فمینیسم در مصر
در مصر، همانند بسیاری از كشورهای خاورمیانه و اسلامی فمینیسم در چهارچوب طبقه متوسط و شهری به وجود آمد، جایی كه جدایی جنسی و انزوای خانوادگی زنان مورد تاكید بود. در مصر، زنان عمدتا از خلاقیت خود استفاده میكنند در این روند دولت به آنها یاری نمیدهد. علاوه بر این زنان در مصر در سازمان دادن و حفظ جنبشهای فمینیستی در منطقه پیشكسوت شدند.
این زنان آگاه فمینیست تا حدودی ستمپیشه تصور میشدند. با وجود این زنان با پوشش سنتی زندگیشان را تا عرصههای عمومی گسترش میدادند. این دوره زمانی بود كه مردان پیشرو به موازات این كه خواستار آزادی كشور بودند از آزادی زنان حمایت و طرفداری میكردند.
تا سال 1890 میلادی كنترل شدید پدرسالاری خانواده بر سر زنان كاهش یافته بود و به سبب طرحها و رویدادهایی كه در نتیجه ارتقای وضعیت جدیدی كه با تكوین پدرسالاری جدید همراه شده بود، حمایت میشد. اما در حالی كه برخی صور/روشهای كنترل پدرسالارانه در چهارچوب خانواده تضعیف شده بود، سایر صور دیگر شدیدتر شد. در این لحظه تاریخی، زنان دریافتند كه نقاب و انزوای زنان بر طبق اسلام تكلیف نبوده بلكه هدف صرفا تسلط مردسالاری بوده است. آنها همچنین دریافتند كه آنها به عنوان زن در اسلام حقوق داشتند كه مردسالاری این حقوق را از آنها سلب كرده است. این آگاهی به واسطه مدرنیسم اسلامی كه توسط شیخ محمد عبده توصیف شد، افزایش مییافت.
همزمان با پیدایش فمینیسم زنان طبقه بالا، زنان طبقه متوسط نیز آگاهی فمینیستی را از طریق افزایش آموزش و تحصیلات رسمی افزایش میدادند. آنها در مدارس جدیدی كه در قرن نوزدهم برای دختران افتتاح شده بود، شركت جستند.
زنان طبقه متوسط در نیمه دوم سال 1980 میلادی دست به كار شدند تا مطالبی را به چاپ برسانند و در اوایل سال 1980 میلادی زنان طبقه متوسط مبادرت به تاسیس و نوشتن مطلب برای روزنامه زنان ورزیدند. نوشتههای بسیاری از این زنان نمایانگر آگاهی فمینیستی همراه با ابعاد مذهبی و ناسیونالیستی بود.
در دهه هشتاد فمینیسم در مصر بار دیگر پدیدار شد. در سال 1985 (انجمن همبستگی زنان عرب) رسما پا به عرصه وجود گذاشت. این سازمان با ریاست سعداوی در قاهره مستقر شد و شعبه های آن در چندین كشور عرب و در برخی از جوامع عرب قرار داده شد. مصریها نیز همانند اعضای دیگر انجمن همبستگی زنان عرب، فمینیسم خود را در چهارچوب عربی در همین تشكیلات هدایت كردند.
فمینیستها در عرصه ملی امتیازاتی را كسب كردهاند، در عرصهای كه تسلط مردسالاری خانواده با ارتقای موقعیت وی كاهش یافت. بنابراین دولت برخی از نیازهای فمینیستها را در طی قرن برآورد. اعطای حق رای به زنان از لحاظ ایدئولوژیكی و عملی به نفع دولت نبود، اما دولت سوسیالیستی جدید كه با فرمان ناصر حقوق شهروندان را افزایش داد، اعطای حق رای به زنان را همزمان با سركوبی سازمان فمینیستی به صلاح دانست. با وجود این مردسالاری به این امتیاز تمسك جست و به تسلط خود در حیطه شخصی ادامه داد. به مدت یك قرن از عمر فمینیسم در مصر قانون بقای تسلط مردسالاری را منعكس كرده است.
شرح كلی عمر صد ساله فمینیسم در مصر به وضوح نشان میدهد كه صرف نظر از تشكیلات اقتصادی و سیاسی و صور نفوذ و حضور امپریالیستی، مردسالاری به حیات خود ادامه میدهد و خود را مطابق با نیازها و ماهیت مخالفت فمینیسم مجددا شكل میدهد. شاید برجستهترین دستاوردهای فمینیسم مصر این باشد كه فمینیسم این مسئله را به خوبی درك كرده است و برای حفظ استقلال و آرمان خود مبارزه كرده است.
قضاوت زنان
مساله قضاوت زن صرف نظر از مخالفتها و موافقتها، به واسطه دعوایی كه یك زن جوان مصری به نام فاطمه لاشین اقامه كرده است، در دیوان عالی كشور مصر در دست بررسی است. وی خواهان اشتغال به كار در دادستانی كل شده بود كه درخواستش به دلیل جنسیت او رد شد. وی سپس در سال 1992 به دیوان عالی كشور روی آورد و هنوز منتظر روزی است كه حكم این دیوان صادر شود.
طنطاوی رئیس الازهرا اظهار داشته است: «در قرآن كریم چیزی عنوان نشده كه طبق آن زنان را از قضاوت منع سازد.» وی همچنین افزود: «با این حال زنان نباید برای قاضی شدن به سمت این شغل هجوم آورند. چرا كه طبیعت این شغل مناسب زنان نیست و قضاوت از شغلهایی است كه لازم است مردان عهدهدار آن شوند.»
این مسئله كه گویا زنان هم میتوانند قاضی شوند، طی سالهای اخیر سروصدای زیادی در رسانهها و محافل قانونی مصر به راه انداخته است. بسیاری معتقدند طبق احكام قرآن كه به موجب آن شهادت دو زن در دادگاه حكم یك مرد را دارد؛ یعنی در این مساله دو زن مساوی یك مرد است پس زن نمیتواند قاضی شود. محافظهكاران و طرفداران ارزشهای قدیمی معتقدند كه زنان بهتر است بچهدار شوند و خانواده تشكیل دهند.