاکم مطلق عمل میکند و نه تنها در پی ساختن تن زن، بلکه اعلام فرمانروایی بر تن زن و زمینههای توليد داغ فرافکنی زنان و تحقیر آنان را فراهم میسازد. صدور فرمان تحميل فرم پوشش و سخن گفتن از پوشش رسمی زن مغاير با حق برابری زن است. امارت اسلامی با تعريف پوشش با اين شيوه، تن کودکان دختر را جنسیسازی میکند و اين ناشی از نگاه بيمار جنسی مردانه است که ساختارهای پدرسالاری بر جامعه را تحميل و جاری نگه میدارد.
بنابراین سیاست طالبان در مورد اعمال پوشش اجباری بهعنوان نابترین دولت اسلامی تداوم سیاست جهادیها اما با برنامههای اجباری و دقیق در پی حذف سیستماتیک و محو حضور زنان در اجتماع و بازگشت آنان در چهار دیواری خانه میباشد تا از این طریق بتوانند به سلطهٔ خدایی مردانه تداوم بخشیده و اصول اساسی اسلام را تحقق بخشند.
در تفکر اسلامی بدکارگی با بیحجابی ربط پیدا میکند، یعنی اگر زنی و یا دختری طبق معیارهای اسلامیستها حجاب نداشته باشد فاحشه است. اگر زنان چند متر پارچه را روی بدنشان حمل کنند، جامعهای بدون خطاهای اخلاقی بهوجود میآید. در این باور رابطهٔ تن زن و حجاب روشن است. تن زن باعث خروج آدم از بهشت گردیده، عامل گناه و معصیت شمرده میشود که در ذات خود همان معصیت پنداری تن زنان در جامعه است که مردان بهعنوان جنس برگزیده از آن متأثر میگردد. از اینرو تن و حجاب نه تنها دو پدیدهٔ جداگانه برشمرده نمیشوند بلکه حجاب بخشی از تن زن معصوم و محجبهٔ پرهیزگار بهشمار میرود که با حمل آن باعث تولید انسانهایی بهشدت اخلاقمدار و پرهیزکار در جامعه میگردد.
تمام تلاش مطهری در کتاب مسئلهٔ حجاب، در قدم نخست جنسیسازی تن زن است: یعنی سعی کردهاست تا بدن زن را بهصورت کامل به ابژهٔ جنسی تبدیل نموده و در جایگاه فحشا قرار دهد، سپس آن را برای جامعه خطرناک تلقی میکند. او در صفحهٔ 77 این کتاب، بیحجابی را معادل ابتذال میخواند. از آنجا که تن زن در این تفکر بهمثابه میدان بهرهکشی جنسی میان مردان قرار میگیرد، میدانی که تمام فیزیک زن، ابژهٔ جنسی شدهاست. او سپس منطق خود را بر آن اساس بنا مینهد. این انتقال جایگاه زن بهمثابه ابژهٔ جنسی، زن را از انسان و وضعیت سوژگی خارج میسازد. مطهری راجع به تن زن و خواستها و محدودیتهای آن سخن زده تا آنجا جلو میرود که زن را به عروسکی جنسی بدل میکند که هیچ ارادهای از خود ندارد و موجودیتاش تنها اغواگری تن مرد است و این مسئله از نظر مطهری باعث فساد در جامعه میگردد. بنابراین راه حل مطهری انداختن تن زن در داخل قفس حجاب است. مطهری پیچاندن تن زن در تکه پارچههای سیاهی بهنام « بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او) مینامد. مطهری با این سفسطه بازی و منطق مردسالاری در پی ابژهٔ جنسیسازی بدن زن است و کلیت نگرش مذهبی و اسلامیاش را بنا مینهد. این دقیقاً یکی از مشکلات جدی تفکر و نگرش اسلامی در رابطه با بدن زن است که مانند درد بیدرمان، گلوی اسلامیستها را خفه میکند.
منابع:
Apartheid Education – New Learning Online. https://newlearningonline.com/new-learning/chapter-5/supproting-materials/apartheid-education. Åtkomstdatum 24 mars 2022
(2)
”Le voile, «objet de mode» ou instrument idéologique des salafistes ?” LEFIGARO, 05 april 2016, https://www.lefigaro.fr/vox/societe/2016/04/05/31003-20160405ARTFIG00148-le-voile-objet-de-mode-ou-instrument-ideologique-des-salafistes.php.
(۳) «ترجمهٔ آیه 70 سوره اسراء – ترجمهى فارسی – مركز رواد ترجمه”. دایرة المعارف قرآن کریم.
https ://quranenc.com/fa/browse/persian_ih/17/70. Åtkomstdatum 18 maj 20.
(۴) [۱۶] سوره نحل، پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی,
21 mars 1900,https ://makarem.ir/main.aspx?reader=1&lid=0&mid=12558&pid=61831.
(5) تفسیر سوره بقره. http ://tohidroshd93.rozblog.com/post/2. Åtkomstdatum 18 maj 2022.
(6) ”تفسیر آیه 34 سوره نساء”. پایگاه سخنرانی مذهبی, http ://sokhanrani.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=79860.
(7) مرنیسی، فاطمه، زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش، ص:110.
(8) همان، ص 122.
(9) ”رژیم طالبانی و روشنفکران ارگانیک”. روزنامه ۸صبح, 18 april 2022, https://8am.af/talabani-regime-and-organic-intellectuals/
(10)
sujet/objet », Conjonctures, n° 44, Politically Correct, p 84 Valérie Daoust, « Le discours sur l’hypersexualisation ou le divorce
(11) مرنیسی، فاطمه، زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش، ص 110.
(12) همان، ص 122.
(13) همان، ص 155.
(14) مرنیسی، ص 155
(15)
Maudūdī, Abu-’l-Aʿlā al- och Ashʿari al-. Purdah and the Status of Women in Islam. Reprint, Mohit Publ, 1999.
(16) متن قرآن, سوره 4: النساء, آیه 34 – آیه 43. http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=4&ayat=%DB%B3%DB%B4&xid=17259,15700021,15700105,15700124,15700149,15700168,15700173,15700186,15700201. Åtkomstdatum 18 maj 2022.
(17) مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران ۱۳۷۰ش.
( 18) جانسون توماس، روایتهای طالبان، نقش اطلاعرسانی و فرآوردههای تبلیغی در جنگ افغانستان، برگردان فردوس کاووس، 2019.