در حاشیه تحمیل حجاب اجباری بهمثابه نمادی از آپارتايد جنسيتی اسلامی در افغانستان
(بخش اول)
نویسنده: زلمی کاوه
۱. چکیده
طالبان از زمان پایهگذاریشان با زنان اعلام جنگ نموده و در این جنگ خانمانسوز در برابر زنان حتی یک میلیمتر به عقب نرفتهاند. محرومیتهای دههٔ 90 میلادی که از جانب جهادیها و طالبان بر زنان تحمیل گردید و با روی کار آمدن طالبان در آگست 2021 به این زنستیزی و آپارتاید جنسیتی با تمام نیرو تأکید گردید. محرومیت دختران از مکاتب و دانشگاهها یکی از این شاخصهای آپارتاید جنسیتی جنبشهای اسلام سیاسی و بهویژه سیاست طالبانی در جهان به حساب میآید. از آنجا که طالبان عدم رعایت پوشش اسلامی دختران و یا به تعبیر عام، حجاب اسلامی و سنتهای افغانی را دلیل اصلی محرومیت زنان از درس و تعلیم ابراز میدارند، این نوشته به فرازهای مسئله و بدن زن به مثابه دلیل انکار حضور زنان اختصاص پیدا کردهاست. من سیاست طالبان و اسلام سیاسی را آپارتاید جنسیتی اسلامی مینامم و از اینرو بهجای زنستیزی بیشتر از این مقوله استفاده میکنم. چون این مقوله بار سیاسی یک سیاست فاشیستی مذهبی را در قبال زنان در خود احتوا کرده و آنان را به دلایل جنسیتی از حقوقی انسانیشان محروم نمودهاست.
۲. پیشگفتار
روز هشت مارچ ۲۰۲۱ م. روز جهانی زن را درحالی تجليل کرديم که یکی از بزرگترين نيروهای وحشی و زنستيز تاریخ بهنام طالبان، قدرت سیاسی را در افغانستان بهدست گرفت و در حال تحقق آپارتاید جنسیتی از نیروی اهریمنی خویش استمداد میجوید. صدای پوتينهای جنگجویان این گروه فاشيستی که با ابتداییترين آرمان برابریطلبانه و سياسی پيشرو ميان زن و مرد در ضديت قرار دارند، در همهجا به گوش میرسد. گروهی که کارنامههای خونين و بیشماری را در پروندهٔ خویش ثبت نموده و از افکار شوم و وحشیانهٔ آنها بوی تعفن زنستيزی و تبعیض همهجا را گرفتهاست. مردم تجربههای نسلکشی، قتل عام، تبعيض مذهبی بر عليه اقليتها، خرابی و ويرانیها، انتحار، مکتب و مدرسهسوزی، تخريب اماکن جمعی، انفجار جادهها، حمله به هتلها، جنایات وحشیانه، تخريب آثار تاريخی، کودککُشی، اعمال تبعيض و ديگرستیزی را در حافظه دارند. مردم شاهد تيرباران و سنگسار شدن زنان در مکانهای عمومی بودهاند و مزهٔ تلخ دادگاه صحرایی و بدوی آنها را چشیدهاند. طالبان پس از به قدرت رسیدن در 15 آگست 2021، مانند دههٔ 90 میلادی، به کشتار، اعمال فشار و تحمیل آپارتاید جنسیتی خویش با قدرتی هرچه بیشتر ادامه میدهند.
۳. چرائی حجاب در نگرش اسلام سیاسی
حجاب برای اسلام سیاسی، امری حیثیتی و به نمادی از شیوهٔ تسلط بر بدن زن و استراتژی تبدیل شدهاست. حجاب، پرچم نیروهایی است که از زن بهمثابه ابزاری در خدمت منافع حزبی و مذهبی برآمده و از آن در غرب بهشکل رسانهای بهره میبرد. از کودکان مدرسهای گرفته تا آفریدن هویت از تکه پارچهای که هیچ رابطهٔ ذاتی و زیستی با زنان ندارد، به منزلهٔ امر هویت اسلامی استفاده نموده و در عقب آن حرکتهایی برای دفاع از روسری در پایتختهای کشورهای غربی قرار دارد.
مبحث پوشش روسری در فرانسه که در سال 2010 منجر به تصویب قوانین حجاب در فضای عمومی گردید، مسئلهٔ حجاب و مهاجرت را به یک مسئلهٔ جدی و همگانی تبدیل کرد و اسلام سیاسی توانست در این مرحله از بدن زن بهعنوان ابزار سیاسی در خدمت اهداف خود استفاده نماید. اسلام سیاسی بحث روسری را در فرانسه آنقدر گسترده ساخت که به نوشتهٔ فیگارو: مشخص شد از دههٔ ۱۹۷۰با انقلاب در ایران و توسعهٔ اسلام سیاسی به ابتکار اخوان المسلمین، بازگشت به حجاب در ميان مسلمانان در مديترانه در دستور کار قرار گرفتهاست. امروز حجاب در ایران بیش از همه بُعد سیاسی و مذهبی گرفته و استفادههای مذهبی و سنتی از آن بهطور کامل از بین نرفتهاست؛ اسلامگرایان در همهجا بیش از همه از حجاب بهعنوان یک سنگر و ابزار سیاسی برای انتقال پیام سیاسی خود، توسعه و اشغال فضاها و قلمروهای اجتماعی و ذهن مسلمانان بهرهگیری مینمایند. بنابراین، حجاب در قرن 21 بهمثابه ابزار و پرچم سیاسی اسلام سیاسی مطرح شدهاست و از آن در برابر رژیمهای دموکراتیک برای اعمال، پیشرفت و تحقق اهداف آپارتاید جنسیتی خود سود میبرند.
۴. انسان و نگرش سلسلهمراتبی اسلام
برخی از مسلمانان تلاش دارند تا نگاهی تازه و تفسیری معاصر از متون اسلامی برای جوامع بشری عرضه کنند و سعی میکنند تا جایگاه انسان را بهگونهای که در عصر ظهور اسلام وجود داشتهاست، انکار و ارزشهای انسانستیز اسلام را توجیه نمایند. واقعیت امر این است که جامعهٔ شبهجزیرهٔ عرب در عصر آفرینش اسلام جامعهای بوده که انسان از موقعیتهای برابر نسبت به همدیگر برخوردار نبودهاند. قرآن که بهنظر مسلمانان کلام خدا است، به سلسلهمراتبی موقعیت و فضیلت انسان تأکید دارد. از این منظر، برای انسانهای مختلف فضیلت و جایگاههای اجتماعی متفاوتی قائل است. موضوع برتری انسانها نسبت به یکدیگر به اشکال و مناسبتهای متفاوت در آیات قرآن آمدهاست که به نمونههای زیر میتوان استناد ورزید:
در سورهٔ اسراء، آیهٔ ۷۰ در مورد این نگرش چنین گفته شدهاست: «ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم».
در سورهٔ نحل، آیهٔ ۷۱ به تفاوتها تأکید صورت گرفتهاست و به طرز عجیبی موقعیت اجتماعی انسانها را بدون در نظرداشت شرایطی که این موقعیت را بهوجود آوردهاست، رابطهٔ برتری انسان نسبت به انسان دیگری را در برتری دسترسی به امکان رزق و روزی میشمارد. یعنی تفاوت در داشتن موقعیت اقتصادی را دلیل برتری انسان نسبت به انسان دیگر به حساب میآور.: برتری برخی انسانها نسبت به یکدیگر: «خداوند بعضى از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزى برترى داد».
قرآن از این موقعیت فراتر رفته و رابطهٔ خویشاوندی و قومیت را نیز وارد کلام خود نموده و اقوام را به دستههای برتر و کهتر تقسیم نموده و برتری دادن قومی بر قوم دیگر را بخشی از ارادهٔ خداوند بهحساب آوردهاست. بنابراین، در سورهٔ بقره، آیهٔ ۴۷ میگوید: «اى بنى اسرائیل! نعمتهایى را که به شما ارزانی داشتم، بهخاطر بیاورید و من شما را بر جهانیان برتری بخشیدیم». قرآن در سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۵۳ بر ادامهٔ تفاوتهای قومی و نسلی میان انسان ادامه میدهد و روی برتری پیامبران حتی نسبت به یکدیگر اصرار دارد: «آن پیامبران، ما بعضى از آنان را بر بعضی برتری دادیم. از آنان کسى بود که خداوند با او سخن گفته و درجات بعضى از آنان را بالا بُرد و به عیسیبنمریم نشانههاى روشن و معجزات دادیم و او را با روحالقدس (جبرئیل) تأیید نمودیم».
قرآن در شمار تفاوتسازیهایی که برای مسلمانان در کنار هم ردیف میکند، به برتری مرد بر زن تأکید میکند. برای این برتری دلایل عجیبی را در آیهٔ 34 سورهٔ نساء ارائه میکند. قرآن با استناد به موقعیتی نابرابر زنان در تقسیم اجتماعی کار و بدون اینکه توان بررسی شرایط اجتماعی را داشته باشد و یا به دلایل این نابرابری بر تقسیم اجتماعی کار بپردازد، بهشکل خیلی ساده و سطحی دلایل برتری مردان بر زنان را که یک امر تحکمی و ارزشی است، به مالکیت بر امکاناتی که مردان در دسترس دارند وابسته میکند. یعنی از آنجا که مردان دارای مالکیت بر امکانات هستند. بنابراین نسبت به زنان برتری دارند. این استدلال آنقدر به قول مولانا چوبین است که نیاز به استدلال در برابر آن نیست. چون داشتن امکانات مادی اگر قرار باشد عامل برتری مرد بر زن قلمداد شود، پس خدیجه، همسر محمد باید نسبت به محمد برتری داشته باشد، چون او بود که با داشتن امکانات مالی، مرد فقیری مانند محمد را از ورشکستگی در زندگی شخصیاش نجات داد: «مردان دارای ولایت بر زنان هستند، از آن جهت که خدا بعضى از ایشان (مردان) را بر بعضی (از زنان) برتری داده (قدرت بدنی، قدرت تولید و ارادهٔ بیشتری دارند) و از آن جهت که از اموال خود نفقه میدهند، پس زنانِ شایسته، فرمانبردارند».
نگرش سلسلهمراتبی قرآن به انسان در رابطه با جایگاه انسان از اهمیت اساسی برخوردار است. چون تمام کنشهای انسان تحت تأثیر این نگاه فلسفی روی موقعیت حقوقی آن اثر میگذارد. زمانی که ما برای انسانها، جایگاههایی مختلف در شیوهٔ نگرش فلسفی خود داشته باشیم، طبیعتاً این دیدگاه در همهٔ عرصهها بهخوبی قابل مشاهدهاست. بهخصوص نگرش مذهب اسلام نسبت به این امر که بهطور اخص روی موقعیت اقتصادی مردان تأکید دارد و آن را مایهٔ برتری مرد بر زن میانگارد. این تأکید قرآن، بنای اندیشهٔ اسلامی نسبت به جایگاه حقوقی زن در اجتماع را رقم میزند و زن را در موقعیت فرمانبردار تقلیل میبخشد.
آیهٔ 34 سورهٔ نساء تلاش میکند تا برای این برتری استدلال دستوپا کند و آنچه را که برای منطقی جلوهدادن آن بیان میکند، هیچگونه اعتبار علمی ندارد. چون علوم اجتماعی مالکیت بر ثروت و ابزار تولید را بهگونهای متفاوت و جامعهشناسانه مطالعه میکند و آن را تابع شرایط دیگر میداند که پرداختن به آن در اینجا در چارچوب این بحث نبوده و نوشتهٔ ما را به درازا میکشاند.
فاطمه مرنیسی از جامعهشناسان مراکشی بود که تأثیرات جدی روی آنچه که فمینیسم اسلامی گفته میشود، داشتهاست. خانم مرنیسی در کتاب معروفاش «زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش» مینویسد: بهگزارش بخاری، ابوبکر این جمله را از پیامبر شنیدهاست، (آنهایی که امورشان را بهدست زنان میسپارند، هرگز سعادتمند نخواهند شد.) تلاش مرنیسی در واقع نجات اسلام است نه نجات زنان. او سعی میکند تا با کنکاش در شخصیت راویان احادیثی که در کلیتشان زنستیزند، از دامان اسلام پاک کند و توجیه قرن بیستمی برای آن درست کند. توجیهی که به کشف خوانایی جدید اسلام برسد که هم اسلام بماند و هم ضد زن نباشد. این تلاش در ظاهر شاید از جانب اسلامگرایان مورد استقبال قرار گیرد، اما واقعیت این است که حقوق برابر زن و مرد یک پدیدهٔ معاصر و مخلوق اندیشههای امروزین و برابریطلبانه است که با متون مذهبی و نظریهٔ حقوقی مذهبی خوانایی ندارد.