بازگشت طالبان به افغانستان از سال ۲۰۲۱ تاکنون، بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را به کشور تحمیل کردهاست. سابقه و عملکرد طالبان بهگونهای بوده که هیچ کشوری تا به امروز آنها را بهرسمیت نشناختهاست. هرچند همواره تلاشهایی برای برقراری ارتباط با طالبان وجود داشته و دارد، چنانکه اکنون این گروه تروریستی با برخی کشورهای همسایه و جهان تعاملاتی نیز برقرار کردهاست. اما آنچه این روزها بیشتر از همه توجه مردم افغانستان بهخصوص زنان را به خود جلب نموده، نگرانی آنها در مورد به حاشیه رانده شدن حقوق زنان و صدای آنها در نشستهای بینالمللی با طالبان میباشد. آخرین اخبار موجود دربارۀ زنان و افغانستان، تشدید نقض حقوق زنان و دختران توسط طالبان است. این در حالی است که در روزهای گذشته، نشست دوحه با هدف ایجاد تعامل با طالبان برپا شد.
از آنجا که زنان مدعی اصلی در برابر طالبان بهشمار میروند و اگر بگوییم که عملکرد اعتراضی زنان باعث بهرسمیت نشناختن طالبان بودهاست؛ باید مذاکره با طالبان برای تعیین نمایندهٔ ویژۀ افغانستان و مذاکره دربارۀ وضعیت حقوق بشر و بهویژه حقوق زنان انجام میگرفت. انتظار نمیرفت که شروط طالبان از سوی سازمان ملل که پاسدار حقوق بشر و گسترش دموکراسی است، پذیرفته شود؛ اما سازمان ملل در برابر اکثر شروط طالبان تمکین نمود. در حال حاضر حضور نمایندگان جامعۀ مدنی و زنان در نشستهای اصلی لغو شده، انتخاب نمایندهٔ ویژه برای افغانستان به حالت تعلیق درآمده و اهداف نشست از مباحث کلان حقوق بشری به دو هدف کوچک، یعنی تحریمهای مالی و گفتوگو دربارهٔ مبارزه با مواد مخدر تنزل یافت. بهنظر میرسد طالبان نقش چندانی در این سیاستگذاری ندارند که موضوع نشست سوم دوحه را به نفع خود تغییر دهند. پس منشأ این تغییر را در حامیان و طرفداران قدرتمند طالبان باید جستوجو کرد که سازمان ملل را برای قبول شرایط طالبان تحت فشار قرار میدهند و این ممکن است مقدمهای برای عادیسازی و بهرسمیت شناختن این گروه تحت هر شرایطی باشد.
این نشست بدون حضور فعالین مدنی، زنان و مخالفان طالبان برگزار گردید. علاوه بر هیئت طالبان، نمایندگانی از ۲۵ کشور و نمایندگان ۵ سازمان بینالمللی شرکت داشتند. نشستی فرمالیته و نمایشی که هرگز نمیتواند برای آیندۀ افغانستان روزنۀ امیدی باشد. زیرا در سطحی کوچک و تنها با حضور نمایندههای فرمایشی چند کشور برگزار گردید. آنچه بیش از همه در رابطه با نشست اخیر باید مورد توجه قرار گیرد، شرایط بهوجود آمده توسط جامعۀ جهانی است که سبب شده روند تعامل با طالبان تسهیل شود. جامعۀ جهانی پس از شکست طرحهای بیشمار بهدنبال تعامل با طالبان برآمده و به این نتیجه رسیده که نمیتواند از طریق دیپلماسی و اهرمهای فشار تأثیرگذار باشد. متأسفانه در حال حاضر جامعۀ جهانی معتقد است که انزوای طالبان نه تنها منفعتی برای مردم افغانستان ندارد، بلکه سبب شدت یافتن بحران خواهد شد. آنها با کنار گذاشتن طالبان و بهرسمیت نشناختن طالبان طی این سالها نتوانستند وضعیت تحصیل دختران را حل کنند و تشدید تحریمها روزبهروز وضعیت زندگی را برای مردم افغانستان دشوارتر ساختهاست. با ذکر این نکته که جامعۀ جهانی نسبت به اوضاع افغانستان آگاهی داشته و دارد. حدود ۱۰۰۰ روز از محرومیت تحصیل دختران در افغانستان میگذرد، فقر و گرسنگی بیداد میکند، کودکان و زنان مجبور به کارهای شاقه و طاقتفرسا شدهاند، رکود اقتصادی افغانستان مشهود است، زنان در تنگناهای بسیاری گرفتارند و هر روز این محدودیتها رو به افزایش میباشد. با اینهمه در تلاش برای ارتباط با طالبان هستند و فرصتهای جدیدی را برای آنها بهوجود میآورند.
در پی تحقیقات گسترده مشخص شدهاست که سرکوب جنسیتی از طریق نقض حقوق بنیادین زنان و دختران توسط طالبان بهصورت گسترده و نظاممند انجام میگردد که حمله به کل جامعۀ مدنی است و جنایت علیه بشریت محسوب میشود. آپارتاید جنسیتی فقط بخشی از عملکرد طالبان است. پیکره و شالودۀ تروریستی، اسلامی طالبان با کارنامه و سابقۀ سنگین جنایت، قتل و کشتار، نسلکُشی، انفجار، آدمربایی، باجگیری، فساد گسترده، تجارت عظیم مواد مخدر و به خاکوخون کشیدن مردم افغانستان گره خوردهاست. تعامل جامعۀ جهانی با طالبان تناقضی غیر قابل انکار است. هر نوع رسمیتبخشی، تعامل و مذاکره با جنگجویان طالب، ادامۀ روند استراتژی شرمآور بازگرداندن طالبان به قدرت سیاسی است.
سازمان ملل با برگزاری این نشست و با توجه به حضور نداشتن نمایندگان زنان، اقلیتهای قومی، مذهبی و سیاسی، به وضوح از اصول مندرج در منشور حقوق بینالملل در حمایت از حقوق زنان گذر کرده و اهداف ذاتی خود را زیر پا گذاشته و مهر تأییدی بر آپارتاید جنسیتی آشکار در افغانستان زدهاست، از حقوق زنان، اقلیتهای قومی و مذهبی در افغانستان چشمپوشی کرده، تنوع و تکثر جامعۀ افغانستان را قربانی خواستههای یک گروه محدود نمودهاست. طالبان نمیتوانند نمایندۀ جامعۀ افغانستان باشند و نیستند، اما بهنظر میرسد جامعۀ جهانی برای حل و فصل مسئلۀ افغانستان حاضر است اصول و استانداردهای خود را نیز نادیده بگیرد.
پیامدهای نشست دوحه از چند جهت برای زنان افغانستان دارای اهمیت بوده و هست، از یکسو موضوع خاص زنان است که با توجه به شرایط موجود و پیشبینیهای حداکثری، در این نشست بهوضعیت اسفناک زنان پرداخته نشد و بهخاطر شروط مشارکت طالبان، جامعۀ جهانی آنها را نادیده گرفت. بسیاری از نهادها، افراد حقیقی و حقوقی اعتقاد داشتند که این نشست فرصت مهمی برای تأیید وضعیت زنان افغانستان میتوانست باشد که اعضای جامعۀ مدنی از جمله زنان، باید حضور مؤثری در آن داشته و حقوق زنان در گفتوگوها پررنگ باشد. از سویی دیگر مردم افغانستان، طالبان را بهعنوان دولت بهرسمیت نمیشناسند و از جامعۀ جهانی انتظار دارند که نباید با طالبان بهعنوان یک دولت رفتار کنند و نباید اجازه داشته باشند که شرایط جلسات را به سازمان ملل دیکته کنند. اگرچه سازمان ملل در تضاد با منشور جهانی حقوق بشر بهرغم اعتراضات یک ماهۀ زنان و نهادهای حقوق بشری هیچ توجهی به این اعتراضات نکرد و همین بیتوجهی به مطالبات مدنی و حقوق بشری زنان و نیروهای سیاسی افغانستان، صدای مردم افغانستان را نابود ساخت و به انزوا کشاند. اما سازمان ملل باید خود را مکلف به پاسخگویی در برابر ارزشهای حقوق بشری بداند و مبتنی بر سیاستهای زنستیزانۀ طالبان به پیش نرود، چرا که زنان و مردم افغانستان آزادانه آنها را مورد قضاوت قرار خواهند داد. این یک پیام ساده از سوی زنان به جامعۀ جهانی است: «بهحاشیه راندن حقوق بشر در افغانستان و گفتوگوهای مابین جامعۀ جهانی و طالبان میتواند پیامدهای مخرب و درازمدتی برای مردم افغانستان بههمراه داشته باشد.»
امروزه سازمان ملل، جامعۀ جهانی و دیگر کشورها همه میدانند که زنان معترض افغانستان، نمایندگان واقعی ایستادگی و جبهۀ اصلی مقاومت و نبرد با تروریسم اسلامی طالبانی هستند. همین زنان در اعتراضاتی گسترده در داخل و خارج از افغانستان علیه نشست دوحه هشدار دادند و آن را معامله بر سر همۀ ارزشهای سیاسی، اخلاقی و انسانی مدرن خواندند. زنان افغانستان معتقدند که رویکرد سازمان ملل با طالبان، عادیسازی روابط جهان و سفیدنمایی این گروه میباشد. اما گوش شنوایی وجود نداشت. یا به قول معروف: «آدم خواب را میشود بیدار کرد اما آدمی که خود را به خواب زده، نمیشود بیدارش کرد.»