وقتی زنی، مورد خشونت جنسی قرار میگیرد، اولین عکسالعمل اطرافیانش این است که مبادا صدایش را بلند کند وگرنه آبرویش میرود و همه انگشت اتهام به سوی او بلند میکنند و او را به بیحیایی و بیبند و باری متهم میکنند و میگویند: «حتما پوشش و آرایشت مشکلی داشت یا رفتاری کردی که به تو تعرض کردند.» در ادبیات عرفی جامعه ما زن خوب و حیا، زنی است که سکوت میکند اما زنی که صدایش را بلند میکند با اتهام «شلیطه/سلیطهگری» و «دامان به سری» مواجه میشود، اما در طرف مقابل، تعرضکننده در زیر سایه الفاظ جنسیتزده «مرد است دیگر….» «بچه است و دل دارد..» رفتارش توجیه میشود، در حالیکه با این واژگان هر روز زنان به سکوت فراخوانده میشوند و آزارگران به تعرض بیشتر تشویق میشوند.
بررسیهای نهادهای حقوق بشری نشان میدهد که زنان در هیچ کدام از محیطهای زندگیشان امنیت نداشتهاند. به خاطر اینکه زنان از خانه گرفته تا خیابان و محیط تحصیل و کار، همواره مورد آزارهای کلامی و فیزیکی قرار میگیرند، در حالیکه تداوم سکوت قربانیان به قربانی شدن جمعیت بیشماری از زنان میانجامد. هر چند شکستن تابوی سکوت در برابر تعرض، مستلزم پرداخت بهای بیشتری برای زنان است ولی بلند کردن صدا به همصداییها منجر میشود. ما سالهاست که روایت مردانه آزار جنسی کلامی و فیزیکی را شاهد هستیم اما وقتی تابوی سکوت در برابر تعرض را میشکنیم، به این معناست که میخواهیم روایت زنانه را از زبان قربانیان آزار جنسی به جامعه ارائه کنیم و جامعه را وادار به پذیرش صدای قربانی کنیم و حاشیه امن آزارگران جنسی را ناامن کنیم، به این ترتیب جلوی قربانی شدن دختران و زنان بیشتری را بگیریم.