نویسنده: زهرا سور اسرافیل
در جامعه ی سنتی چگونه تفکر و خوراک ذهنی زنان تولید شده و در آن گسترش پیدا می کند؟
جواب دادن و پرداختن به این سؤالها میطلبد تا نگاهی چند بعدی به ساختار و فرهنگ جامعهٔ سنتی داشته باشیم. برای مثال اگر منظور از جامعهٔ سنتی، جامعهای باشد که در آن احکام دینی، اساس و پایهٔ قانون اساسی کشور و بنیاد فکری جامعه باشد، باید این مسئله را در متون دینی و تعریف جایگاه زن در این متون جستجو کرد. در بسیاری از متون دینی همچنان که برای مرد نقش خاصی را تعریف کردهاست و از جمله قانونگذاری بر اساس ارزشهای دینی، تطهیر جامعه از رفتارهای ناهنجار و مبارزه با منافی، با ارزشهای دینی، مذهبی را به مرد سپردهاست، نقش زن را نیز تمکین و پیروی از این اوامر تعریف کردهاست. یعنی زن در بهترین حالت فقط میتواند در دستگاه اجرایی دولت دینی به عنوان یک مهرهٔ اجرایی نقش خود را ایفا کند و حق ندارد دستی در خود قانونگذاری داشته باشد. به این معنی که تفکر و اندیشهٔ زنان ارزش بهرهگیری در دستگاه قانونگذاری دینی را ندارد. بعد دیگر این مسئلهٔ اقتصاد و تأمین هزینهٔ زندگی در خانواده است. در یک خانوادهٔ سنتی در بستر جامعهٔ سنتی نیز نقش زن کاملاً تعریف شدهاست. به این ترتیب که زن وظیفهاش محدود در خانه باشد. حتی اگر بخواهد در گردش چرخهٔ اقتصاد خانواده نقشی ایفا کند، اگر امکان آن در چهاردیواری خانه نباشد و در فضایی غیر از خانه باید کار کند، این کارها بازهم بیشتر کارهایی هستند مشابه به کارهای خانه. مثلاً کار کردن در خانههای ثروتمندان. کارهایی مانند نظافت کردن خانه، شستن لباسها، نگهداری از فرزندان خانواده و آشپزی کردن و امثال چنین کارها، در حالیکه مرد فرصتهای بیشتری برای درآمدزایی از طریق کارهای بهتر، حتی باسواد و دانش پایینتر دارد. بُعد دیگر این مسئله، برمیگردد به توان فیزیکی مردان و در کنار آن پشتیبانی و حمایت قوانین مبتنی بر شریعت از مرد سنتی در جامعهٔ سنتی.
مرد هرچند در خانه از خود خشونت نشان دهد و اعضای خانواده به خصوص زنان و دختران خانواده را مورد لت و کوب قرار دهد، حتماً برای آن یک توجیه وجود خواهد داشت. در صورتیکه اگر همین عمل را زن به میزان کمتری و حتی در دفاع از خود یا کودکان خود نشان دهد، نه تنها مورد خشم قانون قرار میگیرد، بلکه به عنوان زنی شرور و سرکش مورد قضاوتهای شدید جامعه قرار خواهد گرفت. این ابعاد میطلبد تا هرکدام جداگانه و در حوزهٔ خودش مورد ارزیابی قرار گیرد. اما در این نوشته فقط نگاهی گذرا به وضعیت افغانستان تحت سیطرهٔ طالبان و قوانین جدید حاکم بر آن به این موضوعات، کوتاه پرداخته شد.
نظام جدید چه دستآوردی برای مردم به خصوص زنان خواهد داشت؟ آن هم درست در زمانیکه فقر تمام جامعه را در برگرفته و خانوادههایی هستند که نه تنها درآمدی ندارند؛ بلکه مردی را برای تأمین معاشات و رسیدگی به امور خانه و خانواده نیز ندارند. خانوادههایی که یا مردان خانه پیر و ضعیف و از کار افتادهاند و یا سالهای طولانی جنگ و خشونت اجتماعی و مرگ و میر یا مهاجرت خانوادهها را متلاشی کرده و مردان خانه را حذف کردهاست. حالا و در این نظام جدید زنان چه باید بکنند؟ آیا غیر از اعتراضات مدنی و رساندن ناگزیریهای خود با صدای بلند از این طریق به رژیم جدید چارهٔ دیگری هم دارند؟ حال آنکه نسل جدید نیز برنمیتابد که چنین قوانینی را بپذیرند و تمام استعدادهای خود را در چهاردیواریهای خانه دفن کنند. دوباره نگاهی میاندازیم به پرسش نخست این نوشته. اینکه چگونه و چه کسانی در جامعهٔ سنتی برای زنان به تولید فکر میپردازند. چگونگی آن برمیگردد به حقی که جامعهٔ سنتی بر اساس ساختار سنتی و ارزشهای تلفیقی دینی سنتی در اختیار افراد خاص که غالباً مردان هستند، میگذارد. مردانی که اندیشه و تفکر آنان کمتر از دانش روز بهره برده و بیشتر متکی به دادههای دینی مذهبیشان میباشند. البته در هنگام خروجی این دادهها به طور یقین سلیقه و تفکر شخص نیز چاشنی اضافهتر خواهد بود. مردانی که به پردهنشینی زنان معتقد هستند، نمیتوانند در نظام اجتماعی خود زنان را در کنار خود و همتای خود ببینند. اینچنین نظامی منحرف از ارزشهای دموکراسی و حقوق طبیعی انسانی بوده و با ارائهٔ روایتها و حکایتها، تعبیر آیات قرآن به نفع ارزشهای خود در بستر جامعه و گسیل آن به درون خانهها، افراد خانواده را موظف به شناخت جایگاه خود بر اساس جنسیت و پذیرش نقشهای خود میکند. در جامعهای که برای آزادی فردی و دموکراسی صدایی بلند نشود به طور مسلم همه به تمکین از این دستورات میپردازند و در نقش خود به عنوان یک زن و یا یک مرد فرو میروند. به همین دلیل است که دستگاه خشن طالب، در برابر هر صدایی شلاقی را بلند میکند تا جریان حقطلبی فعالین مدنی و آگاه به موازین انسانی خود را در نطفه خفه کند. البته که این جریانات فقط با ضربههای شلاق از مسیر خود باز نمیایستد، پس نیاز است تا از ترفندهای دیگری بهره بگیرند. دستگاه طالب این ترفندها را از اخلاق جامعهٔ سنتی که سالهای زیادی را در جنگ بوده و نگاه بدبینانه به رویدادها و اتفاقات گذشته و حال حاضر دارد، به صورت زیرکانه وام میگیرد. بدنام سازی این جریانات مدنی که عمدتاً زنان برگزار کننده و دخیل در آن میباشند در ذهن جامعه و از طریق جامعه کار چندان سختی نیست. نظر به فساد شدید و طولانی مدت در سیستم دولتی و جامعهٔ مدنی در دو دههٔ گذشته انسان در فقر مانده و آسیب دیده که به دنبال کورسوهای امید در نظام جدید میگردد، این جریانات عدالتخواه را بخشی به جا مانده از همان دولت و سیستم فروپاشیدهٔ فاسد میبیند که هنوز تقلای به دست آوردن جایگاه و مادیات را دارد. جامعهای که زیر بار فساد حکومتهای سابق کمر خم کرده و فقط شاهد بالا رفتن بلند منزلها و ثروتاندوزی حلقهای خاص بودهاست، از این جریانات رو بر میگرداند و به پیشبرد اهداف نظام جدید طالبان کمک میکند. طالبان خوب می دانند که باید همین اکنون و برای همیشه از تمام امکانات خود به منحرف کردن اذهان عمومی از همدلی با جریان معترض، نهایت استفاده را کند. به همین دلیل همچنان که به طور سیستماتیک به الگوسازی زن خوب و زن بد در افکار عمومی در بسترجامعه مشغولاند، تمام تلاش خود را میکنند تا زنان معترض را به سمت انزوا و طرد اجتماعی ببرند. در نظام طالبانی زنان خوب، زنانی هستند با پوشش بلند و سر تا پا پوشیده که به همراه مردان طالب و برای خدمت به دستگاه طالب به اسارت زنان معترض میپردازند. در آن سو با گرفتن اعترافات اجباری از زنان معترض به جامعه نشان میدهند که این جریانات، چیزی بیش از انحراف اخلاقی تعداد مشخصی از زنان به فرمایش خارجیها نبوده و نیستند. اکنون طالبان بذر خود را در بستر جامعه و در افکار عمومی مردمی که از جنگ خستهاند و در غم نان ماندهاند، میکارد تا هنگام برداشت آن، نه زن معنای انسان بودن خود را درک کند و نه مرد از آزادی و برابری درکی داشته باشد. مهم است تمام افرادی که در سطح جامعهٔ افغانستان برای آزادی و برابری تلاش میکنند، نخست از اشاعهٔ تفکر طالبانی در بین زنان پیشگیری کنند و نگذارند خوراک فکری آنان را طالبان تعیین کنند.
برای این امر بدیهی است که از سوی زنان و مردان آگاه و برابری طلب، نیاز به کار دوامدار است؛ کاری که مبنای آن ارزشهای انسانی و برابری طلبانهٔ جنسیتی، محور اصلی آن قرار بگیرد و اکنون زمان آن رسیدهاست که اندیشهپردازان و فعالین حقوق زن در داخل و خارج از افغانستان این یکپارچگی را بهوجود آورده و علیه نظام بنیادگرای طالبان فعالانه وارد میدان مبارزاتی فکری شوند.
زهرا سور اسرافیل