قسمت بیست و چهارم از سلسله نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان درمسیر تاریخ»
زنان و تحقیر جنسیتی
«هنگامیکه دانشآموزان وارد دبیرستان میشوند کودک هستند، هنگامی که خارج میشوند نوجوانند این احساس اعتماد به نفس دختران است که پایین میآید، زیرا که در مورد ظاهر و تواناییهای خود به یک خودآگاهی فلج کننده میرسند. بسیاری از دختران درون گرا و مردد میشوند و «من نمیدانم» بیشترین پاسخ آنها به سادهترین سوالات است موجب میشود که ناگهان احساس آسیبپذیری کنند، در صورتی که پسران در سن نوجوانی از توان جسمی خود احساس غرور میکنند.» (زنان و تبعیض ص 279)
«در مدارس ما مشاوره در باره مشکلات خاص دختران نوجوان به ندرت صورت میگیرد.» (زنان و تبعیض ص 280)
تفاوتهای رفتاری که برپایه جنسیتی شکل گرفته و ادامه مییابد، یکی از مشکلات مهم اجتماعی است که ریشه در خانه دارد. این نوع رفتارها از کودکی آغاز شده و در دورههای بعدی شخصیت بچهها را میسازد. این رفتار هم شامل تبعیض است و هم تفاوت جنسیتی که منجر به بروز محدودیت رفتاری و فکری در شخصیت فرزندان خانواده شده و هر یک را در مسیر جداگانه قرار میدهد. بر اساس این سبک رفتاری فرزندان پسر تربیت میشوند تا به فعالیتهای مهم اجتماعی بپردازند و فرزندان دختر باید خود را برای زندگی حاشیهای آماده کنند: «خانوادهها چه آگاهانه یا ناآگاهانه برای دختر و پسر خود حقوق مساوی قایل نیستند و آنها را مانند یگدیگر تربیت نمیکنند. به این ترتیب پایههای تفاوتهای جنسی در خانواده گذاشته میشود. اصل مهمی که امروزه مطرح است نه تفاوتهای جنسی میان زن و مرد، بلکه رفتارهای جنسیتی مربوط به زن و مرد است.» (خشونت خانوادگی زنان کتک خورده، اعزازی ص 188 )
«از یک سو خصوصیات و تواناییهایی را به زنان نسبت میدهد که در مردان از آنها نشانی نیست و از سوی دیگر مردان را از ویژگیها و تواناییهایی بهرهمند میسازد که زنان از آن محرومند.» (پیکار با تبعیض جنسی ص 27)
«تبعیض پنهان عبارت از آن است که به دختران فقط یک الگوی هویتیابی ارائه میشود که همان تشکیل خانواده است، اما پسرها از حق انتخاب گسترده برخوردار میشوند، به پسرها میفهماند که آنان جنس مسلط و برترند و به دخترها نشان میدهد که به جنس ضعیف و فرودست تعلق دارند.» (پیکار با تبعیض جنسی ص 30)
«برخوردها، رفتار و عواطف پدر و مادر نسبت به فرزندانشان بر حسب این که پسر باشند یا دختر متفاوت میشود.» (همان ص 35)
نوع رفتارها و آموزشهای اجتماعی در خانه، مدرسه و جامعه به آنجا میانجامد که مرد یک موجود آسمانی و برتر است که خداوند مقدر کرده است تا رییس زن باشد و زن آفریده شده تا نوکر مرد باشد و این سرنوشت محتوم این جنس است. این ضعف زنانه که مبتنی بر رفتار و آموزش است در تمام مسایل اجتماعی و خصوصن تعیین مشاغل بازتاب مییابد به گونهای که اگر زنی به مدیریت دست یابد نه فقط جامعهی مردان آن را باور نمیکند که قبل از آن جامعهی زنان، یک زن را برای چنین شغلی ناتوان دانسته و هیچگونه اشتیاقی برای تشویق این نوع افراد از خود نشان نمیدهند. حتا دیده شده که در این موارد زنان اعتقاد دارند که مردان هم کارایی بهتری نسبت به زنان دارند و هم رفتار بهتری با مراجعان، که این نوع برداشت خود به محرومیت زنان دامن میزند: «گزینشهای شغلی پسران و دختران هفت تا یازده ساله آمریکایی درست مثل نظریاتشان در باره خصوصیات دو جنس، کلیشهای است.» (همان ص 48)
«در کتاب راهنمای ابونصر فهرستی از کلیشههای تبعیضآمیز مردانه و زنانه در هفتاد و نه کتاب درسی به زبان عربی که در سال 1982 در مدرسههای هفت کشور عربی رایج بوده، آمده است. این هفت کشور عبارتند از: لبنان، تونس، مصر، عربستان سعودی، یمن، قطر و کویت. در کتابهای درسی به زبان عربی در تمام کشورها زنان به صورت اسیران محبوس در خانه توصیف شدهاند و یگانه کارهایی هم که در بیرون از خانه انجام میدهند دنباله وظایف خانگیشان است.» (همان ص 65)
«احساس فرودستی دختران در جامعه، غالبن حاصل تلقینات آموزگاران زن و مرد آنان است. مثلن آموزگاران و مادران، با گفتههایی دختران را از تحصیلات فنی و علمی، دلزده میکنند.» (همان ص 70)
«هیچ دلیل علمی یافت نمیشود که نشان از برتری مرد بر زن در خرد و جسم و روان باشد و آنچه امروزه دیده میشود، دستآورد اوضاع اقتصادی گذشته است که نظام مردسالاری را حاکم کرده است.» (زن معمار جامعه مرد سالار ص 10)
«یک بررسی که در میان مردان یک صد زبان صورت گرفته است ، نشان میدهد که بیشتر توهینهای رایج در میان مردان یا خطاب به زنان است و یا به نحوی آنان را شامل میشود.» (دنیای زنان ص 35)
«ولی مور و ولستون کرافت (دو تن از پژوهشگران و نظریهپردازان علوم اجتماعی) اعتقاد داشتند که آموزش باید به گونهای طراحی شود که زنان را نه تنها با موقعیت فرودست خود آشتی دهد بلکه آنان را برای آن نوع زندگی آماده کند.» (دنیای زنان ص 81)
ادامه دارد…