با سقوط دولت و فروپاشی نظام اقتصادی کشور فقر و بیکاری افزایش بیپیشینهای پیدا کرده است و شماری از زنان نانآور و سرپرست خانوادهها با از دست دادن شغلشان، دوباره در حال جستجوی یک فرصت مناسب کاری اند.
شماری از زنان به نیمرخ میگویند با مراجعه به سکتورهای خصوصی برای کار، با «تقاضای جنسی در بدل کار» روبرو شدهاند برخی از خبرنگاران زن در کابل نیز تجربهی مشابهی را روایت میکنند.
بنفشه (اسم مستعار) زنی است که بیش از ده سال سرپرست خانواده اش بوده و مصارف زندگی شان را با کار در سکتورهای خصوصی و موسسات تامین میکرده است اکنون با متوقف شدن فعالیت شماری از موسسات در کشور وی بیکار شده است. در حکومت طالبان برای او شغلی نیست زیرا طالبان به شماری از اندکی زنان داکتر و یا معلم اجازهی کار میدهند. .او میگوید در دو ماه گذشته حتی یک افغانی هم درآمد نداشتند و خانواده هشت نفری او نیازمند غذا و لباس است و با نزدیک شدن فصل سرما او تصمیم گرفت که برای پیدا کردن شغل به سکتورهای خصوصی مراجعه کند اما در روز اول مصاحبه در بدل کار چیزی که از وی مطالبه شد او را شوکه کرد.
میگوید: «باورکنید حتی پول کرایه موتر خوده نداشتم تا پای پیاده به دفتر شرکت شان رفتم ، مسوول استخدام اش در مورد سابقه کاری ام پرسید و گفت که تلاش میکنم برایت یک کار جور کنم اما وقتی گفتم سرپرست و نان آور خانواده هستم او از من تقاضای بی شرمانهای کرد ، دریک لحظه سرم گیچ رفت و نمیدانستم در کجا هستم ، دست هایم یخ شده بود و کمی که بخود آمدم آنجا را ترک کردم.»
بنفشه میگوید هنوزم از طریق تلفن به من مزاحمت میکند و تلاش دارد در بدل تقاضای جنسی به من کار بدهد.
لیلا (اسم مستعار) بانوی دیگریست که قبلا در رسانه کار میکرده و اکنون با بسته شدن دروازه های اکثر رسانه او نیز بیکار شده است.
او می گوید در تلاش پیدا کردن یک شغل بود حتی صفاکاری خانه ها و آشپزی ، اما از طریق آشنایی با یکی از کارمندان رسانه های خصوصی به او گفت که درعوض یک خبرنگار شان که کشور را ترک کرده اورا استخدام میکند اما از وی میخواهند که باهم صمیمی باشند و ازین موضوع کسی اطلاعی نیابد.
او گفت: «بسیار برایم جالب تمام شد وقتی گفت که باهم صمیمی باشیم هرچه نباشه همکار میشیم اما کسی نباید بفهمد.»
لیلا نیز با دریافت این پیشنهاد از کار کردن در آن نهاد منصرف میشود.
سو استفاده از زنان بیکار و تقاضای جنسی در بدل کار از زنان در گذشته نیز یک چالش عمده سد راه زنان شاغل بود اما با سقوط دولت و قدرت گرفتن طالبان که زنان زیادی بیکار شده اند هنوزهم بعضی افراد در تلاش به دام انداختن زنان و سو استفاده از آنها در بدل کار اند.
دیدگاهها 1
با سلام. خودم دانشجو دوره ماستری دانشگاه تهران هستم،در جریان تحصیل با اصرار خانواده، به خواستگاری دختری که از فامیل دور(قریه ) ما که مدتی به ایران آمده بودند،رفتیم.
بعد از چند بار رفتن و بالاخره جواب رد دادند.
در حین رفت و آمد خواستگاری، خواهرم یک موضوع را گفت که برای من که چند سال دور بودم و از اتفاقات بی خبر،خیلی سنگین تمام شد.
قضیه به این روایت گفته شد:
دختری به اسم لط……ساکن حصه دوم بهسود،ولایت میدان وردک،بعد از ختم دوره مکتب با گذراندن دوره های کوتاه مدت آموزشی طبی(بعد از چند دوره اموزش در میدان وردک،کارمند کلینیک منطقه در بخش سو تغذی شدند).بعد از مقرری و انجام وظیفه برای ترینگ و اخذ معاش خود به مرکز ولایت و شعبه مربوطه با پدر خود یک جا تشریف می اوردند. از قضا دست اجل پدرش را مهلت نداد تا کنار این ها باشند و مسیر حصه دوم و میدان همراه با دخترش یک جا طی کند.
دختر بعد از فوت پدر برای اخذ معاش یا ترینگ دقیق نمی دانم ،به میدان آمده و از طرف کارمند مربوط مورد تجاوز قرار می گیرد. ناگفته نماند دختر به زیبایی و رعنایی زبان زد عام و خاص در منطقه بود و هست.
بعد از این اتفاق درد ناک و حیثیتی،در نبود پدر دختر و برادران کوچک ،پای چند از بستگان نزدیک شان به مرکز ولایت باز شدند و نمی دانم دیگر قضیه چگونه شد و چگونه فیصله کردند،اصلا نمی دانم و قضیه حالا هم به طور خیر محرمانه در پرده اسرار پوشیده نگهداشته شده و می شود.این مقدار اطلاعات هم از منابع نزدیک به عمو دختر بدست آمده است.
بعد از این اتفاق یکپارچگی رخت سفر بست و ترک دیار،کلینیک و منطقه نمود. حالا در ایران زندگی می گذراند.