قسمت نزدهم از سلسله نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان در مسیر تاریخ»
7- زنان و بازار کار
گرچه در ابتدا مرد و زن دوشادوش یگدیگر برای تأمین غذا میکوشیدند، اما جوامع در دورهی مادرشاهی، شاهد سقوط تدریجی جایگاه مردان بود، چیزی که نمیتوانست برای آنان قابل تحمل باشد و احتمالن به همین علت مردان به سختی حاضر شدند دست از شکار برداشته و جای زنان را در کشاورزی بگیرند. با کشف فواید کشاورزی البته این مردان بودند که زنان را به عنوانهای مختلف خانهنشین کرده و خود تمامی «منابع» را به دست گرفتند. خانهنشینی موقت و اولیه زنان، در طول سالیان طولانی موجب دوری آنان از بازار کار و سرمایه گشته و قدرت را نیز از زنان گرفت و زنان را عملن تبدیل به موجودات عزلتنشینی ساخت که عملن وظیفهی جز خدمت به مردان و تأمین نیازها و خواستههای آنان برای خود تصور نکنند: «…خلع زنان از بازار کار به کارگران مرد امنیت خاطر میدهد و به برکت قانون ناپلیون، بورژواها به طور مجانی صاحب کلفتی ناتوان در خانه میشوند.» (جنبش اجتماعی زنان، ص79)
در قرن هجدهم بازار كار براي زنان بازهم محدودتر شد… زنان مجبور بودند دشوارترين كارها را با كمترين دستمزد بپذيرند…» (همان، ص69). «… در قرن 13 در پاريس پانزده صنف از پيشهوران زن در برابر هشتاد صنف از مردان وجود داشت…» (همان، ص47). «پس از جنگ دوم جهاني، دولتمردان كشورهاي توسعهيافتهی غرب، همانند شرق از ديدگاه ابزاري خود در مورد زنان فراتر نرفتهاند…» (همان، ص117). «… زنان هنوز هم در سيطره نظام پدرسالار قرار دارند و نتايج فلاكت بار آن را تحمل ميكنند… كه هدف از آن چون گذشته محدود كردن نقشهاي ويژه زنان به توليد مثل و كارگر ذخيره است… در تمامي كشورهاي غربي امروز، درصد زنان بيكار 52 تا 75 در صد كل بيكاران… اظهار شده است…» (همان، ص138).
زنان در قرون وسطی
تعصب جنسیتی باور بزرگ انسانهای گذشته و انسان امروزی است و آدمی در طول تاریخ با آن متولد شده، پرورش یافته و با آن میمیرد. این پدیده چنان طبیعی مینماید که گویا بنای دنیا از ابتدا بر تفاوت جنسیتی پایهگذاری شده است، اما این باور پدیدهای است که کمی غیر طبیعی به نظر میرسد. زیرا اگر انسان با تاریخ تحولات اولیه و زندگی انسان بدوی آشنا باشد، در مییابد که زنان اولیه اگر نقش برتر از مردان نداشتهاند، لا اقل زیر دست مردان نیز نبوده و در تمام امور زندگی از نقش برابر برخوردار بودهاند. گذشته از این، چنان که اشاره شد زنان در دوران اولیه که دورهی بسیار طولانی نیز بوده است، در برخی از امور زندگی دارای اولویت بودهاند.
در دورهی شكارورزي، شکار تنها کاری بوده است که مردان آن را انجام میدادند و تقريبن تمام كارهاي ديگر خانواده به عهده زنان بوده است. مرد در طول سال اگر به شکار نمیرفت، به استراحت میپرداخت و میخوابید و زن علاوه بر انجام کارهای خانه، گرفتار مسایلی چون حاملگی، تولد بچهها، نگهداری و بزرگ کردن فرزندان بود و با این وجود او امور زندگی مرد را نیز میچرخاند و به این صورت تمام کارها به عهده زنان بوده است.
ویل دورانت با توضیح وظیفه و کارکرد مردان که دویدن به دنبال شکار بوده است، کار زنان را کاشف یکی از بزرگترین رازهای مهم زندگی انسان میداند و می نویسد: «در عین حال که این حوادث [شکار، اهلی کردن حیوانات و…] اتفاق میافتاد، زن به بزرگترین اکتشافات راه افتاد و سُر حاصلخیزی زمین را پیدا کرد. تا آن هنگام کار زن تنها این بود که چون مرد، به شکار میرفت و با چنگال خود زمین پیرامون چادر را میکاوید تا مگر چیزی قابل خوردن به چنگ آورد.» (تاریخ تمدن، ج.اول، ص12)
نویسندگان دیگر نیز با یادآوری این کشف بزرگ (کشاورزی) به دیگر نقشهای زنان و تأثیر آنها در تغییر و تحول جوامع پرداخته و مینویسند: «به تدريج زنان متوجه جوانهزدن و دورهی باز توليد غلات ميگردند. اين كشف سبب افزايش توانايي زنان در كاربرد فنون جديد ميشود… بعدها زنان نخريسي و بافندگي را اختراع ميكنند…» (جنبش اجتماعی زنان، ص25) «دوراني كه زن مقام سروي بر اجتماع را داشته بسيار طولاني بوده است. اين دوران را كه قسمت اعظم آن مربوط به اعصار ماقبل تاريخ بوده تا پنج هزار سال، بلكه بيشتر ميرسد و در تاريخ جامعه شناسي به دورهی مادرشاهي معروف است كه از اواسط عصر حجر تا عصر مفرغ و آغاز عصر آهن ادامه مييابد.» (راز آشکار، ص11)
«… از گهواره تا گور هيچ لحظهاي وجود نداشته كه مرد تابع زني نبوده و تحت تأثير قدرت او نباشد، قدرتي كه زن به بركت اقتدار خويش در خانواده… به دست آورده است. از آنجا كه زنان مالك اصلي محل سكونت يعني چادر و كليه ضمایم آن استند، ميتوانستهاند در صورت عدم تفاهم همسرشان را بيرون برانند…» (جنبش اجتماعی زنان، ص23)
زنان در مصر کهن موقعیت بزرگی داشتهاند: «مصريان معتقد بودند كه خدايان بين زن و مرد امتيازي ننهاده، از اين رو زن و مرد در تمام شئون اجتماعي مقامي برابر داشتند و گاه زن را برتر ميدانستند. فراعنه مصر اغلب دختران خود را به وليعهدي انتخاب ميكردند.» (راز آشكار، ص13)
نقش برجسته زنان در جوامع قدیم غیر قابل انکار است: «… در جامعه ایشان [آیروکواهای (بومیان) آمریکای شمالی] اصالت با نسب مادری بود… خانوادههای مرکب از گروهی خواهران یا دختر عمهها و دختر خالهها با هم در ساختمانهایی زندگی میکردند که بنام «خانه دراز» خوانده میشد… رییس و صاحب اختیار هر «خانه دراز» بانوی بزرگ خانواده مرکب، یعنی مسنترین زن آن دودمان بود. این بانو که معمولاً مادر یا مادربزرگ گروه زنهایی بود که هر کدامشان ریاست یکی از خانوادههای منفرد را بعهده داشتند بر همه آنها فرمانروایی میکرد. یک تا سه عدد از این خانوادههای مرکب تشکیل دودمانی را میداد و یک یا چند دودمان طایفهای بزرگ را که اساسش بر اصالت شجرهی مادری بود، به وجود میآورد.» (سیر تمدن، ص557).
در جوامع ابتدایی حق نسب نیز با مادر بوده است: «تردید نیست که در میان بسیاری از قبایل عصر «نوسنگی» و حتا اقوام عصر «مفرغ» حوزهی مدیترانه نسب از مادر برده میشد و اساس خانواده بر اصالت مادر بود. در نتیجه این وضع زنان دارای مقام اجتماعی شامخی بودند تا آنجا که حتا بر زندگی مذهبی و آیین و تشریفات مربوط به آن نیز حکومت میکردند و دلیل صحت این نظریه آن است که در میان تصاویر و نقوشی که از دورهی ما قبل تاریخ حوزهی مدیترانه بدست آمده، تمثال زنان کاهن فراوان است، در حالی که تصویر مرد کاهن بسیار بندرت دیده میشود.» (سیر تمدن، ص233).
زنان با خدایان مرتبط بوده و از این جهت نیز موقعیت داشتهاند: «[در ژاپن] اعتقاد عمومی بر این بود که رییس قبیله خواه مرد یا زن عقبه مستقیم خدای قبیله بود که در هر نسل از فرزند ارشد مذکر یا مونث خانواده رییس بدنیا میآمد. بدین ترتیب اگر فرزند ارشد خانواده رییس قبیله دختری بود، پس از پدرش به مقام فرمانروایی قبیله میرسید. به همین علت است که میبینیم در اوایل دوران تاریخی کشور ژاپن عدهای از امپراطوران زن به تخت فرمانروایی نشستند.» (سیر تمدن، ص531)
ادامه دارد…