نویسنده: امیر ارسلان خراسانپور
زنان در ادوار تاریخ فراز و فرودهای زیادی را تجربه کردهاند و از نابرابری اجتماعی تا نابرابری جنسیتی؛ همهی اینها حاصل رویاهای خواسته و فرهنگهای نابرابر نهفته است که ریشه در ایدیولوژی مردسالاری دارند. زنان در هر جغرافیا محکوم به پدیرفتن قوانینی هستند که از سوی مردها وضع میشوند و کمتر زمان و تاریخ شاهد وضع قوانین از سوی زنان بودهاند و این نابرابری در مطابقت به مبارزه زنان و تغییر در اندک زمان در تاریخ بشریت کمسابقه بوده و پایههای مردسالاری را تکان دادهاند.
«خانه مقدس» که پایه نظم اجتماعی ما بوده، شیوه زناشویی که مانع شهوت رانی و ناپایداری وضع انسان بوده و قانون اخلاقی و پیچیدهای که ما را از بربریت به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود؛ همه آشکارا در این انتقال پرآشوبی که همه رسوم و اشکال زندگی و تفکر ما را فرا گرفته است گرفتار شدهاند؛ زیرا کارخانهها به جای مزارع نشستهاند و شهرها و منابع طبیعی و انسانی دهات را به سوی خود کشاندهاند.
اینکه قوای فکری ما در این روزگار مهار گسیخته تعادل خود را کمی از دست داده است بیموجب نیست. آیا زنان در حکم برده و اسباب و لازم خانه است و برای مردها خانه داری کند و در چار دیواری خانه زندانی باشند و یا فقط آرایش و زینت اجتماعی و یا جز لذت جنسی چیزی دیگری نیست، پدیدهای بود که بر مردم قرنهای پیشین معلوم بود، اما فقط پدیدهای بود مانند استثنای نامأنوس و شایسته تعجب و توجه جهانی. افلاطون با جرأت و تهور فراوان از ورود زن به هر کاری و از برابری زن و مرد در همه موفقیتها پشتیبانی میکرد؛ اما ارسطو که با تعصبات روزگار خود بیشتر سازگار بود، «پیوسته زن را ناقص میدانست. به عقیدهی او، طبیعت آنجا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را میآفریند. زنان و بندگان از روی طبیعت محکوم به اسارت هستند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهای عمومی نیستند.»
زن مفهوم ناپیدایی بود که در تفکر مردسالاری وجود داشت و این طبقهای از اجتماع را نادیده میگرفت و زن را محصول ذهن مرد میدانست و این نابرابری مطلق حتا در ذهن و اندیشه صاحبنظران بیشتر اوج گرفت و به عقیدهی بعضی حاکمان وقت به ویژه «یهوه» چنین نظر داشت؛ او در آخرین بند از فرمانهای دهگانهاش، زنان را در ردیف چارپایان و اموال غیر منقول ذکر کرد. یهوه خود آفریدهی تصور و خیال قوم یهود بود و این قوم نیز مانند همه اقوام جنگجو زن را مایهی مصبیت و بدبختی میدانستند؛ وجود زن فقط از آن رو در آن زمان قابل تحمل بود که یگانه منبع تولید جنگجویان بود.یهودیان قدیم زمانی که پسر در خانه شان به دنیا میآمد شمع روشن میکردند و پایکوبی و رقص میکردند اما وقتی دختر به دنیا میآمد سبب خجالتی و سرافگندگی میبود. مردها در هنگام عبادت شان چنین دعای میکردهاند «خدایا سپاسگزارم که مرا کافر و زن نیافریدهای!» نه تنها یهودیان بلکه در شرق هم اینگونه وضعیت اسفبار و نابرابری مطلق جنسیتی جریان داشت و زنان تا پسری نزاده بودند منفور بودند و اگر پسری میزادند تا در میدان جنگ کشته نمیشد مورد احترام نمیشدند. حتا افلاطون که طرفدار زنان بود خدا را شکر میکرد که مرد آفریده شده است.
از آن زمان تا روزگار ما در وضع زنان و چگونگی رفتار با آنان در بخشهای گوناگون به خصوص در حوزهی قدرت سیاسی زنان، رفتارهای اجتماعی و نقش آنها در تحولات عظیم پستی و بلندیهای زیاد را به تجربه گرفته است. دیدگاهها و باورها پیرامون زنان در حوزه جغرافیایی ما هم بر جای مانده است و سالیان متمادی است که زنان از محرومیتها رنج میبرد و شکایت زنان از جایگاه اجتماعیشان در دورههای مختلف تاریخ وجود داشته و به کوچکترین حقوق اولیه خود نرسیدهاند.
اینجاست که ثأثیرپذیری و الگوبرداری از جریانهای مردانه در جغرافیای ما تیغ برندهای بر گلوی زخم خورده زنان بوده است و نگاههای زنان بر زنان هم نحوی از محرومیت اند که الگوی مردانه باعث کنشگری میان زنان شده است. اگر نگاه بیاندازیم بر کتاب اوتو واینینگر که در آن کوشیده است بیروح بودن زنان را ثابت کند و کدام مرد است که از خواندن این جمله شوپنهاور در «مقالهای در باره زنان» لذت نبرد؟ «این زنان ناقصالخلقه تنگشانه پهنکفل کوتاهپا؟» یا به قول نیچه «پیش زنان میروی، تازیانه را به یاد داشته باش.» از برتری خود نمیبالیم اما توجه نکردهایم که این کتابهای لذتبخش و سرگرمکننده همانا قسمتی از جنگ مخفی میان زن و مرد است.
تا حدود سال 1900 میلادی زن کمتر دارای حقی بود که مرد ناگذیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد. باز هم پرسش در ذهن ما به وجود میآید، چه کسانی قانونگذار بودند؟ در قرن نزدهم زنان افریقا هنوز مانند بردگان و آلات کشاورزی خرید و فروش میشدند. در تاهیتی و نیوبریتین زنان مجبور بودند که خوکان را از پستان خود شیر دهند. در کشورهای دیگر شوهران حق داشتند زنان شان را بزنند و مادام که زن از زیر شکنجه نیمه جان شود و مرد از تعقیب قانون در امان بود. مردها حق داشتند بیرون برود و هر کاری که دل شان میخواست انجام میدادند و پیوسته در عیش و نوش بودند و اگر زنی در بیرون از منزل به کار میرفت؛ مردان حق داشتند که پول به دست آوردهی زنان را مصرف کنند اما اینکه زن بتواند در بیرون از منزل کار کند و حق رأی در انتخابات و روندهای سیاسی و اجتماعی داشته باشد هرگز به خاطر هیچ مردی خطور نمیکرد.
پس از آن، تغییر بزرگ فرا رسید؛ همان مردان دیروز سکوت چندین هزار سالهی خویش را شکستاندند و از برابری و محالات دیگر سخن گفتند؛ در و پنجرهها را به هم کوفتند و باورهای پنهان را از مخفیگاهها بیرون آوردند. اعتراضات فراوان و سخنرانیهای بیرحمانه کردند و حرفها به جای رسید که صاحبنظران کتمان اشتباهات کرد و این سکوت دردآورد را اعتراف کردند. این محرومیتها ناشی از چیست؟ و در حوزه تمدنی ما چقدر به خواستههای مشروع زنان وقت گذاشتیم؟ زنان در دورههای تاریخ چه فراز و فرودهایی که تجربه نکردهاند و از محرومیتها تا لبهی پیروزی این واژگونی سریع حاصل مبارزات و اشتراک در روند بشری که همانا علل اساسی آن فراوانی و تعدد ماشینآلات و رفتن به سوی جهانی شدن است. «آزادی زن» از عوارض انقلاب صنعتی است و اشتراک در پروسهی جهانی شدن و آن رویاهای تکراری و کابوس همیشگی را کنار زدند. زیرا نقلاب صنعتی در درجه اول موجب شد که زن نیز صنعتی شود، آن هم تا بدان پایه که بر همه نامعلوم بود و هیچکس خواب آن را هم ندیده بود. زنان، کارگران ارزانتری بودند و کارفرمایان، آنان را بر مردان سرکش ترجیح میدادند.
یک قرن پیش در انگلیستان کار پیدا کردن بر مردان دشوار شد، اما اعلانها از آنان میخواست که زنان و کودکان خود را به کارخانهها بفرستند. نخستین قدم آزادی زنان قانون 1882 بود که به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بیسابقهای برخودار میشدند. اینکه پولی را به دست میآوردند که حق داشتند برای خود نگه دارند. این یک گام پیروزی برای زنان بود و مردان را وادار میساخت تا زنان را به کارخانهها بفرستند و این راهی است برای جهانی شدن زنان و رسیدن آنها به استقلالیت فردی اما به عواقب بعدی آن باز هم میپردازیم.
در انگلستان امروز، از هر دو زن یکی یا در اداره کار میکند یا در کارخانه، سرعت افزایش زنان کارگر نسبت به مردان کارگر چهار برابر است. پیشبینی میشود که در شهرهای آینده هر زنی تمام وقت خود را، به جز فواصل نادر وضع حمل، در بیرون از خانه کار کند. این وضع برای بعضی از ما ناراحتکننده است ولی در ده یا بیست سال به آن عادت خواهیم کرد؛ زیرا عادت هر چیز را معقول جلوه میدهد.
صنعتی شدن زنان به صورت طبیعی کار خانگی را از میان برد. هرچه بر ماشینها افزوده شد و فراوان محصول با روشهای تازه در به کار انداختن نیرو قیمتها را ارزانتر کرد، کارخانهها صدها کار خانگی را که به مشاغل زنان تنوع میبخشید یکی پس دیگری از دست آنان گرفتند. مشاغل دیرین زن که مایهی بندگی و اسارتش بود رفته رفته از دستش گرفته شد. و کسی به خانه توجهی نکرد و زن خود بیکار و ناراضی شد.
بیرون رفتن زن از خانه و پیدا کردن کار در کارخانه به او وجهه و اعتبار میبخشید. پس از آن جهانی شدن زنان و اشتراک زنان در تمام روندها یک امید برای آینده بود و بدون سر و صدا به آزادی زن کمک کرد. دیگر زن فارغ از حال خانهداری و آخرین وظیفهای که میبایست خانه را محیطی پر معنا و قابل تحمل کند روی به اداره و کارخانه و عالم نهاد. مغرورانه در اماکن مردانه در کنار مردان ایستاده و مثل مرد کار کرد و فکر کرد و سخن گفت و در معاملات جهانی آگاهانه خود را یافت و در این روند بیشتر به خاطر رسیدن به آزادی و برابری تقلید کرد و این حرکتها سبب شکلگیری جنبش زنان گردید و یک روزنهی امید بر روی بقیه زنان گشوده شد.
زنان در مدت کمی ثابت کردند که اختلافهای ذهنی میان زن و مرد بیشتر از همه وابسته به محیط و مشاغل است، نه به فرقهای طبیعی و ثابت. ولی این امر چنین معنا نمیدهد که زنان به زودی از تمام فرقهای عقلی و ذهنی که رسم روزگار به دور شان کشیده است خواهند جست. رشد فرهنگی زنان تازه شروع شده است؛ زنان باشکوهتر از قبل برای رهایی از بند تلاش کردند و این محصول روند تمدنی شدن زن است.
در هیچ جای تاریخ تا هنوز سراغ نداریم، آزادی را کسی به یک گروه رایگان داده باشد و این همه سازمانها، نهادها که پیرامون زنان کار میکنند حاصل مبارزات زنان در جهان مردانه بوده است. جهانی شدن دو بعد دارد؛ این پدیده از یک سو تهدید است که کشورهای در حال توسعه به آن رو به رو هستند و از سوی دیگر، ایجاد فرصتها برای کشورها بودهاند.سازوکارهای مورد استفاده در فرایند جهانی شدن مشابهت دارند ولی آثار و پیامدهای آن در جوامع مختلف است. در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، شهرها و روستاها و زنان و مردان کامل متفاوت استند.
اگرچه جهانی شدن آثار مثبت در روند زندگی زنان به وجود آورده است اما از سوی دیگر یک سری چالشها را هم سد راه زنان به وجود آورده است. این روند زمانی به پختگی خود میرسد که نظامها چقدر ایجاد زمینه در این روند قایل استند و در جامعهی بسته محدویتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر زنان افزوده میشوند.
منبع:
- دورانت، ویلیام جمیز، (1885-1981) م. لذات فلسفه. مترجم عباس زریاب خویی.