در مصر باستان همانند سایر تمدنها، حكومت توسط مردان اداره میشد. منتها گاهی بنابر شرایط خاص، زنان زمام امور را به دست میگرفتند. نمونههایی از حكومت ملكهها در تاریخ مصر وجود دارد. ویل دورانت در این خصوص می نویسد: «حتشپسوت، دختر شاه تحوطمس اول در حالی كه سی سال از دوران سلطنت پدرش گذشت، به عنوان جانشین در سلطنت پدر بر تخت نشست. او پس از شاه، شوهر و برادر ناتنیاش به سلطنت رسید و خود به تنهایی به سلطنت پرداخت. او ثابت كرد جز اینكه زن است هیچگونه تفاوتی با شاهان ندارد. وی بیآنكه به استبداد و خودكامهگی توسل جوید امنیت و نظم را در داخل كشور برقرار ساخت و بدون آنكه خسارتی ببیند صلح خارجی را حفظ كرد. بازار تازهای برای تجارت مصر باز كرد و وسایل رفاه و لذایذ تازهای برای ملت خود آماده ساخت. با نصب كردن دو مجسمهی بزرگ باشكوه بر زیبایی كرنك افزود. در دیرالبحری معبد عظیمی را كه پدرش اندیشهی ساختن آن را داشت بنا نهاد و پارهای از معابد قدیمی را كه به دست هیكسوسها ویران شده بود آباد كرد. آنگاه در پایان كار برای خود گوری بسیار منقش و مخفی در میان تپههای شنی ساحل باختری نیل، در آنجا كه بعدن به نام درهی مقابر شاهان (وادی مقار الملوك) نامیده میشد، بنا كرد. جانشینان وی در ساختن مقبرههای خود از او پیروی كردند. دوران كشورداری این ملكه كه در صلح و صفا و در كمال حكمت فرمان میراند، 22 سال طول كشید. پس از وی تحموطمس سوم جانشین او شد كه سراسر سلطنتش به جنگهای فراوان گذشت.»
به طور كلی زنان در تمدنهای باستانی از احترام و منزلت والایی در عرصههای زندهگی برخوردار بودند. مصر خدایان زن همانند اسیس (Isis) و مت (Maat) داشت. آنان سمبول معرفت، نبوغ و عدالت بودند.
فعالیتهای زنان در قرن اخیر
فعالیتهای آزادی خواهانهی زنان در مصر ابتدا با تلاش اصلاحطلبان دینی آغاز شد. از قاسم امین اغلب به عنوان «پدر» نهضت آزادی زنان در جهان عرب یاد میكنند. او یكی از پیروان اصلاحطلب بزرگ مسلمان، محمد عبدو بود كه همراه با جمالالدین افغانی یكی از شخصیتهای مهم سنت آزادیخواهی عرب به شمار میآمد. كتابهای قاسم امین «آزادی زنان» در 1899 و «زن نوین» در 1900 میلادی به چاپ رسیدند و غوغایی را در بین محافظهكاران برپا كردند. امین مسایل مربوط به آموزش و پرورش زنان (البته نه در سطحی به پیشرفتگی مردان)، آزادی و تساوی (به استثنای مورد تعدد زوجات)، حق كاركردن زنان برای تضمین آزادی آنان را مطرح كرد. او در كتاب دوم خود به انتقادهایی كه به كتاب نخستین وی وارد بود پاسخ گفت. در اولین كتابش «آزادی زنان» استدلالهایش را بر مبنای قرآن و اصول دینی قرار داده بود، ولی در دومین كتاب به جای تفسیر لیبرالی از مذهب به عقل و منطق روی آورد.
ملیگرایان محافظهكار معتقد بودند كه قدرتهای اروپایی نقشه كشیدهاند تا تسلط خود را با براندازی ساختارهای اجتماعی ملل شرقی تقویت كنند. بنابراین با نظری بسیار مشكوكانه به واردات ایدیولوژی غربی مینگریستند كه احتمال داشت روابط اجتماعی را تغییر دهد یا اعتقادات مذهبی را تضعیف میكند. آنها به خصوص نسبت به نهضت طرفداری از آزادی زنان ظنین بودند و آن را حملهی مستقیم به خانواده به عنوان قدرتمندترین واحد اجتماعی میدیدند. آنها باور داشتند كه به منظور پایان بخشیدن به تسلط و نفوذ خارجیان باید «سنت» مستحكم شود و در برابر هرگونه كوششی برای تحول اجتماعی به خصوص در وضع زنان مقاومت شود.
ادامه دارد…