نویسنده: دلافروز انوری
در جوامع سنتی مانند افغانستان، زنان همواره تحت فشارهای اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی قرار داشتهاند تا تابع باشند و به خواستههای دیگران بهخصوص مردهای خانواده و جامعه، بدون چونوچرا پاسخ مثبت بدهند. این قانون نانوشته که از فرهنگ مردسالاری و حاکمیت بدون قیدوشرط، شریعت و سنت آغاز شدهاست، قدرت «نه» گفتن را از زنان گرفته و در بسیاری از موارد، زنان فکر میکنند که با گفتن این کلمه، گناهی نابخشودنی را مرتکب میشوند. در کنار این مسأله، زنان در جوامع سنتی و قبیلهای، به اشتباه از کودکی میآموزند که مخالفت کردن میتواند به طرد شدن، سرزنش و خشونت منجر شود و باید از آن به قیمت نادیده گرفتن خودشان جلوگیری کنند.
از سوی دیگر، مردهای این جوامع نیز در بستری اجتماعی بزرگ میشوند که «نه» گفتن زنان را در مرحلهٔ اول نافرمانی تلقی میکنند و اگر از بُعد روابط عاطفی به آن نگاه کنیم، در این شرایط گفتن این کلمه را نوعی ناز کردن و بازی روانی میپندارند و با پافشاری بر آن فکر میکنند که حس تعلق و دوست داشتن بیشتر را به طرف مقابلش که یک زن است میدهند.
همچنان، وابستگی مالی زنان به مردهای خانواده، یکی دیگر از دلیلهایی است که گفتن کلمهٔ «نه»را برای زنان دشوار میکند، زیرا زنان از لحاظ اقتصادی به پدر، برادر یا همسر وابستهاند. امکان رد کردن خواستههای آنان برایشان بهشدت محدود میشود. این وابستگی باعث میشود که زنان برای تأمین نیازهای اساسی خود، حتی در شرایطی که خلاف میلشان است به خواستههای آنانی که او را حمایت میکند، تن بدهند.
وابستگیهای عاطفی نیز یکی از موانعی است که زنان را از گفتن این کلمه در برابر اعضای خانواده، جامعه و شریک زندگیشان باز میدارد. یکی از دلیلهای ازدواج اجباری در کنار مواردی چون خشونت و فقر، وابستگی عاطفی است که در آنها دختران اغلب به دلیل ترس از طرد شدن، حاضر به مخالفت نمیشوند و در جوامعی که ساختارهای حمایتی مستقل برای زنان وجود ندارد، ترک خانواده میتواند به معنای فقر، بیخانمانی و آسیبپذیری بیشتر در برابر خشونت باشد .در جامعهای مانند افغانستان، دخترانی که با ازدواج اجباری مخالفت کنند، از سوی خانواده بهعنوان نافرمانی بیآبرو شناخته میشود و زنان نیز به دلیل نبود جایگزینهای حمایتی، چارهای جز تسلیم شدن ندارند، با تدوام این عوامل یک چرخهٔ معیوب ایجاد میشود که در آن زنان توانایی بیان مخالفت را از دست میدهند.
نبود الگویهای زنانهٔ قدرتمند
یکی از عمدهترین دلایلی که زنان در جوامع سنتی مانند افغانستان نمیتوانند برای رسیدن به خواستههای خودشان پافشاری کنند و در مقابل عوامل مردانه و پدرسالار ایستادگی کنند، نبود الگوهای زنانهٔ قدرتمند در جامعه است. در افغانستان که نقشهای سنتی جنسیتی حاکم هستند. تعداد زنانی که توانستهاند در برابر نابرابریها ایستادگی کنند و به جایگاهی تأثیرگذار برسند، بسیار محدود است و آنهایی که به جایگاهی رسیدهاند نیز به مرور زمان تحت تأثیر عوامل مردانه قرار گرفته یا بهدلیل قوانین زنستیزانه نتوانستهاند، به آنچه که باید برسند، این مسأله باعث شدهاست که بسیاری از زنان تصور کنند که مخالفت با نابرابریها یا تلاش برای استقلال، یک امر غیرممکن یا نادرست است.
الگوهای اجتماعی، نقش بسیار مهمی در شکلگیری باورها و رفتارهای افراد دارند. وقتی در یک جامعه، زنان قدرتمند و مستقل حضور داشته باشند و صدای آنها شنیده شود، سایر زنان نیز انگیزهٔ بیشتری برای ایستادگی در برابر نابرابری پیدا میکنند. اما در جوامعی که نقش زنان در عرصههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کمرنگ است، دختران و زنان جوان الگوی مناسبی برای یادگیری مهارتهای استقلال و «نه» گفتن ندارند.
نبود این الگوها باعث میشود که کلیشههای جنسیتی تقویت شوند. در بسیاری از خانوادههای سنتی، زنان فقط در نقشهای وابسته و منفعل به تصویر کشیده میشوند. از کودکی، دختران میبینند که مادران آنها بدون اعتراض، بار سنگین زندگی را تحمل میکنند و هیچگاه«نه» نمیگویند. این تصویر باعث میشود که دختران نیز در بزرگسالی همین الگو را تکرار کنند و تصور کنند که مخالفت کردن با شرایط ناعادلانه، نهتنها ممکن نیست، بلکه ناپسند نیز تلقی میشود.
با این همه؛ در شرایط اکنون که گروه طالبان زنان را از تمام عرصههای زندگی حذف کرده و حقوق اولیهٔ انسانیشان را گرفتهاند، همچنان خشونتهای خانوادگی و اجتماعی هر روز در حال بیشتر شدن است. ضروری است که فعالین حقوق زن، زنان دانشآموخته و با سواد و رسانهها بیشتر از پیش، نقش آگاهیرسانیشان را تقویت کنند تا زنان و دختران که در داخل افغانستان با انواع خشونتهای اجتماعی و خانوداگی روبهرو هستند، بتوانند به خوداگاهی برسند و از خودشان دفاع کنند.
زنان افغانستان برای حفظ کرامت انسانی و حقوق فردی خود، باید بیاموزند که در برابر هر چیزی که با خواستههایشان مغایرت دارد، جسورانه و بدون احساس گناه «نه» بگویند. سکوت و تسلیم در برابر خواستههایی که بر خلاف میل، مصلحت یا کرامت آنهاست، تنها باعث تداوم چرخهٔ نابرابری میشود. زنانی که قادر به نه گفتن نیستند، بیشتر در معرض سوءاستفاده، خشونت و بهرهکشی قرار میگیرند. این بهرهکشی میتواند در قالب ازدواجهای اجباری، محرومیت از تحصیل، اجبار به فرزندآوری ناخواسته، کار بدون مزد و یا پذیرش نقشهای ناعادلانه در خانواده و جامعه باشد. بنابراین، توانایی«نه» گفتن، یک مهارت حیاتی برای زنان است که به آنها کمک میکند تا استقلال و کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشند.
پریود در تاریخ، اساطیر و ادیان
این مطلب براساس مصاحبه با محمد حسین فیاض، پژوهشگر علوم دینی و بررسی مقاله عصمت شاهمرادی در مورد تبعیض مثبت به نفع زنان با تاکید بر حقوق شهروندی، نوشته شده است. مساله پریود و زایمان...
بیشتر بخوانید