نهاد زنان، صلح و امنیت دانشگاه جورج تاون امریکا در گزارشی که روز سهشنبۀ هفتۀ گذشته (2 عقرب) منتشر شد، اعلام کرد که افغانستان «بدترین کشور» در جهان برای زنان از نظر رفاه، امنیت و دسترسی به عدالت شناخته میشود. در این گزارش، از سیزده شاخص برای ارزیابی وضعیت زنان در 177 کشور جهان استفاده شده که مهمترین آنها، میزان دسترسی به حقِ تحصیل و اشتغال برای زنان بوده است.
در این گزارش آمده است: «از سال 2021 [با برگشت دوبارۀ طالبان به قدرت] افغانستان در خصوص وضعیت زنان، بدترین رتبه را در جهان داشته است. زنانِ این کشور درحالی از خواب بیدار میشوند که هیچ شغلی ندارند، امکان هیچ نوع تحصیلی ندارند و در زندگیشان هیچ استقلالی ندارند.»
مسلماً این گزارش را میتوان از دهها زاویه مورد مطالعه قرار داد و به آن پرداخت. اما این یادداشت میخواهد به این گزارشِ بسیار ارزشمند، با طرحِ این سوال بپردازد که «چرا افغانستان بدترین کشور برای زنان نباشد؟!»
پرسشگرِ این سوال، واقعیتهای فاجعهبارِ زندگی زنان و دختران در سایۀ حاکمیت تروریستی طالبان را چنان «عریان» تصور میکند که یافتۀ گزارش دانشگاه جورج تاون امریکا دربارۀ وضعیت زنانِ افغانستان را در قالب عبارت «بدترین کشور برای زنان» را «اعلام یک امر بدیهی» میشمارد که دستکم برای زنان و دخترانِ افغانستان هیچ تعجب و تازگییی در قبال ندارد!
زنان فعال و معترضِ افغانستان بیش از دو سال است که به هر صدا و روشِ ممکن اعلام کردهاند که آنچه در ذیلِ حاکمیتِ گروه طالبان بر دختران و زنانِ این سرزمین روا داشته میشود، مصداق واضحِ «جنایت علیه بشریت» و «آپارتاید جنسیتی» است و از جامعۀ جهانی و نهادهای بینالمللی، خواهان اقداماتِ عملی علیه این رژیم برای پایان دادن به این وضع بودهاند. این تلاشها و مبارزات تا اکنون درحالی ادامه یافته که زنان فعال در افغانستان با زندان، شکنجه و تجاوز روبرو بودهاند و «جهان» همچنان چشم امید به «اصلاح رفتار طالبان» از طریق «تعامل» دارد.
پس با اینحساب مخاطب این گزارش، زنان افغانستان نیستند که با پوست و استخوانِ خویش طعم جانسوزِ حاکمیت طالبان و آپارتاید جنسیتی را میچشند؛ بل مخاطب اصلیِ این گزارشِ تکاندهنده باید بازیگران بزرگ و گردانندگان اصلیِ سیاست جهانی باشند؛ دولتها و سازمانهایی که از قدرت هژمونیک برخوردارند و تحولات جهانی ـ از جمله سقوط و ظهور مجدد طالبان ـ را مدیریت کرده و میکنند.
زنان و دختران و دستکم مدافعان حقوق بشرِ اهل افغانستان کاملاً بر این نکته واقف اند که وقتی ساختارهای سنتیِ مردسالار در این کشور با حاکمیت تروریستی و زنستیزِ طالبان تلاقی یافت، فقط حق تحصیل و اشتغال از زنانِ افغانستان سلب نشد؛ بل تمام روزنههای حیات اجتماعی بر دختران و زنان مسدود گشت و زنانِ این سرزمین عملاً در حالت «حبس خانگی» و تحت تأثیرِ پیامدهای دامنهدار آن، از جمله «خشونت و ازدواج اجباری» قرار گرفتند.
اگر قدرتهای جهانی و بهویژه امریکا ـ به عنوان متولی مذاکرات و معاملاتِ رازآلود دوحه ـ به مفادِ این نوع گزارشها اعتنا و توجهی داشته باشند، زنان فعالِ افغانستان نیز گزارشگرِ دردها و واقعیتهای تلخِ بسیاری در ارتباط به اوضاع فاجعهبار همجنسانِ خود در سایۀ حاکمیت طالبان هستند. مسلماً فاجعهیی که علیه زنان و دختران در افغانستان جریان دارد، به منعِ تحصیل و اشتغال خلاصه نمیشود که مثلاً با رفع آن، دامنِ فاجعه برچیده شود. اینکه افغانستان کنونی تبدیل به بدترین کشور برای زنان شده، ریشه در ماهیت اقتدارگرای «طالبانیسم» با محوریتِ ترور و زنستیزی دارد و بقای آن در هیأت یک «حکومت» نیز مرادف با نبود صلح، دوام جنگ، تحکیم ساختارهای مردسالار و در نهایت، دستنیافتنی شدنِ رفاه و عدالت برای زنان افغانستان است.
و گپ پایانی اینکه: در «بدترین کشور» بودنِ افغانستان برای زنان هیچ شکی وجود ندارد، اما در اینکه «جهان آزاد» در حمایت از زنانِ افغانستان برای رهایی از اسارتِ طالبان چقدر راسخ و صادق است، «تردید وحشتناک» وجود دارد!